حسین پویا رهنمودهای شاه سابق به جلاد سابق

 

شاه آمد شب به خواب ثابتی
گفت ای ملعون که حالا ساکتی

سالها خوردی تو از اموال من
خود گرفتی این زمان تو حال من

ای نمک نشناس کَذّابِ دَبَنگ
می دهم امشب به تو اعلام جنگ

ناگهان مشغول زِر زِر گشته ای
کارهایت را تو منکر گشته ای

بس غلطهای زیادی کرده ای
در غیاب شاه شادی کرده ای

تو که عمری با شکنجه زیستی
گفته ای اهل شکنجه نیستی

احمق پست و دروغگوی پلید
پیروانم را تو کردی نا امید

تو نمیدانی مگر ای بد مرام
بی شکنجه نیست شاهی را دوام

سالهایی هم که ما شَه بوده ایم
از همه کار تو آگه بوده ایم

هرکه را با ما مخالف بوده است
تو شکستی گردن و دندان و دست

می زدی شلاغ بر اهل قلم
می نمودی شاد ما را بیش و کم

می زدی اهل سخن را نیز مشت
خود تو گفتی جمله را باید که کشت

این زمان گشتی دموکراسی طلب؟
خاک عالم برسرت، دزد جَلَب

دست بردار از دغلبازی پسر
آبروی شاه شاهان را مبر

بچه ما را تو همراهیش کن
بیش از این آماده شاهیش کن

همسرش را بیشتر بادش بده
فحش های تازه تر یادش بده

چند "شعبان" جدید و لات و لوت
چندتا "آژدان قزی" با جیغ و سوت

راهی میدان کن و فعال باش
دشمنان را کرد باید آش و لاش
 
هرکه باشد با "رضا" در دشمنی
ریشه اش را باید از بن برکنی

16 آذر 1402