جمشید پیمان: دلم که تنگ می‌شود «به مادرم، ایران بانو»

 

گمان مَبَر که می‌رَوی زِ خاطرم
گمان مَبَر که از تو دور گشته‌ام
گمان مَبَر که گاه خسته می‌شَوَم
از این سلام‌های بی جواب!

همیشه با منی وُ من
دلم برایِ دیدنت
همیشه تنگ می‌شَود!

برایِ تو دلم که تنگ می‌شود 
پناه می‌بَرَم به عکس‌های تو
نه عکس‌های جا گرفته در حصار قاب
به عکس‌های تو
 که در خیال من همیشه جاری اند
وَ چشم جست‌وُجوگرِ مرا
پُر از اُمید می‌کنند!

همیشه با منی وُ من
دلم برای دیدنت 
همیشه تنگ می‌شود!