در یک گزارش حکومتی با اعتراف به گوشه ای از ابعاد این فاجعه اجتماعی در استان سابقا زرخیز کرمان، از جمله آمده است: « حمید ۱۱ساله این نامه را بدون هیچ خطابی مینویسد، به این امید که آدم بزرگهایی که به گمان او مهماند و با وانتهای سفید و سنگین از راه دور به روستای دورافتادهاش آمدهاند به او کمک کنند آخر گفتهاند، این مسافران از تهران آمدهاند، همانجا که بزرگترهای روستا میگویند، پایتخت کشور است و همه مسئولان و آدم مهمها در آنجا زندگی میکنند.
پسرک آنقدر دندانش درد میکند و آنقدر آرزوی درس خواندن در مدرسه را دارد که جدا از افراد خانوادهاش نامهای مینویسد تا مسافران مثلا مهم، برای مسئولان و آدمهای خیلی مهم کشور ببرند تا شاید کسی درد دندانهایش که تمام وجودش را اسیر رنجی افسار گسیخته میکند؛ التیام بخشد». ( خبرگزاری حکومتی ایلنا ۲۸ آذر ۱۳۹۵)
سخن از شکاف عمیق طبقاتی در سایه سیاست های غارتگرانه رژیمی ضد مردمی است که تا به امروز هزاران میلیارد دلار از درآمد های کشور را خرج سیاست های کشورگشایانه، صدور تروریسم، جنگ و دستیابی برای بمب اتمی کرده و بدین سان به بحرانی بنام «گسترش فقر» در جامعه جوان ایران ضریب زده است.
حتی آمار های رسمی حکومت از نرخ ۸۰ درصدی فقر در ایران سخن می گویند. همچنین ابعاد این بحران اجتماعی - انسانی بحدی است که دیگر جایی برای پنهان کاری های حکومت باقی نگذاشته است، تاجائیکه رسانه های تحت کنترل رژیم نیز در هراس از تبعات اجتماعی و سیاسی این بحران، روزانه مجبور به بازتاب آن می باشند.
این گزارش در ادامه به سخنان پیرزنی دردمند اشاره کرده و می افزاید: «کمکم کنید ما بدبختیم، ما گرفتاریم، من کورم، شوهرم کوره، نمیتونیم هیچ جا را ببینیم، بودجه نداریم بریم جایی چشممون رو روشن کنن، سهم من از زندگی بدبختیه، درآمد نداریم، کیسه آرد و عدس رو با یارانه میخریم».
نمونه خانواده های این چنینی که ماه را با «۴۵ هزار تومان یارانه » حکومتی بسر می کنند، در ایران تحت حاکمیت آخوندی به یقین فرا میلیونی هستند. این وضعیت در حالی است که بنا تعاریف حکومتی درآمد ۴۰۰ هزار تومانی به معنای «خط فقر مطلق » و در آمد های زیر دو و نیم میلیون تومان تعریفی از «فقر نسبی » است.
یک گزارش حکومتی در این رابطه می نویسد: «معاون برنامه ریزی رئیس جمهور رسما اعلام کرد که پانزده میلیون نفر از مردم کشور زیر خط فقر به سر می برند، کارشناسان با ارائه دلایل نشان داده اند که این رقم مربوط به خط فقر شدید است، و نیمی از جمعیت کشور بنا به تعاریف جهانی زیر خط فقر هستند». ( سایت حکومتی ۷ تیر ۲۸ آذر ۱۳۹۵)
بواقع زبان و قلم نیز از بیان ابعاد آنچه بر مردم میهنمان می رود قاصر است، زیرا به هرکجای این میهن که نگاه کنیم، هیولای فقر و بدبختی و نکبت را بخوبی می بینیم. از کارتن خواب ها تا لشگر عظیم بیکاران و میلیون ها حاشیه نشین شهرها، کپر و آلونک نشین ها، زنان خیابانی، کودکان کار، معتادان رانده شده از جامعه و بی پناه، تبعیض و بی قانونی و سرکوب گسترده، تماما چهره ای از این ناعدالتی و بیدادی است که حاکمیت نحس ولی فقیه برای مردم ایران هدیه آورده است.
این گزارش در ادامه، با اشاره به سخنان یک دختر دردمند کرمانی، ادامه می دهد: «ما خیلی بدبختیم، خانهمان همین کپره، جاده نداریم، سرویس بهداشتی هم نداریم، آبمون آلوده و سرده با همون آبی که حموم میکنیم، ظرف میشوریم و همون رو میخوریم، بعد هم مریض میشیم، اما نمیتونیم دکتر بریم. راه دوره و جاده نداریم. خانه بهداشت دوره و باید پیاده تا راین قلعه بریم که به خانه بهداشت برسیم».