دکتر تقی ارانی

تقی ارانی, در سال 1282شمسی در تبریز به دنیا آمد و در 14بهمن 1314، در زندان قصر به شهادت رسید. او مدرسه ابتدایی را در تبریز و مدرسه متوسطه را در دارالفنون تهران گذراند. از سال 1294تا 1300 به تحصیل طب پرداخت و از سال 1301تا 1318در برلین تحصیلات عالیه خود را ادامه داد و موفق به دریافت دکترای شیمی شد. از سال 1308 معلم وزارت معارف بود و از سال 1315 رئیس تعلیمات اداره کل صناعت.

تقی ارانی یکی از 60 دانشجویی بود که برمبنای مصوّبه مجلس شورای ملی (دوره چهارم) در سال1301به آلمان فرستاده شد. این اقدام در جهت یک شدن ژاندامری و قزاقخانه و بی نیازشدن از استخدام متخصصان نظامی از اروپا صورت گرفت.
تقی ارانی. که جزء سهمیه وزارت جنگ بود, در این سال برای تحصیل در آلمان (برلین) وارد این کشور شد.
اینان بعد از مدت کوتاهی جمعیت محصلین ایرانی با نام «امید ایران» را تشکیل دادند. این جمعیت در اردیبهشت سال 1303 مجله یی به نام «نامه فرنگستان» در برلین منتشر کرد. در همان شماره اول, دیدگاههای این جمعیت در بیانیه یی با عنوان «ما چه می خواهیم» این گونه بیان شد: «ما می خواهیم با حفظ مزایای اخلاق ذاتی ایران این سخن بزرگ را به کار بندیم: ایران باید روحاً, جسماً و باطناً فرنگی مآب شود» (مجله «نامه فرنگستان», شماره اول, برلین, اردیبهشت 1303. ص ـ به نقل از مقاله «ارانی کمونیست نبود» حمید احمدی, «آدینه», ش 88, بهمن 72).
تقی ارانی که در آن زمان 20سال داشت, حدود یک سال و نیم با این جریان همکاری داشت و مقالاتی در «نامه فرنگستان» و «ایرانشهر», که در برلین منتشر می شد, به چاپ رساند. ارانی بعدها زندگی فکری این دوره خود را مورد انتقاد شدید قرارداد.
ارانی بعد از جداشدن از این جریان با چند تن از روشنفکران و دانشجویان ایرانی در اوایل سال 1305 جریان جدیدی را با نام «فرقه جمهوری انقلابی ایران» و با شعار «دفاع از آرمانهای آزادیخواهانه انقلاب مشروطیت و جمهوری ملی» در برلین بنیان گذاشت که فعالیتهایش علنی نبود. در این جریان ابوالحسن علوی (پدر «بزرگ علوی») و مرتضی علوی, برادر «بزرگ علوی» و مرتضی یزدی و چند تن دیگر هسته اصلی این جریان را تشکیل می دادند.
«فرقه جمهوری انقلابی ایران» در تیرماه سال 1305 بیانیه یی خطاب به «ملت ایران», بر محور دفاع از آزادی و برقراری حکومت «جمهوری ملی» در ایران, انتشار داد, که بخشی از آن چنین است: «... چطور می شود حکومت ملی دایرکرد؟ هزاران قلب شجاع در این فکر و در این خیال در حال ضربان است. وقتی که شخص با عزت به این جمله مقدس فکر می کند قربانیهای رشید ایران را درنظر می آورد که برای آزادی ایران و خلاصی ملت از دست این طبقه ظالم جنگیده اند و مانند ملک المتکلمین, عباس آقا, کوچک خان, خیابانی, کلنل محمد تقی خان و هزار مرد بزرگ دیگر جان و هستی خود را قربانی کرده اند. راست است, ملت ایران باید خیلی از این قربانیها در آستانه آزادی تقدیم کند... به ملت ایران سلام! به آزادیخواهان ایران سلام!...»
«فرقه جمهوری انقلابی ایران» در پاییز سال 1306 جزوه یی با عنوان «بیان حق» در 40صفحه انتشار داد. این جزوه به زبان فرانسه ترجمه و برای نشریات و احزاب سیاسی فرستاده شد.
انتشار این جزوه با واکنش خشم آلود دولت ایران و «حزب کمونیست ایران» روبه رو شد. تیمورتاش, وزیر دربار رضاشاه, سفیر آلمان در ایران را فراخواند و خواستار اقداماتی علیه نویسندگان این جزوه گردید. در پی اعتراض دولت ایران, وزیر خارجه آلمان که نگران لطمه دیدن به مناسبات سودآور اقتصادی این کشور با ایران بود, «کمیساریای عمومی» را موظّف کرد که نیروهای سیاسی ایرانی مخالف رژیم ایران را زیر نظر بگیرد. «کمینترن» و «حزب کمونیست ایران» نیز نویسندگان جزوه «بیان حق» را به عنوان «یک جریان سیاسی منحرف و طرفدار جمهوری دمکراسی پارلمانتاریستی» به شدت مورد انتقاد قراردادند.
 دکتر ارانی در سال 1308, پس از پایان تحصیلاتش در آلمان و گذراندن تز دکترای علوم طبیعی از دانشگاه برلین (سال 1928) وارد ایران شد. در این زمان هنوز «حزب کمونیست ایران» متلاشی نشده و اعضای اصلی آن دستگیر نشده بودند. جعفر پیشه وری اولین فرد کمیته مرکزی بود که در روز 6دیماه 1309 در تهران دستگیرشد. اما ازهم پاشیدن تشکیلات «حزب کمونیست ایران» پس از تصویب قانون «منع فعالیتهای کمونیستی در ایران» و آغاز اجرای آن در خرداد1310 پیش آمد. تشکیلات حزب کمونیست در تبریز در تیرماه 1310 لورفت و اردشیر آوانسیان, عضو کمیته مرکزی و مسئول تشکیلات حزب در تبریز، در مردادماه همان سال دستگیر شد. انتشار مجله «ستاره سرخ», ارگان حزب کمونیست ایران, نیز در دیماه 1310 متوقف شد.
 به هنگام ورود دکتر ارانی به ایران با این که هنوز «حزب کمونیست ایران» دارای تشکیلات مخفی فعّالی بود ولی دکتر ارانی با این حزب هیچگونه همکاری نداشت.
 او از آغاز ورود به ایران در کارخانه شیمیایی وزارت جنگ به کارپرداخت و در مدارس مختلف تهران نیز تدریس می کرد.
 ارانی در زمستان سال 1312 به همراه ایرج اسکندری و بزرگ علوی با انتشار مجله «دنیا» یک جریان مستقلی را به وجود آورد. او تا سال 1314 مجموعاً 12 شماره از مجله «دنیا» را منتشرکرد. چند نمونه از مقالات ارزنده او در شماره های نشریه «دنیا»: «عرفان و اصول مادی», «بشر از نظر مادی», «تکامل...», «زندگی و روح هم مادی است», «جبر و اختیار», «خوابیدن و خواب دیدن», «زن و ماتریالیسم» و «پسیکولوژی» (علم الروح).
 در اوایل سال 1314کامبخش, «عضو حزب کمونیست شوروی و کارمند سفارت شوروی در ایران» و ماٌمور اطلاعاتی آنها, که در آن زمان در بخش تجاری سفارت شوروی در تهران (اتوبوس سازی زیس) کار می کرد, به درون جریانی که دکتر ارانی و دو تن دیگر از یارانش پدید آورده بودند, نفوذ کرد.
 پس از لورفتن کامبخش و دستگیری او, دکتر ارانی و پنجاه تن دیگر از همفکران آنها, در روز 18اردیبهشت1316دستگیر شدند. دستگیرشدگان در زندان به «گروه پنجاه و سه نفر» معروف شدند.
 خلیل ملکی که در آلمان با دکتر ارانی آشنا شده بود و او نیز پس از دستگیری کامبخش دستگیر شد, در خاطراتش از دوران اسارت در زندان قصر, ازجمله از «بایکوت» دکتر ارانی و پیشه وری و رنگ و نیرنگهای امثال کامبخش و بهرامی درباره آنها چنین می نویسد: «... در دوران اول اقامت در زندان قصر تبلیغات و تحریکات علیه دکتر ارانی باکمال جدیت ادامه داشت... سوءتفاهماتی را که کامبخش و شرکا می خواستند ایجاد کنند و تا حدودی نیز موفقیت داشتند, زمانی به کلی موقوف و برطرف شد که تصمیم گرفته شد پرونده ما به دادگاه رجوع شود. ما را برای خواندن پرونده به دادگستری نمی بردند بلکه پرونده ها را در اتاق ملاقات پشت میله های زندان قصر می آوردند و هرکس هرچه را می خواست می بایست برای او خوانده شود. در همان روز اول از طرف زندانیان جوان پیشنهاد شد که پرونده های دکتر ارانی و کامبخش, چون با پرونده همه تماس دارد بلند خوانده شود تا همه از آن آگاه شوند...
 پرونده دکتر ارانی و کامبخش هر دو خوانده شد... حتی من هوادار جدّی دکتر ارانی ابداً تصور نمی کردم که او در مدافعات خود این همه شجاعت و جوانمردی از خود بروز داده باشد... من همواره به سجایای دکتر ارانی حتی خیلی بیشتر از معلومات مترقی او و تئوری دانی اش ایمان داشتم و خواندن این پرونده ایمان و عقیده همه را درباره سجایای شریف و عالی او ده چندان کرد...
 از قرار معلوم روز یکشنبه یی کامبخش بازداشت می شود. روز دوشنبه گزارش تهیه کرده و به اداره سیاسی آن زمان تسلیم می کند و این گزارش عبارت از همان پرونده یی بود که در حضور ما و برای ما خوانده شد. این گزارش فرقی نداشت با گزارشی که به یک کنگره حزبی تقدیم می شود! تمام فصلبندیهای مربوط به سازمان و امور مالی و تبلیغاتی و غیره دقیق و کامل بود و کمترین نقصی نداشت. در این گزارش البته اسامی نیز آمده بود و با چه دقّتی! به همین مناسبت روز دوشنبه که این گزارش کامبخش تقدیم اداره سیاسی شهربانی شده بود, ماٌمورین آن اداره و اداره آگاهی روز سه شنبه روز پرکار و فعالی داشتند. اکثریت 53نفر روز سه شنبه... گرفتار شدند...
 پس از دادگاه ... از دور و نزدیک حس می کردم که مخالفت با دکتر ارانی, پس از آن همه شکنجه و دادگاه و دفاع درخشان او و به خصوص رفتار شایسته او در بازپرسی, کم نشده بلکه کینه و نفرت بعضی بیشتر نیز شده است» (خاطرات سیاسی خلیل ملکی, ص283).

طبله عطار علی معصومی
(بازسازی صحنه پس از شهادت دکتر ارانی توسط خانم آزاده اخلاقی)

خلیل ملکی در همین یادداشتها فشارهای طاقت فرسا و آزار و شکنجه های کارگزاران رژیم رضاشاه را بر دکتر ارانی پس از رهبری او در یکی از اعتصابهای زندان و سرانجام شهادت او را در روز 14بهمن 1314, در پایان این مقاومتهای بی باکانه, شرح می دهد.
 دکتر ارانی به هنگام شهادت مظلومانه اش در زندان قصر 36 سال داشت.