کاظم مصطفوی: یک عمل تروریستی و ازدحام زفیر برخی چارپایان

یک عمل تروریستی انجام گرفته است. داعش آن را به عهده گرفته است. خامنه ای شروع به رقاص بازی کرده است و از شوق به رقص شتری پرداخته است.

در این که عمل مزبور تروریستی و کور بوده است کسی تردید ندارد. در این هم که داعش به عهده گرفته حرفی نیست. این وسط مانده که رابطه «خلیفه داعش» با خلیفه ارتجاع در تهران » چیست؟ نوکهایی بیرون زده است که هنوز به نتیجه نرسیده؛ اما شب دراز است و قلندر بیدار.

علی الحساب من می توانم نظر شخصی خودم را بگویم. این عمل تروریستی یک عملیات مشترک داعش و سپاه پاسداران بود؛ اما غرض بررسی این عملیات نیست. می خواهم به انعکاسهایی از این عملیات اشاره کنم نویسندگانش (البته نویسنده با لهجة امام راحل) حسب المعمول سوراخ دعا را گم کرده اند. تنها رقص شتری خلیفه ارتجاع انعکاس درماندگی او نبود. جماعتی هم شروع کردند به عوض کردن «جای جلاد و قربانی»(و نه شهید). یعنی گویا منتظر بودند تا شروع به قارقار کنند و اندر وصف تروریسم مجاهدین در سالهای قبل یاوه ها ببافند. مأموران رنگارنگ وزارتی و نشان دار هم به میدان آمدند تا ریش بجنبانند که «جنگ چریکی اشتباه بوده و نه تنها در ایران که در هیچ نقطه ای از جهان جواب نداده» و شگفتا که کسی نیست بپرسد این وسط مجاهدین چه کاره بوده اند؟ و یا دقیق تر بگویم کجا بوده اند؟ گناه اینها چه بوده است؟ و شما کجا بوده اید؟ دشمن را چه کسی می دانسته اید؟ الان هم به سوی چه کسانی نشانه رفته اید؟

اما بگذار هرچه می توانند تیرهای کینه را به سوی ما شلیک کنند.
بگذار با شارلاتان بازی حرفه ای مبارزه انقلابی را با یک عمل تروریستی کور یکسان جا بزنند
بگذار سازمان مقاومت خونین یک خلق را با یک سازمان ارتجاعی و تروریستی یکی بدانند
بگذار فرصت! را غنیمت شمارند و در توجیه وادادگی های خود فرار به جلو بکنند
بگذار بی عملی ها و در عوض حرافی های خود با فحاشی نسبت به مشی مقاومت بپوشانند
بگذار ابلهانه فکر کنند ما فراموش کرده ایم که منبع اصلی این اتهامات یا بریدگی مطلق است و یا در دفتر مبارزه با نفاق طراحی شده است.
بگذار حسرت به دلانی که می خواستند خمینی «بزرگی از سر بگیرد»، در نشخوار چهارم حرفهای خامنه ای، مجاهدین را مقصر بدانند!
بگذار علت بقای رژیم را نه سازشها و وطن فروشی های رژیم و نه سیاست مماشات دولت های استعماری که مشی انقلابی مجاهدین جا بزنند
بگذار مأموران مارک دار و سوخته و نیم سوخته وزارتی هرچه از چاهک دهانشان بر می آید به ما و مشی ما و رهبر ما بگویند.
بگذار بگویند و بلایند که ما از سعدی آموخته ایم:
سنگ بی قیمت اگر کاسة زرین شکند
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود

و بالاخره بگذار دلخوش باشند و دریغ نکنند. ما به شدت از این قبیل رو کردن دستها خوشحال می شویم و از تک تک آنها استقبال! بالاخره از قدیم گفته اند که تعرف الاشیاء به اضدادها! و همانطور که طی این سالیان نشان داده ایم به دو چیز به شدت ایمان داریم و بر آنها پای می فشریم:
اول به سلامت و صحت راهمان ایمان داریم
و دوم به آگاهی خلقمان مطمئن هستیم.
بنابراین نباید از هیچ قار قار و عرعری ترسید. شیخ اجل فرموده است:
هرکجا دردمندی از سر شوق
گوش بر نغمة حمام (کبوتر) کند
چارپایی برآورد آواز
وین تلذذ بر او حرام کند
حیف باشد صفیر بلبل را
که زفیر خر ازدحام کند
کاش بلبل خموش بنشستی
تا خر آواز خود تمام کند.