سینادشتی:‌ روحانی تدارکچی قاطر نظام در پاریس چه میخواهد؟

در یک نگاه سطحی باید دنیا را به کام روحانی و خامنه ای دید. امریکا سکاندار سیاست مماشات از هیچ تلاشی برای کمک به رژیم کوتاه نیامده است، روسای جمهور روسیه و چین هم که به خدمت عظما شرفیاب شده و میلیاردی قرار داد نوشته اند، تحریم های مرتبط با اتمی هم که تمام شد، هئیت های اقتصادی اروپا هم که پشت هم قطار شده و به تهران امده و خلاصه انچه در چنته دارند برای عرضه و فروش آورده و مثلا کشور بشر دوست سوئد اعلام میکند که ایران به شریک اول تجارتی سوئد در خاورمیانه تبدیل میشود و خلاصه هی هی جبلی قم قم!
حضرات فقط به یک مشکل، به طور علنی اشاره میکنند که بحث قیمت نفت است و در حالی که روحانی میگفت "دولت با نفت سی دلاری اداره خواهد کرد" الان با بشکه ای ٢٣ دلاری چه خواهند کرد؟.
اما این کمبود قیمت نفت روی بودجه ی ارگان سرکوب و سهم سپاه برای دخالت در سوریه و عراق و لبنان و یمن و ... تاثیر نداشته است.

رژیم هم بارها بر  حفظ اعماق استراتژیک خود در لبنان و عراق و یمن و سوریه تاکید کرده است.
اما چرا از این همه نکات مثبت برای رژیم که واقعا مهم هست، نشانی در روزمره ی سیاسی درون نظام دیده نمیشود؟ چرا جشن گشادگی حلقه ها به دور گردن نظام برپا نمیشود؟ چرا در صحنه ی مهمترین مسئله روز رژیم هر چه هست بوی انقباض و حذف میدهد و از ولیمه خوری به "قاطر" خطاب کردن رسیده اند؟.
روزنامه ی واشنگتن پست در مقاله ای به رد توهم باز گشائی سیاسی و اجتماعی در این دوران پرداخته است و هشدار میدهد که خوشباوری در مورد تغییر ماهیت رژیم را کنار بگذاریم.

https://www.washingtonpost.com/opinions/no-iran-is-not-opening-up/2016/01/22/9cef46ec-c11a-11e5-bcda-62a36b394160_story.html

گسترش اختناق اجتماعی و بر دار کشیدن علنی  بی سابقه در کل کشور خبر از پتانسیل عظیم اجتماعی میدهد که در جامعه ی ایران در صدد انفجار است. نگرانی حضرات عظما، قاطر اعظم، و تدارکچی دوم یعنی روحانی، به این معنی است که رژیم از تعادل اجتماعی و داخل کشوری این تبلیغات سرسام آور تثبیت و گشادگی به شدت وحشت دارد.
آمار دلارهای آزاد شده توسط امریکا اختلاف فاحشی با رقم های اعلام شده توسط رژیم دارند. اختلاس های نجومی و هزینه ی سرسام آور دخالت های نظامی سپاه  هم سهم شیر را میطلبند.
اما پتانسیل انفجاری اجتماع در بستر بیکاری، فقر، ظلم عریان، تبعیض های جنسی، ستم ملیتی و به روز سیاه نشاندن بخشهای عظیمی از جامعه در مرداب اعتیاد، نبود اعتماد بین مردم و دولت، نبود امید به بهبود تدریجی وضعیت که خود را در قالب هزل های تلخ بارز میکند، دوران پسا برجام و پسا برشام را زهر فلج کننده ای برای کل نظام تبدیل کرده است. جناحی از حکومت برای استمرار کل نظام به دخیل بستن به امریکا و اروپا از لحاظ سیاسی چشم دوخته است. جامه ی پسا کمپرادور نظام اقتصادی در ایران بسیار پوسیده تر از این است که با وصله های روسی- چینی رفو بشود. صنعت نفت در نیاز مبرم به بازساخت و تعمیر زیرینایی به سر میبرد و استانداردهای این صنعت بیشتر در هماهنگی با صنعت امریکا و اروپا ست و تطبیق با استاندارد روسی را بر نمیتابد.
روحانی به پاریس میاید تا در تعادل درونی رژیم دست بالاتری را نصیب جناح خودی بکند که شدیدا در تقابل انتخاباتی به ان نیازمند است. وزنه ی  روانی تعامل با فرانسه در ایران بسیار بالاتر از کارت چین و روسیه هست. انگار که دوران قاجار و سیاست موازنه ی مثبت روس و انگلیس در دربار، اینک به سیاست امتیاز دادن چند طرفه تبدیل شده است. فرق این دوران اما با دوران ناصرالدین شاه این است که مردم ما از سه انقلاب مشروطیت، نهضت ملی و بهمن ٥٧ عبور کرده اند. ذهن مرتجع نظام فقاهتی، حتی در پیچیده ترین و حرامزاده ترین نوع آن از درک حرکت تاریخ و انقلاب اجتماعی، عاجز است. مقاومت مردم ایران در شکل سازمان یافته ی ان در هیبت مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت، بیش از هر چیز پاسخ به یک ضرورت تاریخی با پذیرش حداکثر قیمت، می باشد.
این ضرورت سرنگونی این حکومت برای پاسخ مثبت به وجود و لا وجود کشوری به نام ایران است. خواست رهایی از شر ولایت فقیه، رویای روزمره هر ایرانی است، هیچ ایرانی را نمیشود یافت که در پاسخ که آیا این رژیم بماند یا برود، در اولین واکنش عکس العملی بگوید: بماند! حتی انهایی که در مسیر خدمتشان به این رژیم و تحت تاثیر دجالگریهای خمینی به جبهه  جنگ با عراق رفتند و مجروح و معلول برگشتند، از آنچه که برسر میهن میاید، غمگین و افسرده و ملول هستند و تغییر میخواهند. این تغییر در اصیل ترین و ناب ترین شکل خود، به ایجاد یک نظام دموکراتیک، سکولار، جمهوری خواه و با بردار صریح تساوی افراد و عدالت اجتماعی منجر خواهد شد.
این تغییرات به طور خالص و جامع آن را در نام مریم رجوی خلاصه میکنیم. کمااینکه رژیم فقاهتی با همه ی جنایتها، دزدی ها، تبعیض ها، تحقیرها و تجاوزهایش به پیکر بشریت، در کلمه ی خامنه ای خلاصه شده است. روحانی نفر خامنه ای است، نفر اپوزیسیون نیست! اصلاحگر دین و نظام نیست، عامل اجرائی است، آب و کاه عظما را تنظیم کرده و تدارکچی سگوند محسوب میشود، تدراکچی اولیه، خاتمی، فعلا از دور مصرف خارج شده است، اما در نظام فعلی هر چه ته انبان را کاوش کنند و این توبره را زیر و رو کنند، باز چیزی غیر از دار و شلاق و روحانی و رفسنجانی و لاجوردی و قاضی مرتضوی و صلواتی از آن در نمی آید، کما اینکه هزار هزار مجاهد را بکشند، اصلا از کابوس سرنگونی خلاصی نمی یابند. روحانی امده تا در پاریس به امیدی و حاصلی برای رهایی از این افق دهشتبار برای او خلاص بشود. ما هم به پاریس میرویم تا با سر کشیدن یک نام عزیز و برای ما مقدس، نام مریم رجوی، به رویای دست یافتنی آزادی برای ایران و ایرانی، شهادت بدهیم. تظاهرات پاریس برای ما فراتر از هر اکت سیاسی، جشن تولد و زندگی شهدایمان و شهدای قیام است، مراسم بالندگی مقاومتی است که نه، سر ایستادن ندارد.
با ما همراه شوید، جشن و جنگ بزرگی است.