بحران آلودگی هوا در سیستان و بلوچستان

بیماری سل سیستانی ها را به زانو در آورد.
ریزگردهایی که امان مردم سیستان و بلوچستان را بریده است.
طوفان گرد و خاک آسمان زابل را تسخیر کرد.

هوا برای نفس کشیدن کم است؛ ذرات گرد و غبار هوای شهر زابل و ریه‌های مردم را از خاک پر کرده است.

اینها اعترافهای رسانه های رژیم است که کارنامه تبهکاری و ایران سوزی آخوندها را نشان می دهد آثار سالها آلودگی هو ا و افزایش ریز گردها و آلودگی و شوری آب و خشکسالی بدلیل چپاولگری آخوندها و پاسداران ولایت خامنه ای مردم را درجای جای میهن به ستوه آورده است. مردمی که با خروش مرگ بردیکتاتور، به پا می خیزند و فریاد می زنند دشمن ما یعنی دشمن ایران و ایرانی همین جاست:

در باره وضعیت فاجعه بار محیط زیست و آثار و طبعات آن در حاکمیت آخوندهای ضد ایران و ایرانی، شورای ملی مقاومت در بیانیه سالانه خود در مردادماه گذشته نوشت:
فصل پنجم: بیانیه شورا۹۶
قتل عام طبیعت، فجایع اجتماعی، توحش ضد ایرانی رژیم آخوندی
۳۳- بلایی که رژیم ولایت فقیه بر سر طبیعت ایران آورده، بی سابقه است. هیچ اشغالگر و حاکمی در تمام طول تاریخ ایران زمین، این گونه وحشیانه طبیعت ایران را قتل عام نکرده است. کشور ایران هیچگاه شاهد فجایعی در چنین ابعاد که هر روز گوشه ای از آن در رسانه های حکومتی پوشش می یابد نبوده است. بحران فاجعه بار آب، آلودگی بی حد و مرز هوا، بحران ریزگردها، نابودی جنگلها و مراتع، رشد کویری شدن بخشهای زیادی از کشور، خشک شدن تالابها و دریاچه ها و... نتیجه استیلای نظام ولایت فقیه و استبداد مذهبی بر میهن ماست.
.........اما ذخایر آبی کشور به شدت کاهش پیدا کرده، نیمی از جنگلها نابود شده، خاک ایران به شدت فرسایش پیدا کرده، دریاچه ها رو به نابودی رفته، مراتع ویران و هوا به شدت آلوده شده است. ره آوردهای این نظام ننگین در حوزه محیط زیست، یعنی بحران آب، آلودگی هوا به خصوص در کلان شهرها، توفان نمک و ریزگردها در استانهای مختلف، نابودی جنگلها و زمینهای کشاورزی، رانش خاک و امثال آن، هستی و حیات کنونی و آیندة مردم و کشور ما را با چالشهای بزرگی در حوزه محیط زیست روبه رو کرده است».

هر چند رسانه های رژیم آلودگی هوا و میزان ریزگردها را این روزها در سیستان و بلوچستان گاه ۱۵ برابر، ۲۲ برابر و یا حتی ۴۰ برابر ‌حد مجاز اعلام می کنند، اما عضو مجلس آخوندی از زابل در اردیبهشت ماه به عمق فاجعه اشاره می کند و آنچه که رسانه های رژیم بیان نمی کنند را در دانشگاه این شهر اعتراف می کند و می گوید: وجود ریزگردها در منطقه گاهی به ۱۲۰ برابر حد مجاز می‌رسد که در نوع خود یک فاجعه محسوب می‌شود.

وجه دیگری از این فاجعه خود را به صورت گسترش بیماری سل در بسیاری از مناطق این استان نشان می دهد تا آنجا که منابع رسمی حکومتی هم اعتراف می کنند:«خشکسالی، وزش بادهای موسمی، گرد و غبار ناشی از توفان های سهمگین بعضا با سرعت بیش از ۱۰۰ کیلومتر در ساعت و همجواری با کشور افغانستان سبب گسترش بیماری سل در منطقه سیستان به ویژه شهرستان های هیرمند و نیمروز و دامنگیر کردن بسیاری از مردم شده است. منطقه سیستان بیشترین آمار بیماری سل را در کشور دارد و پس از آن نیز گرگان به دلیل مهاجرت مردم سیستان در رتبه دوم قرار دارد.
گرد و غبار، بیماری های چشمی، سل و شن های روان توان نفس کشیدن و دیدن را برای مردم سیستان سخت کرده است.شهرستان های نیمروز و هیرمند به دلیل همجواری با افغانستان و قرار گرفتن در کانون بحران گرد و غبار ناشی از خشک بودن تالاب بین المللی هامون نسبت به سایر شهرستان های منطقه سیستان بیشتر در معرض بیماری سل قرار دارند».
آری، در حالیکه خوزستان زرخیز درکنار کارون از بی آبی می سوزد، در سیستان که زمانی انبار غله ایران نامیده میشد، کشتزارها خشک شده و مردم یا به اجبار مهاجرت کرده اند و یا زندگی را به سختی و با فقر و بیماری سپری می کنند.