حمیدرضا طاهرزاده: در سوگ گلچین، هنرمندی نادر در گلزار بی همتای موسیقی

شوربختانه هنرمند نامدار و صدای پرطراوت زیبای عشق و انسانیت "نادر گلچین" خاموش شد.

دست تقدیر اینبار نیز از گلزار فرهنگ و هنر و انسانیت این کهن دیار؛ یکی از گلچین ترین نوادر روزگارمان را چید.

الهی به مستان جام شهود
به عقل آفرینان بزم وجود
به آنان که بی باده مست آمدند
ننوشیده می‌ می پرست آمدند
دلم مجمر آتش طور کن
گلم ساغر آب انگور کن

عطر نوای دل انگیز این فرزانه خسته دل، سالیان سال در گلستان سرسبز موسیقی ایران جانهای عاشقان موسیقی سالم را گرما و شور و زندگی میبخشید. در کنار هنر ارزنده و درخشانش، شخصیت و منش والای انسانی گلچین همواره زبانزد و مورد احترام و ستایش هنرمندان و هنردوستان شریف و مردمی ایران بوده است.

نادر گلچین در آذر ماه سال ۱۳۱۵ از پدر و مادری آذری در شهر زیبای رشت دیده به جهان گشود. در ایام کودکی بطرزی عجیب، عشقی وافر به ادبیات و موسیقی در وی شکل گرفت و به سرعت بارز شد. نادر کوچک از همان زمان شروع به آموختن ترانه های محلی خطه شمال و نیز جمع آوری اشعار شاعران نامدار ایران و بخاطر سپردن آنها نمود. از این جهت سینه او گنجینه ای از هزاران بیت اشعار ناب از بزرگان ادب ایران زمین بود و او بعدها این سرمایه عظیم ادبی را توشه کار هنریش قرار داد و از آنها بهره های فراوان گرفت. اولین اجرای صحنه او در سن ۱۶ سالگی و در یک برنامه در تئاترگیلان در شهر رشت بود که در آنجا در نقش ابراهیم موصلی قطعاتی را در دستگاه همایون اجرا کرد که مورد استقبال عموم واقع شد و راه را برای فعالیتها و آموزش موسیقی برای او گشود.

وی در آغاز با استفاده از صفحات گرامافون و شنیدن آثار خوانندگان بزرگ آن دوران از قبیل ادیب خوانساری، ظلی و تاج اصفهان با دستگاهها و گوشه ها و ردیف موسیقی آشنا شد و با ممارست و تلاش پیگیر خود، آنها را نزد خویش آموخت .زنده یاد گلچین در مصاحبه ای به همین موضوع اشاره میکند و از سایر استادانی سخن میگوید که در رشت فعالیت هنری داشتند،از جمله استاد اکبرپور و دیگران که از آنها بسیار آموخت و خود بعدها در زمره همکاران او نیز قرار گرفتند.زنده یاد گلچین در سال ۱۳۳۹ به دعوت اداره کل فعالیتهای هنری فرهنگ و هنربه این مرکز موسیقی پیوست و سالیان سال در آنجا با هنرمندان بزرگی چون استادان زنده یاد عماد رام، فرامرز پایور، محمد حیدری و بسیاری دیگر فعالیت حرفه ای خود را در ارائه آثار موسیقی ناب ملی ادامه داد.

در آن دوران هنرمندان وابسته به این اداره هنری که بعدها به وزارت فرهنگ و هنر تغییر نام داد بشدت با محدودیتهایی از سوی این وزارتخانه برای اجرای موسیقی مواجه بودند. آنها فقط مجاز به اجرای برنامه هایی بودند که این وزارتخانه برای آنها تدارک میدید و بطور کلی از شرکت در برنامه های جاری رادیو و تلویزیون تا حدودی زیادی محروم بودند. اما بعدها با تغییر سازمان کار در وزارت فرهنگ وهنر بتدریج با ورود این هنرمندان به رادیو و تلویزیون چهره آنها برای مردم ایران شناخته تر گشته و بالاخره آنها توانستند بعنوان هنرمندان نامی ایران در سالهای اواخر چهل و پنجاه برای مردم ایران در سطوحی بسیار بالا هنر درخشان خویش را عرضه کنند. نادر گلچین نیز با بهره وری از صدایی بسیار لطیف و گرم و سبکی کاملا متمایز از دیگران که باید آنرا بحق " سبک گلچین " نامید توانست به مدد استعداد و خلاقیت و درک و شعور عمیق ادبیش، آثار هنرمندان بزرگی را که برایش میساختند به زیباترین و دقیقترین شکل ممکنه ارائه کند.

گلچین با هنرمندان نامداری در رادیو و تلویزیون همکاری داشت. علاوه بر استادان عماد رام و فرامرز پایور، او قطعات زیادی نیز با هنرمندان دیگری از جمله استادان جاودانه یاد پرویز یاحقی، جبیب الله بدیعی، همایون خرم، مجد، جلیل شهناز، فرهنگ شریف، فریدون حافظی، منصورصارمی و دیگران در برنامه های گوناگون از جمله گلهای تازه اجرا نموده است. نویسنده این سطور از دوران خردسالی بهمراه برادرهنرمندم، استاد از کف رفته منوچهر طاهرزاده عمیقا متاثر ازصدای فوق العاده استاد گلچین بوده و این شناخت را نیز دقیقا مرهون آموزه های پدرمان بودیم که از دوستداران صدای نادر بود. آشنایی ما با این هنرمند و نیز استاد رام بهمان زمانهایی برمیگردد که بتازگی در کرمانشاه تلویزیون شبکه غرب ایران احداث شده بود و ما میتوانستیم برنامه هنری این هنرمندان را که از تهران رله میشد دریافت کنیم. برادرم در همان سنین نوجوانی بقدری شیفته و واله گلچین شده بود که برای دیدار او سر از پای نشناخته راهی تهران شد و در این ملاقات بشدت مورد لطف و مهربانی و شاگردنوازی گلچین عزیز واقع گشت، این امر برای من هم که بعدها افتخار و توفیق دیدارشان نصیبم شد همواره خاطره انگیز بود.

در کارنامه درخشان و افتخار آمیز نادر گلچین قریب سیصد ترانه و آواز در فرمهای گوناگون از موسیقی سنتی تا موسیقی محلی و موسیقی روز و مدرن آن روزگار وجود دارد که او با مهارتی وصف ناپذیر به همه آن کارها جان و آنی مخصوص بخود دمیده که حقیقتا او را در زمره بزرگترین خوانندگان معاصر ایران قرار میدهد.

همانطور که در بالا آمد، او گلچینی از همه ارزشهای متعالی هنری و انسانی را در خود جمع کرده بود. طبع لطیف و روحیه عرفانی و شخصیت انسانیش در کنار ارزشها و توانمندیهای اجرایی و تسلط چشمگیر استاد گلچین به ادبیات در وی مجموعه ویژه ای خلق کرد که به جرات باید او را در کنار استاد بنان بعنوان یکی از برجسته ترین تصنیف خوانهای منحصر بفرد موسیقی ایران نامید. او از هیچکس تقلید نمیکرد و مهر ممتاز اجراهایش در همه آثار بنحو بارزی گوشنواز است. از مجموعه آثارش نزدیک به سی ترانه جاودانه را دوست دیرینه اش استاد بی بدیل عماد رام برای او ساخته است که گلچین شخصا آنها را در زمره بهترین آثارش تلقی میکند . او همواره عماد را میستود و از او بعنوان یک اسطوره بزرگ و هنرمندی کم نظیر در امر آهنگسازی و نوازندگی فلوت یاد میکرد. در مصاحبه هایی که از این هنرمند ارزنده بجای مانده وی با فروتنی خاص خودش که همیشه ماخود به حیا بود،به این امر اذعان میکند و شخصیت و هنر والای یار دیرینه اش را میستاید.

او در یک مصاحبه تلویزیونی در کانادا ضمن برشمردن برخی از ترانه هایش به یکی از ماندگارترین آنها بنام مناجات "الهی به مستان جام شهود" با فلوت استاد عماد رام میپردازد. زنده یاد گلچین به زلزله ویرانگر بویین زهرا اشاره میکند و تلاشهایی که در آن زمان مردم برای کمک به قربانیان انجام میدادند را شرح میدهد. گلچین در آنجا به تلاش پهلوان تختی برای جمع آوری کمکهای مردمی اشاره میکند و اینکه همزمان در یک برنامه تلویزیونی زنده در حالیکه از یک سو پهلوان بزرگ میهن تختی را در حال دریافت کمکهای مردمی نشان میداده او و بهمراه فلوت جاودانه عماد جان رام هم فی البداهه روی شعری از میزرا حبیب خراسانی مناجات مربوطه را میخواند و در پی آن "در این حال مستی صفا کردم" را اجرا کرده که از آن بعنوان یکی از زیباترین آثار هنری و خاطرات بزرگ زندگیش یاد میکند.

استاد گلچین عزیز در پیشبرد و ارائه موسیقی سالم و علمی در ایران با تلاشی خستگی ناپذیر و پویایی فطری که در هنرش نهفته بود نفش عظیمی در ارتقای موسیقی ما ایفا نمود. اما براستی ارزشهای این هنرمند مردمی و میهن دوست در همینجا خلاصه نمیشود. او در اوج بلوغ هنریش با روی کار آمدن حکومت هنرکش آخوندی در چهل سالگی از همه فعالیتهای هنری محروم شد و این خورشید درخشان به محاق رفت. خانه نشینی و سکوت دردناکش تا آخر عمر ادامه یافت و این استاد هرگز هنر و شخصیت والایش را به هیچ وجه ممکنه به حکومت منحوس ولایت فقیه نیالود و برخلاف برخی از هنرفروشان خودفروخته و عافیت طلب ننگ آمیختن به این جرثومه جهل و سیاهی را نپذیرفت و در خاموشی و تنهایی جان به جانان سپرد

در توصیف ابعاد شخصیت انسانی این استاد بزرگوار و فرزانه بزرگ هنر زمان ما همین قدر میتوان بسنده کرد که گلچین قبل از انکه هنرمند یا خواننده ای بی بدیلی باشد انسانی والا،مهربان، شریف و ازاده است که هیچگاه در طول زندگی و عمرافتخارآمیز هنری خود،شخصیت و هنر ارزنده خویش را تسلیم هیچ جبار وجلادی نکرد. نه در دوران سیاه آریامهری و نه در حکومت پلیدان آدمخوار آخوندی، هرگز مرعوب هیچکس نشد و همواره قلب مهربانش مالامال از عشق به مردم و هنر و فرهنگ این سرزمین بلادیده بود.

بعد از مرگ دردناک دختر هنرمندش برای مدتی به کانادا آمد و در آن دوران این سعادت را داشتم که در تماسی مستمر با این گوهر درخشان هنر موسیقی ایران با او درد دلی داشته باشیم. استاد از بی مهریهای زمانه و نیز از ظلم و جنایت وصف ناپذیری که حکومت جباران بر سر هنرمندان و عموم مردم ایران آورده اند با همان کلام بلیغ و با دلی پردرد و قلبی مجروح و خونین سخن میگفت و از اینکه همه سختیها را بجان خریده و هرگز تسلیم جباران هنرستیز نشده یک سینه سخن چون در و گهر بر زبان میبارید. او همواره این آرزو را در دل میپرورانید که ایران زمین روزی جایگاه واقعی خودش را در میان ملل جهان بیابد و موسیقی ایران از زیر یوغ این قوم وحشی خونخوار رهایی یابد و بتواند چهره جهانی بخودش پیدا کند زیرا در این موسیقی چنین توانمندی و پتانسیل بزرگی برای دست یابی به قلل رفیع موسیقی جهان وجود دارد. او در عین حال ستایشگر هنر مرضیه و نیز مبارزات این هنرمند بزرگ بود و میگفت خانم مرضیه برای هنرمندان ایران آبرو و اعتبار خرید.
در روزهای پایانی حیات پرفروغش برخی از شاگردان و دوستدارانش از اینکه استاد فرزانه ما تا به این حد حتی در بستر مرگ مورد بی مهری مقامات!! واقع شده که حتی برخلاف رسم جاری که در چنین شرایطی برای مرده خواری دوربینهای تلویزیون ارتجاع در کریدورهای بیمارستانها مشغول فیلمبرداری از هنرمندان در حال احتضار هستند به سراغ ایشان نرفتند دچار تعجب گشته اما گویا استاد در آن حالات جانکاه بیماری از اینکه آن حضرات پلید سروقت ایشان نرفته ابراز مسرت و سرفرازی میکرده است و خانواده شریف استاد نیز راه را کاملا بر این عناصر فرصت طلب بسته بوده اند.

 استاد گلچین عزیزمان با آسودگی و خاطری ممطئن بالاخره ازاین کویر وحشت پرواز کرده تا سلام مارا به شکوفه ها و به باران برساند...
به یقین گذشت زمان حضور نوادری چون نادر گلچین را که باعشق و خون دل از هنر حراست و نگاهبانی کرده اند پر رنگ تر و ماناتر خواهد کرد و در عوض نیز نام و نشان منحوس همه کسانیکه دامان پاک هنر را با آلودگی به بارگاه ولایت فقیه به هر گنداب متعفن و فضاحتی نابخشودنی کشاندند مفتضح و شدیدا رسوا خواهد کرد.
با تسلیت به خانواده محترم استاد گلچین در فراق این انسان والا و نیز طیف فهیم و آزاده و متعهد در جامعه هنری و موسیقی و هم چنین دوستداران غمزده استاد گلچین گرامیمان!
روانش شاد و یادش گرامی باد

در هر جمعی بنشینم از یادم نروی
در هر بزمی دور از رویت غم بامن آمیزد