سهیلا دشتی:‌ میدان مبارزه


هر سال بعد از برگزاری مراسم کهکشان برای همگان روشن بود که گروهی قلم به مزد با عنوان خبرنگار و یا عکاس، فیلم ها و یا عکسهائی از مراسم انتشار می دادند.

این عکسها و گزارش ها حول این متمرکز بود که تعداد شرکت کنندگان را زیر سئوال ببرد، آنان را متهم کند که برای گردش و تفریح آمده اند و به سیاق وزارت اطلاعات از همان ادبیات استفاده کنند. اما امسال داستان شکل دیگری دارد. مجاهدین و شورای ملی مقاومت کاری کرده اند کارستان که در تاریخ ثبت خواهد شد. تعداد هزار مهمان از شخصیت های سیاسی و حقوق بشری در سی هزار نقطه گیتی در صد کشور در این کار بزرگ سیاسی شرکت کردند. اینکه این شکوه و عظمت و خلق بزرگترین همبستگی بین المللی برای کسانی که دغدغه شان مبارزه با رژیم نیست، واضح بود. در این مورد چند نکته را باید یادآوری کرد.
۱ـ واکنش بیمارگونه مدعیان آزادی و دمکراسی در ایران
در میان این گروه هستند کسانی که تازه رو نمائی شده اند. شیوه توهین ها و دروغ پراکنی شان حرف تازه ای نیست، شاید خودشان فکر می کنند که هسته اتم را کشف کرده اند. یکی می گوید پخش مستقیم برنامه سالانه مجاهدین راه را برای سرکوب بیشتر باز می کند و به اضافه اینکه مجاهدین «مدعی» مبارزه هستند و می خواهند به نفع خود همه چیز را بنویسند.

۲ـ خبرنگاران آزاد
در این میان شاید فیگور حسین دهباشی از همه مضحک تر باشد. او که از برکت سر آخوندها نانی نه نامی، برای خود کسب کرده است، در یک توئیت چنین می نویسد:
"بعضی روزنامه نگارند و بعضی روزنامه نگارترند. دسته دوم برای روزی روزانه، به هر رسانه ای تن نمی دهند. آنها که خرج شان را از سعودی اینترنشنال جدا می کنند برای آبروی خود ارزش قائل اند".
فلاحیان وزیر اطلاعات آخودها که بیشترین ترورهای رژیم در خارج از ایران در زمان او انجام شده است در این مصاحبه که در ۱۸ تیرماه ۹۶ صورت گرفت، گفت که «وزارت اطلاعات برای جمع آوری اطلاعات پوشش لازم دارد چه در داخل و چه در خارج. ما یک مأمور اطلاعاتی را نمی فرستیم آلمان یا آمریکا بگوید من از وزارت اطلاعات هستم، پوشش کار بازرگانی یا خبرنگاری لازم است. او در همین مصاحبه اضافه می کند که حکم همه مجاهدین اعدام است و حتی به گفته موسوی تبریزی محاکمه هم لازم نیست و به نقل از خمینی می گوید که حکم همه آنان اعدام باید باشد و اگر حاکم شرعی حکم به اعدام ندهد، اشتباه است، چون اینان تفکرشان هم ضد ماست. محارب حکم اش اعدام است (نقل به مضمون).
 در تمامی مدتی که فلاحیان از مرجح دانستن اعدام و شکنجه مجاهدین سخن می گوید لبخندی کریهی بر لب دارد و دهباشی مثل بز ‌اخفَش* سرش را تکان می دهد.
 برای دهباشی پول طیب و طاهری که به خون مردم آغشته شده، ارجع است و به نقل از خودش از همه خبرنگارتر است.
آن دیگری با دروغ و قلب تاریخ با دردی که از برگزاری مراسم تا مغز استخوانش را سوزانده است می گوید که برادرش در جبهه های جنگ ضد میهنی جنگیده است، درست همان زمان که مجاهدین در کنار صدام بودند. چقدر این ادعا بی اساس است، به عمد نمی گوید که مجاهدین تا آزادی خرمشهر برای وطن شان جنگیده اند. دهها نفر از آنان در جبهه های جنگ کشته شده اند و یا از پشت تیر خورده اند. مسعود رجوی بعد از آزادی خرمشهر ادامه جنگ را ضد میهنی خواند، به علت اینکه صدام حاضر به پرداخت خسارت های جنگ شده بود و خمینی گفت اگر این جنگ ۲۰ سال هم طول بکشد، ادامه خواهیم داد و دیوارهای ایران پر از این شعار ضد مردمی بود.
از بقیه در می گذرم چون نمایندگان وزارت اطلاعات آخوندها بودند.
مهمترین نکته ای که در این اظهار نظرها می توان به آن اشاره کرد، عدم اعتقاد به آزادی و دمکراسی است. درست مثل ولی فقیه تحمل کوچکترین نظر مخالف را ندارند و کسی که مثل آنان فکر نکند باید حذف شود. در خوش بینانه ترین وجه از گفتار آنان چنین برداشت میشود که عاشق رجعت به دوران طلائی امام هستند. درست همان زمان که موسوی نخست وزیر بود و بیش از سی هزار نفر قتل عام شدند.
با ادعای نمایندگی مردم ایران در راستای خواست ولی فقیه هر مزخرفی را که خواستند می گویند و به همت همان نمایندگان وزارت اطلاعات که فلاحیان گفت پوشش می گیرند.
تعداد کمی از یادداشتهای کوتاهی که از ایران برایم رسیده، باز نویسی می کنم.

- هزاران درود بر خانم مریم رجوی !درود بر خلقت این همه زیبائی و سازماندهی شگفت انگیز و حیرت آور. ایران ویران به دست شما فرزندان ایران، مجاهدین خلق آباد و آزاد خواهد شد. یقین دارم چنین می شود.
ـ هر چه اضداد مجاهدین یاوه گوئی می کنند، مجاهدین بیشتر دوست داشته می شون. خطاب به اضداد مجاهدین، «طوق زر بر گردن خر می بینیم، جمع کنید کاسه کوزه خود را. مجاهدین کار خود را پیش می برن. و در روز آزادی قدمشان روی چشم ما».
ـ¬ـ با نگاهی به فاجعه سرنگونی هواپیما و تبعات آن برای ج ا یک سئوال هست که چطور هست بیش از چهل سال دهها برابر آنچه س. م. خ هزینه کرده صرف عناد با اینها میکنند.و آبروی نداشته شان را سال گذشته در معرض جدی ترین خطر گذاشتند.اگر زبانم لال خدای ناکرده طرحشان اجرا میشد چگونه میتوانستند جواب این همه کشور را بدهند. مگر نه اینکه در محاسباتشان این را هم در نظر گرفته بودند و با وصف بر آن دست به اقدام زدند.
ـ شما که داعیه اپوزوسیون دارید بفرمائید مشت نمونه خروار.با همه رسانه هائی که الحمدالله در خدمتتان هستند دست به یک تجمع بزنید البته اگر اجازه داشته باشید.ببینیم شما که مردم ایران عاشق سینه چاکتان هستند و باز هم الحمدالله وضعتان خوب است چه میکنید؟این گوی و این میدان

ـ‌ آنچه در ایران میگذرد این روزهای سیاه یک چیز را ثابت کرد.بلندگوهای توده ای و اصلاح طلب انچنان در کثافتی فرو رفته اند که با بیل مکانیکی هم نمیشود آنها را بیرون کشید.یا این مردم شعور دارند یا ندارند.اگر دارند که دارند مطمئن باشید وقتی حقایق چهل سال گند و کثافتی که یک به یک شما در آن نقش داشتید اشکار شود این مردم میدانند و شما. و اگر هم به نظر شما فاقد شعورند که جای نگرانی نیست. همان القابی که سالهاست استفاده میکنید باز هم برایشان استفاده کنید" این مردم بی فرهنگ هر چی سرشان می آید حقشان است‌چون بی عرضه و بی غیرت هستند". کور شوید که نمیبینید هر روزه چه خونهائی بر این خاک ریخته میشود. لعنت خدا بر شما باد.

ـ کسانی که در طی این سالها با جان و مال و زمانشان همراه با مجاهدین خلق بودند نه تنها دستمزدی دریافت نکردند بلکه همیشه و همیشه ایثار کرده اند و با چشم بستن بر پول خون مردم ایران که ظاهرا خیلی خیلی راحت از گلوی شما پایین میرود و با به جان خریدن همه خطراتی که به آن آگاه بودند در این مسیر قدم گذاشته اند.ای کاش ذره ای از آن غیرت و گذشت در وجود شما بود که در اینصورت میگفتیم چندین صدا داریم.
به همه مدعیان می گوئیم که به تعداد تک تک ۸۴ میلیون ایرانی و به اندازه سانت به سانت خاک ۱۶۴۵۰۰۰ کیلومتر مربع وطن دلیل برای سرنگونی وجود دارد. این گوی و این میدان. مقاومت ایران این تعهد را پذیرفته است. شما چطور؟
--------------پانویس
 * می گویند که سعید بن مسعده خوارزمی معروف به ابوالحسن، ملقب به اخفش، عالم نحوی و شاگرد سیبویه بوده و از انجا که هیچکس معنا ومفهوم حرفهایش را نمی فهمیده است، بزی داشته است که مطالب درس را برای بز خود می خواند و مجبور می شد که ریش بز را بکشد تا تأئیدی از او بگیرد. بز با این کار سرش را تکان می داد و استاد به مبحث بعدی می پرداخت.