مهرداد هرسینی:‌ عراق- ضربه ای کمرشکن بر دیکتاتوری ولی فقیه



در فردای کشته شدن پاسدار قاسم سلیمانی بسیاری از کارشناسان مسائل منطقه ای وتروریسم براین نکته کلیدی متحد القول بودند که دیکتاتوری ولی فقیه دیگر از این ضربه استراتژیک کمر راست نخواهد کرد.

روند تحولات در عراق و شکل گیری دولت جدید که با قول اصلاحات و مبارزه با فساد، فقر، تروریسم و کوتاه کردن دستان آلوده نیروی تروریستی قدس و بازوان خونین آن مانند «کتائب و عصائب و حشد الشعبی» به میدان آمده، این واقعیت را به بیرون ساطع کرده است که مصطفوی الکاظمی براین پاک سازی و اجرایی نمودن این سیاست مصر می باشد.
براین منطق نخستین جریانی که در این میان بازی را به طرف های مقابل باخته است، همان رژیم آخوندی با مطامع بلند کشورگشایی و کشیدن هلال شیعه تا دریای مدیترانه می باشد.

براین اساس شاهد بوده ایم که طی روزهای گذشته نیروهای گارد ویژه عراق در یک عملیات ضربتی، حداقل ۱۴ تن ازفرماندهان این گروه های وابسته به دیکتاتوری ولی فقیه در جنوب بغداد را خلع سلاح و دستگیر کرده اند.
هدف از این عملیات «سری» که با پشتیبانی نیروهای آمریکا در این کشور انجام گرفته ، مبارزه با «گروه های تروریستی» اعلام گردیده و بدین سان بر سیاست نخست وزیر جدید در این کشور مهر تائیدی نیز زده است.
در بیانیه فرماندهی نیروهای مشترک از جمله تاکید شده است: «اطلاعات به دست آمده از حملات راکتی قبلی، و همچنین رصد برخی فعالیت‌ها منجر به شناسایی محلی شد که شامگاه پنجشنبه هدف عملیات بود».

در این رابطه و در حالیکه رژیم آخوندی تلاش زیادی بخرج می دهد تا ابعاد این کلان ضربه را کوچک نشان داده و آن را به مانند همیشه «کم اهمیت » جلوه دهد ، اما واقعیت در پشت این ضربه بسیار فراتر از تمامی تبلیغات دیکتاتوری در تهران می باشد.
سخن از علائم چرخشی اساسی در مقابل زیاده روی و باج خواهی های رژیمی است که اکنون سراسر منطقه بحرانی خاورمیانه را در سایه سیاست مماشات و بضرب ترور و دلارهای نفتی به خاک و خون کشیده است.
 
نفوذ و گسترش رژیم آخوندی در عراق به یک اشتباه محاسبه استراتژیک در سیاست خارجی ایالات متحده، با سرنگون نمودن دولت سابق در این کشور بر می گردد. بدین سان با پدیدار شدن یک خلاء بزرگ سیاسی ، نظامی و امنیتی و در سایه هرج و مرج ایجاد شده در فردای اشغال عراق ، دو جریان بنیادگرا که اتفاقا در هم تنیده شده اند، به این کشور پا گذاشتند. نخست ورود نیروی تروریستی قدس به فرماندهی قاسم سلیمانی و دیگری داعش.

رژیم آخوندی در سایه سیاست مخرب مماشات براین باور بود که با «بمب وترور » می تواند قدرت سیاسی و امنیتی را در بغداد بدست بگیرد. مهمترین سد و مانع اصلی در مقابل این زیاده خواهی ها نیز، نخست مقاومت ایران و مجاهدین در اشرف قهرمان به مثابه سد اصلی در مقابل صدور بنیادگرایی بودند. دراین راستا نیز حذف این بزرگترین نیروی معاصر علیه رژیم آخوندی در این کشور نیز به «اوجب واجبات» خامنه ای تبدیل گردیده بود.

همچنین برپایی نیروهای تروریستی در کشورهای عراق ، لبنان ، یمن و بخش هایی از خاک افغانستان تماما با هدف ایجاد «اتحاد جماهیر اسلامی» و گسترش بنیادگرایی هار مذهبی دنبال شده اند. دراین راستا نیروی تروریستی قدس به سرکردگی قاسم سلیمانی که بخشی از مدافعان سلطنت مدفون شده از آن با عناوینی همچون «ژنرال میهن پرست»!! نام می برند ، نقش اصلی را ایفا کرده بود.
سلیمانی یا همان «مرد دوم» در درون رژیم آخوندی در ۱۳ دیماه سال گذشته به همراه «ابو مهدی المنهدس» از فرماندهان حشد الشعبی در حومه بغداد هدف شلیک موشک های آمریکا قرار گرفته و کشته شد.

تبعات این کلان ضربه را ما طی ماه های گذشته در منطقه خاورمیانه بویژه در سوریه، یمن و بتازگی در عراق مشاهده میکنیم. این سخن بدان معنا است که ضربه بسیار استراتزیک بوده و خامنه ای با تمامی بذل و بخشش ها و دادن درجه های قلابی به فرماندهان روحیه باخته سپاه، تا به امروز نتوانسته به ادامه سیاست صدور تروریسم در عراق سروسامان دهد و هر روز با پذیرش ضرباتی جدیدتر، در حال عقب نشینی می باشد.

به موازات این واقعیت نیز باید به خیز بزرگ مردم عراق طی سال گذشته علیه مطامع و دخالت های رژیم آخوندی در این کشور اشاره نمائیم. عمق تنفر و انزجار میلیون ها تن از مردم بجان آمده که هر روز شاهد قتل های زنجیره ای، ترور، بمب گذاری و بی رحمانه ترین اعمال ضد انسانی از سوی نیروی تروریستی قدس و بازوان خونین آن بوده اند را در آتش زدن تصاویر «خامنه ای و قاسم سلیمانی» در خیابان های شهرهای مهمی مانند بغداد، العماره ، کربلا ، نجف و بصره بخوبی می توان رویت نمود.
مضافا برآن نیز تبری جستن علمای شیعه از دیکتاتوری ولی فقیه در شهرهای مذهبی و نبود هرگونه پایگاهی برای موج سواری آخوند ها، بر بن بست های خامنه ای در این کشور دو چندان ضریب زده است.

از داده های فوق می توان این نتیجه اجمالی را گرفت که رژیم آخوندی در دوران سرنگونی اکنون در حال از دست دادن مهمترین خاکریزهای خود در منطقه می باشد.
ضربات پی در پی به قوای رژیم در سوریه، خروج بخش بزرگی از سپاه و چرخش متحدین رژیم در این کشور، سیاست نوین در عراق علیه بازوان ترور رژیم آخوندی، شکست حوثی ها در یمن و قفل شدن سیاست های تروریستی خامنه ای، به انضمام نبود دلارهای نفتی و ورشکستگی مالی، دیگر رمقی برای ولی فقیه زهر خورده وو طلسم شکسته و ادامه این سیاست های مخرب وی باقی نگذاشته است.
به یقین دیر و دور نیست تا مشت آخر را مردم و مقاومت ایران بر سر این دیکتاتوری خون ریز وارد نمایند.