نکیسا بامداد: رفتی و بی تو دلم پر درده


"مرجان" گران گوهر مردم ایران، هنرمندی برخاسته از فرهنگ و هنر ایران زمین، ستاره ای نامدار و مردم دوست از زمین خاکی پر کشید و به ستارگان درخشان کهکشان شهیدان مجاهد و مقاومت ایران پیوست.

هنرمند گرانقدری که در اوج جوانی و شهرت هنری و اجتماعی به مجاهدین پیوست و در برابر اندیشه پلید خمینیسم، مقاومت و ایستادگی را برگزید و در این مسیر از بندها و سلول های اوین نیز گذر کرد و با رشیدترین فرزندان و دختران مجاهد هم سلول و همراه شد و سال ها زندان و شکنجه از وی پولادی آبدیده ساخت. بطوریکه تا آخرین نفس بر سر آرمان آزادی مردم ایران محکم و استوار ایستاد.
 مرجان در خاطراتش گفته بود: به جرم هواداری از مجاهدین در خانه خودم دستگیر شدم و می دانستم که سراغ من هم خواهند آمد از این رو زیاد هراسان نشدم چون من هوادار سازمان مجاهدین بودم.
تفاوت این هنرمند متعهد با دیگر هنرمندان در تبعید را می توان از دریچه احساس مسوولیت و مردم دوستی وی دید و ارزیابی کرد زیرا او وقتی از زندان خمینی رهایی یافت بخاطر سابقه و استعداد هنری و شهرتش نزد صاحبان هنر و تجارت طرفداران بسیاری داشت. اما مرجان رها یافته از بند و زنجیر با دیدن حماسه های شورانگیز زنان زندانی و شرح شقاوت های پاسداران و درندگان خمینی جنایتکار، دیگر آن خواننده و هنرمند معمول سابق نبود، بلکه فراتر از آن، مرجان با عبور از بندهای ۳۱۱ و ۲۴۶ زندان اوین سری پرشور و دلی عاشق و پر از تعهد نسبت به سرنوشت سیاسی مردمش داشت. او هر بار که سرگذشت الهه دختر ۱۴ ساله همبندش را تعریف می کرد هنوز بعد از سال ها اشک در چشمانش حلقه می بست و اینچنین عشق و مهر و عواطفش را نسبت به مردمش نشان می داد ("الهه" دختر ۱۴ ساله همبند مرجان بود که دژخیمان او را محکوم به اعدام کرده بودند ولی خودش هیچی نمی دانست و وقتی او را برای اجرای حکم اعدام می بردند گریه می کرد و می گفت: من مامانمو می خوام، فقط می خوام مامانمو ببینم... و البته هرگز مادرش را ندید و چند وقت بعد مادر الهه هم اعدام شد).
 اینگونه بود که مرجان این هنرمند مسوول و مردم دوست وقتی از زندان خمینی رهایی یافت خود و هنرش و همه محبوبیت و توانمندی هایش را در خدمت هدفی والا یعنی آزادی مردم ایران بکار بست.
مرجان در بین مقاومت و مجاهدین و خانواده ها و هوادارانش نه فقط در هنر و شهرت هنری اش شناخته می شد - که البته بسیار محبوب و شناخته شده بود - بلکه قبل از آن در گامی بسا بالا بلندتر در انتخاب راهی که برگزید تجلی یافت و محبوب شد. او تنها زن هنرمند نامدار و شناخته شده ایرانی است که زندانی شده بود و بعد از زندان تا آخر عمرش بر سر عهد و پیمانش با زندانیان مجاهد و همبندان شهیدش وفادار ماند. راهی که در آن هرگز دریافتی از جنس مادی نبود بلکه هر چه بود و هست پرداخت و فداست. از این پس مرجان پیش از آنکه به هنر خوانندگی اش معروف و محبوب باشد به مقاومت و آرمان آزادی خواهانه اش شناخته می شود. زن قهرمانی که شجاعانه جنگید، زندان رفت، شکنجه شد و تبعیدی کشید اما هرگز سر خم نکرد و از این رو هنرش را در خدمت مبارزه برای آزادی و رهایی خلق ستمدیده و در زنجیر ایران به کار گرفت تا همچون تیری به قلب دشمنان مردم ایران فرو نشیند.
بنابراین مرجان همچون منوچهر سخایی، عماد رام، مرضیه و آندرانیک با فاصله گرفتن از فرهنگ لس آنجلسی که به هنر و هنرمند صرفا به تاثیرات اجتماعی و مالی آن می نگرد و نسبت به سرنوشت سیاسی مردم ایران کم توجه اند، هنرش را سیاسی کرد و از مقاومت ایران تمام عیار حمایت کرد و از این زمان به بعد ترانه های مرجان رنگ و بوی عشق به آزادی مردم ایران را در خود دارد.
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض / ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود
بی گمان نام و صدای مرجان عزیز در تاریخ مبارزات مردم و مقاومت ایران جاودانه خواهد ماند.
یادش گرامی