سهیلا دشتی:‌ عواقب قیام و موقعیت بین‌المللی رژیم


رژیم ایران به سرکردگی ولی‌فقیه و ایدئولوژی قرون‌وسطایی‌اش در حال سقوط است.

واکنش جامعه جهانی در برابر رژیم ایران قابل‌توجه و درخور تعمیق است. ایدئولوژی ولی‌فقیه بر گسترش بنیادگرائی بخوانید تروریزم استوار بوده و هست. آنچه را که خمینی در جنگ هشت ساله با عراق حول شعار راه قدس از کربلا می‌گذرد را به دست نیاورد؛ حمله نابخردانه رئیس‌جمهور وقت آمریکا جرج بوش به رایگان آن را در اختیار آنان قرار داد؛ یعنی توسعه یاغی‌گری. ولی‌فقیه و مزدورانش پس از خروج بی‌موقع و بازهم اشتباه اوباما از عراق، دست بالا را گرفتند. مزدورانی چون حکیم و مالکی به پادوهای او تبدیل شدند و کشور عراق عملاً و علناً به اشغال در آوردند. به‌طوری‌که این روزها تمامی مشاغل مهم دولتی توسط مزدوران سپاه در عراق قبضه شده و حتی گفته می‌شود که عراقیانی که به این ادارات مراجعه می‌کردند و زبان فارسی نمی‌دانسته‌اند و یا همراهی نداشته‌اند که خواسته‌شان را از عربی به فارسی ترجمه کند به‌شدت مورد تحقیر و توهین قرار می‌گرفتند. در یمن و لبنان و سوریه همین داستان رواج داشت. اگر در یمن نیروهای ولی‌فقیه به طور علنی نمی‌توانستند حضور داشته باشند، از طریق وابستگان حوثی همان سیاست تحقیر و دزدی را اعمال می‌کردند. کارگزاران حوثی حتی جیره غذائی را که سازمان ملل برای مردم محروم می‌فرستاد می‌دزدیدند و هزاران کودک در یمن براثر قحطی جان خود را از دست داده‌اند و یا در معرض نیستی قرار دارند. در لبنان هم که شاهد بودیم، حسن نصرالله تمامی پرده‌ها را کنار زد و با لبخندی وقیحانه اقرار کرد که تمامی هزینه‌های حزب‌الله از الف تا یا از سوی رژیم ایران تأمین می‌شود. با توجه به همین رویه سرکوب و ایجاد رعب و وحشت از خود مترسکی ساخته بود که غرب و کشورهای پیشرفته صنعتی ازجمله ژاپن هم از رژیم وحشت داشتند. اخبار و اطلاعاتی که سران کشورهای غربی از رژیم داشتند تمامی جنایت‌ها را تائید می‌کرد؛ اما تمامی آنان در مقابل رژیم از خود ضعف نشان می‌دادند. رژیم هم با استفاده از جو آمریکاستیزی از یکسو و خرید گروهی به اصطلاح متخصص مسائل خاورمیانه توانسته بود که این چهره را نشان دهد که اگر کسی نسبت به منافع رژیم ایران بی توجهی کند، رژیم جری می‌شود و بنابراین باید بر خیلی از حقایق چشم بر هم گذاشت. در مواردی حتی بعضی از این رهبران بلندگوی خواست‌های رژیم می‌شدند و موضع‌گیری جدی و قاطعانه را صلاح نمی‌دانستند به سیاست چماقی که وجود نداشت بیش‌ازپیش به ولی‌فقیه حلوا می‌دادند. برای یادآوری بد نیست به روند گذاشتن سازمان مجاهدین در لیست سازمان‌های تروریستی اشاره کرد. تمامی کشورهای غربی حاضر بودند که اعضای سازمان مجاهدین و کل سازمان مجاهدین را در برابر رژیم قربانی کنند و کاری نبود که نکردند. مریم رجوی بارها گفته بود که خطر بنیادگرائی اسلامی هزار بار از خطر بمب اتمی بیشتر است؛ اما دردآور که کشورهای بزرگ نه‌تنها در مقابل رژیم مقاومت نکردند بلکه با دست‌باز هر آنچه را که می‌خواست به او دادند و ولی‌فقیه روز به روز از روز قبل وقیح‌تر بیشتر می‌خواست. چنان وانمود می‌کرد که بدون رایزنی ولی‌فقیه هیچ مشکلی در خاورمیانه حل نخواهد شد. گفتگوهای صلح سوریه و فلسطین و یمن را اگر مرور کنیم به‌سادگی متوجه می‌شویم که بارها با همین شیوه وارد مذاکرات شد. قول داد و تعهد کرد اما بعد از گرفتن امتیاز روز از نو روزی از نو! استعفای مارگوت والستروم وزیر امور خارجه سوئد زمانی روی داد که ظریف قول داده بود که امکان مذاکرات صلح بین طرفهای درگیر در یمن را آماده می‌کند. خبر مسافرت مارگوت والستروم در رسانه‌های سوئد انعکاس یافت ولی هیچ‌وقت گفته نشد که مارگوت والستروم به چه کشورهای در حاشیه خلیج‌فارس مسافرت کرده است. چند ماه قبل از آن کشور سوئد میزبان اولین مذاکرات صلح بین حوثی‌ها و دولت قانونی یمن بود که بلافاصله بعد از بازگشت حوثی مفاد توافق‌نامه را زیر پا گذاشتند. مارگوت والستروم بلافاصله بعد از بازگشت از سفر ناموفق خود دست به استعفا زد. انتخاب آن لینده که خواستار روابط اقتصادی گسترده با رژیم ایران بود و بسیار اهل مذاکره قابل تعمق است. مثال زیاد است و از حوصله این مطلب خارج!.
قیام ماههای اخیر مردم عراق و لبنان به دنیا نشان داد که رژیم آن چنان که ادعا می‌کند توان ایجاد امنیت در منطقه را ندارد. امنیت ادعائی رژیم همین شیوه و سیاقی را داشت که در ایران دارد. اختلاس‌های گسترده، فاصله عمیق طبقاتی، بیکاری و فقر و مهمتر از همه آنها تحقیر انسانها جان مردم را به لب رسانید و برای تغییر وارد میدان‌ها و خیابان‌های بغداد و بیروت شدند. گزارش‌هایی که از بغداد و بیروت میرسد نشانگر این است که قیام ادامه دارد و مردم تا رسیدن به خواسته‌هایشان در خیابانها می‌مانند. گفته می‌شود که عراقیان از شهرهای کوچک به بغداد می‌آیند تا به دنیا نشان دهند که نمی‌خواهند عراق در اشغال قاسم سلیمانی باشد. افشاگری نیویورک‌تایمز در مورد نقشه‌های دخالت ولی‌فقیه در امور عراق شاهدی بر این مدعا است. در روزهای اخیر قاسم سلیمانی به بغداد مسافرت کرده است تا به حاکمان عراق نشان دهد که چگونه مردم را سرکوب کنند. او گفته است ما می‌دانیم در ایران که با تظاهرکنندگان چگونه برخورد کنیم. شیوه‌های قاسم سلیمانی از قبیل ربودن فعالان سیاسی و روزنامه‌نگاران مثمر ثمر نبوده است. طشت قدر قدرتی رژیم از پشت‌بام افتاده است و آفتاب امپراتوری و خلافت اسلامی رو به افول! تظاهرات مردم عراق و لبنان و قدرت شیطانی ولی‌فقیه هیچ‌کس را نمی فربید.
این طبیعی است که آن وقت که مردم پا به خیابانها می‌گذارند و برای مقابله با ولی‌فقیه جان می‌دهند، جامعه جهانی احساس می‌کند که شرط‌بندی روی اسب مرده فایده‌ای ندارد. حضور مردم در خیابانها تمامی معادلات منفعت طلبانه قدرتمندان جهانی و سرمایه‌داری به هم می‌زند. بعد از خروج آمریکا از برجام روحانی گفته بود که "قیام دیماه" باعث خروج آمریکا از برجام شد. خبرهایی که از ایران می‌رسد که نشان از آن دارد که حرکت مردم رادیکال‌تر و بالغ‌تر از قیام‌های گذشته ادامه دارد؛ که بسیاری از ناظران این روزها را با روزهای پایانی حکومت شاه مقایسه می‌کنند. با تمامی شواهد می‌توان گفت گه رژیم در بن‌بستی قرار گرفته که هیچ مفری برایش باقی نمی‌گذارد. قیام آبانماه مردم در ۱۴۰ شهر برای ولی‌فقیه غیرقابل پیش‌بینی بود و شادند که سرنگون نشدند. با توجه به شرایط موجود حرکت‌های بعدی بسیار رادیکال‌تر خواهد بود زیرا که از یکسو رژیم خاک‌ریزهایش را در عراق و لبنان از دست خواهد داد و از یک‌سوی دیگر نمی‌تواند برای جامعه جهانی شاخ و شانه بکشد و مهمتر از همه ناتوان در حل مسائل و مشکلات مردم در گرداب سرنگونی دست و پا می‌زند. به کانونهای شورشی درود که ضعف و شقاوت رژیم را همزمان به دنیا نشان دادند.