جواد نامدار: پارادوکس اروپائی

بنظر میرسد که تاریخ بطرز دراماتیک و واژگونه ای در حال تکرار است. در جنگ جهانی دوم زمانی که ارتش فاشیسم هیتلری بخش های بزرگی از اروپا را اشغال کرده و به سمت روسیه در حال پیشروی بود، آمریکا به درخواست چرچیل، به کمک اروپا شتافت.

ورود آمریکا به جبهه متفقین معادله سیاسی و نظامی را بنفع اروپا تغییر داد. امروز اما اروپا تمام قد به حمایت از فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران برخاسته است. این تراژدی تاریخ است.

هفته گذشته در حاشیه مجمع عمومی ملل متحد در نیویورک وزرای خارجه باقیمانده از برجام در یک گردهمائی به ریاست خانم موگرینی مسئول سیاست خارجی اروپا طرح "ساز و کار" را برای دور زدن تحریمهای وضع شده از جانب آمریکا عرضه کردند. بر اساس این طرح قرار است ترتیبی داده شود که رژیم ایران بتواند نفت را با کالا معاوضه کند*. بعبارتی آنها با این طرح در تلاشند تا به ملایان کمک کنند تا کمرشان زیر بار تحریم ها نشکند.
صرفنظر ازاینکه این طرح تا چه اندازه خواهد توانست دردهای درمان ناپذیر ئظام آخوندی را التیام دهد، آنچه مهمتر و قابل تامل است موضع کشورهای بزرگ اروپائی از جمله فرانسه، انگلیس و آلمان به لحاظ سیاسی می‌باشد. شاید بتوان این اقدام را یکی از بزرگترین اشتباهات اروپا و یک اشتباه تاریخی قلمداد کرد. تصمیم شجاعانه چرچیل در اتخاذ مقاومت تمام عیار در مقابل آلمان نازی علیرغم بهای سنگینی که متفقین برای پیروزی بر فاشیسم پرداخت کردند بعنوان یک تصمیم سرنوشت ساز در تاریخ به ثبت رسیده است.
میتوان از کسانی که به یاری حکومت ترور و وحشت در ایران برخاسته اند سئوال کرد که: آیا آنها از توقف رژیم ایران برای تکوین ودست یابی به سلاح اتمی مطمئن‌اند؟ اگر پاسخ مثبت است پس چرا سران رژیم ایران یکروز در میان تهدید می‌کنند که اگر چنین و چنان نشود ما دوباره غنی سازی را از سر می‌گیریم؟ اگر هم پاسخ منفی است، پس چرا همچنان با آنها مماشات می‌کنند ؟ آیا انها از ستم و سرکوب و فساد و تبهکاری آخوندهای حاکم بی خبرند؟ آیا از ترور و جنگ افروزی و دخالتهای آنها در کشورهای منطقه و جهان بی اطلاعند؟ آیا از موشک سازیها، موشک پرانیها و تجهیز عواملشان در یمن و عراق و لبنان به موشک های دوربرد بی خبرند؟ آیا از تظاهرات و اعتراضات مردمی در سراسر ایران علیه حاکمان بی کفایت و ستمگر غافلند؟ نه ! باورکنید دولتها و سازمانهای اطلاعاتی آنها همه این موارد را با دقت رصد می‌کنند و می‌دانند. اینگونه حمایت بی پرده از جنایتکارترین و فاسد ترین رژیمی که در اعدام، قلع و قمع مطبوعات و آزادیهای مدنی، زندانی کردن ژورنالیستها و صدور تروریسم رتبه اول را در جهان داراست با ادعاهای اروپا در حمایت از آزادی و دمکراسی و حقوق بشر و صلح و انساندوستی و حمایت از ارزشهای مدنی جور در نمی‌آید و پارادوکسی است که سران اروپا دیر یا زود با عواقب شوم آن روبرو خواهند شد. آنچه کشورهای بزرگ اروپا در حمایت از رژیم پوسیده آخوندی بدان مشغولند بلحاظ سیاسی، حقوقی و اخلاقی هیچ توجیهی ندارد. واقعیت اینست که اکنون نیز همانند سال ۱۹۳۸ ( زمانی که چرچیل در انگلستان به سمت نخست وزیری رسید) پارلمان اروپا برای مقابله با خطربزرگی بنام " رژیم ایران" به تصمیمی چرچیل گونه نیازمند است.
فیلم سینمائی "تاریکترین ساعات" حوادث ماه می ۱۹۴۰، زمانی که ارتش نازی از خاک فرانسه عبور کرده و به دروازه های انگلستان نزدیک می‌شد را ترسیم کرده است. در این فیلم شرایط دشواری که چرچیل در اولین روزهای نخست وزیریش، پس از استعفای چمبرلین در آن قرار گرفته است به تصویر کشیده شده است. او از یکطرف تحت فشار برخی از هم حزبی های خود از جمله چمبرلین برای سازش و مذاکره با هیتلر است و در همان حال باید برای نجات جان ۲۰۰۰۰۰ سربازی که در دانکرک گرفتار آمده اند و هر لحظه ممکن است بدست نیروهای هیتلری قتل عام شوند چاره جوئی کند. چرچیل در مجلس بر رقبای سیاسی اش از جله چمبرلین و هالیفاکس که طرفدار سازش و مذاکره با هیتلر بودند، پیروز شد. او در سخنرانی مهیج و مستدلی از درد و رنج مردم و ازعواقب و خطرات تسلیم در برابر فاشیسم سخن گفت و توانست جو و رای مجلس را بنفع ایستادگی به هر قیمت در برابر هیتلر و قوای ویرانگرش تغییر دهد. او در پاسخ به تسلیم طلبان از جمله گفت: زمانی که سر شما در میان دندانهای کروکودیل قراردارد با او وارد مذاکره نمی‌شوید!.
 سئوالی که بسیار مطرح می‌شود اینست که: اگرآنزمان انگلستان در مقابل آلمان نازی تسلیم میشد و راه مقاومت "به هر بها" را در پیش نمی‌گرفت چه اتفاقی می‌ا‌فتاد؟ پاسخ گفتن به این سئوال اکنون پس از ۸۰ سال چندان کار مشکلی نیست. اما سئوال دیگری که می‌توان مطرح کرد؛ اینستکه آیا سیاستمداران کنونی اروپا بویژه کشورهای درگیر در جنگ جهانی دوم از آن واقعه که بعنوان دهشتناک ترین جنایت در تاریخ بشر از آن یاد می‌شود درسهای لازم را گرفته اند؟ واقعیت اینست که بلافاصله پس از این واقعه دردناک تاریخی تلاشها و تمهیدات گسترده‌ای در سطح جهانی از جمله تشکیل سازمان ملل متحد برای برقراری صلح و جلوگیری از تکرارچنین جنایتهائی صورت گرفته است. اما امروزه با سربلند کردن جریانات واپسگرائی نظیر آخوندهای حاکم بر ایران و داعش که تحت نام مذهب، به ترور و جنایت و ضدیت با صلح و آزادی وهمه نمادهای تمدن انسانی برخاسته اند جهان ما با خطر جدیدی روبروست. مقابله با این خطر به اراده ای جدی، گاه به قیمت چشم پوشی از منافع مقطعی اقتصادی نیازمند است.
مردم ایران با مقاومت سترگشان، دیکتاتوری قرون وسطائی ولایت فقیه را عملا به گور تاریخ سپرده اند. آنچه از آن باقی مانده است لاشه متعفنی است که شاید برای کرکسان حریص و مرده خور جذاب باشد.
------------------------------------------------------------------
(*) کارشناسان اقتصادی عملی بودن این طرح را بخاطر پیچیدگیهای حقوقی و سیستمهای در هم تنیده مالی بسیار بعید و غیر عملی و آنرا صرفا یک اقدام سیاسی و تبلیغاتی می‌دانند. بجز روسیه و چین، کشورهای اروپائی طرف برجام، همگی نسبت به برنامه موشکی و سیاستهای مخرب رژیم ایران در منطقه انتقاد دارند.
.