مهرداد هرسینی:‌ سرمیز مذاکره میری، وصیتنامه یادت نره!

 

علائم و نشانه ها از درون دیکتاتوری ولایت جملگی سخن از آن دارند که خامنه‌ای طلسم شکسته در هراس از رشد و نمو قیام مردم بجان آمده در شهرهای میهن و بروز تنگناهای شدید مالی و اقتصادی، برای خوردن حداقل «۱۲ جام زهر» دیگر کم کم «کمر بندها» را سفت می‌کند.

گذشته از «هارت و پورت» های مشتی عربده‌کش نظام که هرازگاهی برای «سرگرم» نگهداشتن نیروهای زهوار در‌رفته حکومت «آروغ ضد استکباری» سر می‌دهند و صرفنظر از این واقعیت که اساسا این طیف به مانند سنوات قبلی «هیچ کاره» نظام هستند، باید به سکوت معنادار ولی‌فقیه در این زمینه اشاره نمود که خود بهترین بینه بر «بلند کردن» پرچم سفید برای هرگونه مذاکره می‌باشد.

درحالیکه دو باند متخاصم در درون رژیم یکدیگر را به نغز اصول پایه ایی حکومت متهم میکنند و در حالیکه برای نمونه پاسدار جعفری در تازه‌ترین سخنان خطاب به رئیس‌جمهور نظام آخوندی گفته است: «هرگز چنین روزی را نخواهند دید» و «مردم ایران اجازه ملاقات با شیطان بزرگ را نمی‌دهند»، اما مواضع اخیر رئیس دولت «تدبیر و امید» به همراه سخنان سخنگوی وزارت خارجه رژیم به همراه «مشتی لابی‌های» حکومت در «طول و عرض» جغرافیا، واقعیت‌های دیگری را به بیرون ساطع می‌کنند.

برای نمونه آخوند روحانی در سخنانی ضمن اعتراف به سیاست تسلیم رژیم برای مذاکره می‌گوید: «من پیش‌شرطی ندارم؛ اگر دولت امریکا آماده است، مذاکره کنیم». (سایت حکومتی اعتماد ۱۵ مرداد ۱۳۹۷)
وی سپس در جملات بعدی زمان این عقب‌نشینی را به فردای «مذاکرات» با اتحادیه اروپا اینگونه به تصویر می‌کشد: «اروپایی‌ها از نظر سیاسی سنگ‌ تمام برای اجرای برجام گذاشتند، اما ما منتظر اقدامات عملی اروپا هستیم و قرار است ابتدای ماه میلادی آینده مذاکراتی انجام شود».

همچنین بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه رژیم نیز ضمن زدن یک پس‌گردنی به «عربده‌کشی‌های» پاسدار جعفری، فرمانده سپاه، به‌صراحت می‌گوید: «در جریان نامه فرمانده سپاه به ترامپ» نبودم!! و «در بخش دیپلماسی و دیپلماتیک کشور یک نگاه واحد در مورد مسائل جهانی و منطقه‌ای وجود دارد».( خبرگزاری حکومتی ایسنا ۱۶ مرداد ۱۳۹۷)

چنین سخنان و جملاتی نیز به‌کرات طی هفته‌ی گذشته و قبل از شروع تحریم‌های اولیه از سوی ایالات‌متحده علیه مطامع و سیاست‌های مخرب خامنه‌ای، به‌کرات از دهان متولیان نظام و درشت کارگزاران رژیم به بیرون ساطع شده است که تمام مبین واقعیتی بنام نقش ویژه شخص ولی‌فقیه در راه انداختن کارناوال مذاکره میباشد.
مضافا بر این واقعیات باید به شکست رژیم برای به میدان آوردن اتحادیه اروپا و متقاعد نمود آنان بر یاددادن هرگونه «تضمین» برای حفظ برجام و جلوگیری از تحریم‌ها اشاره نمود.

بر این منطق نیاز خامنه‌ای برای فرار از بحران‌ها و پرداخت بهای سنگین با فاکتور مذاکره، برای مردم ایران کاملا روشن است. وی که در چنبره‌ای از بحران‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی در تله مردم و مقاومت ایران افتاده است، به‌خوبی واقف است که ادامه این «لج بازی» و نرفتن به پای میز «زهرخوران» به معنای پرداخت بالاترین بهاء برای رژیم اوست. بهایی که به یقین در وهله نخست نه از جیب متولیان فاسد و غارتگر رژیم، بلکه از جیب مردم ایران به مانند همیشه پرداخت خواهد شد.

بر این منطق باید اذعان نمود، این خامنه‌ای زهر خورده است که کشور را به پرتگاه سقوط کامل کشانده است؛ و باز این ولی‌فقیه طلسم شکسته است که به دلیل ادامه سیاست‌های مخرب اتمی، موشکی، صدور بنیادگرایی و کشورگشایی، ارزش پول ملی را به «پشیزی» رسانده و چرخه تولید و به تبع آن اقتصاد کشور را به روز سیاه انداخته و شیرازه‌های جامعه را از هم پاشیده است.
تبعات این سیاست‌های مخرب نظام آخوندی را مردم میهن امان با رشد بی سابقه بیکاری، فقر و فلاکت گسترده و با پرداخت «کلیه، ریه، جگر، چشم» و یا دیگر ارگان‌های بدن خود، با کودکان کار و خیابانی، با زنان سرپرست خانوار و با حاشیه‌نشینی می‌پردازند.

خروش میلیون‌ها ایرانی دردمند در شهرهای مختلف با فریادهای «مرگ بر خامنه‌ای» و علیه فساد، غارت و سرکوب خونین از سوی رژیم به یقین آن سوی دیگر سکه پرداختی است که جامعه دردمند ما، اکنون با شیواترین و رساترین صدا به بیرون اعلام می‌کند.
در این راستا است که باید به وجود حلقه سومی بنام «کانون‌های شورشی» با خیل عظیم میلیون‌ها ایرانی دردمند اشاره کنیم که مهم ترین پارامتر برای هرگونه تغیر و تحول و مهم ترین عامل برای رسیدن به» دمکراسی، حقوق بشر و حاکمیت مردمی» در میهن اسیرمان می‌باشند.

در این مختصات داخلی و بین‌المللی است که خامنه‌ای اساسا میدان بازی برای هرگونه مانور و یا نمایش و فرار از شکست‌های استراتژیک ندارد.
وی با رفتن احتمالی بر سر میز مذاکره، تلاش دارد تا با مصرف «آسپرین»، تومور سرطانی بنام « دیکتاتوری ولی‌فقیه» با تمامی باندهای شکست خورده آن را درمان نماید.
بر این منطق است که باید به علائم رژیم برای رفتن به پای هرگونه میز مملو از مین و پر مخاطره‌ای بنام «مذاکره» نگریست و باز بر این منطق است که باید به ولی‌فقیه طلسم شکسته گفت: «سر میز مذاکره میری، وصیتنامه یادت نره»!.