هادی مظفری: سر گاو در خمره

یک:
همه چیز از دی ماه آغاز شد. مردمی که از خانه بیرون زده بودند تا «نه، به گرانی» را در کوچه و خیابان فریاد بزنند. اما شعارها در چشم به هم زدنی رنگ و بوی دیگری گرفت و از صدر تا ذیل نظام ولایت فقیه را مورد نوازش قرار داد.

آخر مگر می شود در سرزمینی که بر اقیانوسی از نفت و گاز شناور است و گنجینه های عظیمی از منابع و معادن طبیعی دارد، گرسنگی و بیکاری و آوارگی را فریاد زد و سرانجام به عاملان و مسببان اصلی اش یعنی دزدان ردا بر دوش نرسید؟!
در این میان یک شعار کوبنده تر از سایر شعارهای آن روز، از دل دانشگاه بیرون زد و حاکمیّت شارلاتانهای عمامه دار را به رعشه و لرزه ای غیر قابل توصیف انداخت. «اصلاح طلب، اصولگرا...دیگه تمومه ماجرا» و این یعنی «افعی کبوتر نمی زاید» و به نوعی «سگ زرد، برادر شغال است».
ماجرا به همین جا ختم نشد و لانه های فساد آخوندی موسوم به حجره های علمیه و پایگاه های بسیج سرکوبگر و بسیاری از بیدادگاه های بنا شده بر پایه های ظلم و ستم، در آتش سوزان و فروزان جوانان آن مرز و بوم گر گرفته و سوختند تا بیش از همیشه ثابت شود که مردم ایران دشمن اصلی و واقعی خویش را به خوبی شناسایی کرده و با عزمی جزم می رود تا برای همیشه تاریخ آن سرزمین ریش و ریشه اش را بزند و سرنگونش کند. «دشمن ما همینجاست، دروغ می گن آمریکاست».
 به راستی که از قیام دی ماه هزار و سیصد و نود وشش باید بعنوان یکی از نقطه عطفهای برجسته مبارزه با حکومت ضد ایران و ایرانی ولایت فقیه نام برد و از شهدایش به احسن وجه، تقدیر نمود.
 دو:
پس از آنکه پرده های فریب و شارلاتان بازی های اصلاح طلبی و تعامل و تدبیر به دستان پرتوان فرزندان میهن از هم دریده شد و خامنه ای جلاد و روحانی شارلاتان یکجا مورد عنایت جوانان به پا خاسته در شهرهای سراسر میهن قرار گرفتند، نوبت به جمع شدن بساط مماشات و زدو بندهای پشت پرده و بده بستانهای پیدا و پنهان رسید. جهان بحران مشروعیت رژیم را در شعارهای آتشین جوانان که نفی کامل حکومت را به قیمت خونهای پاک خویش فریاد می کردند، شنید و با چشمان خویش حجره های علمیه و پایگاه های عمله های سرکوب را نظاره کرد که در آتش خشم و خروش ملت ایران، شعله ور گردیده بودند.
دهانهای متعفن لابی گران مردار خوار رژیم، گل گرفته شد و آمریکا معتبرترین کشوری که در زمان رئیس جمهور پیشین بر سند برجام مُهر تائید زده بود، میز را بر هم زد تا آخوندها دریابند که: در همیشه بر پاشنه مراد آنها نخواهد چرخید و پی ببرند که در گردابی گرفتار آمده اند که راه خروجی از آن متصور نیست حتی اگر به تمامی شرط و شروطهای درخواستی نیز تن بدهند.
کیست که نداند خروج از سوریه و خالی کردن سنگر استراتژیک نظام، یعنی آسیب پذیری کل حکومت ولایت فقیه در منطقه که بی شباهت به خودکشی از ترس مرگ نیست؟. چه کسی نمی داند که کوتاه آمدن بر سر تولید و آزمایش موشکهای بالستیک و سلاح های کشتار دسته جمعی، یعنی تیزی را از دست لاتی بی سر و پا گرفتن و عربده هایش را به زنجموره هایی از جنس ناله و زاری و مویه تبدیل کردن؟. تازه اینها فقط دو مرحله از دوازده مرحله ایست که نظام قدر قدرت ولایت فقیه را از بیخ و بن اخته سیاسی و نظامی خواهد کرد. مابقی پیشکش.
سه:
شرکتها و کمپانی های بزرگ یکی پس از دیگری ناچار لقمه چرب و چیلی را که آخوندها برای حفظ حاکمیّت جابرانه خویش سر سفره شان گذارده اند، از ترس عواقب آن پس زده و یکی یکی دارند ام القراء را ترک می کنند. توتال، جنرال الکتریک، بوئینگ، پژو، زیمنس و ده ها نام معتبر دیگر از این قبیل عطای قراردادهای پر سود و منفعت را به لقایش بخشیده اند و می روند تا مجبور نباشند دست در دست و همراه با حکومتی که در مرداب فنا و نیستی و نابودی دست و پا می زند، فرو بروند.
با این تفاسیر فرمایشات رهبر درمانده حکومت در بیست و نهمین سال به درک واصل شدن خمینی جلاد، مبنی بر (فراهم کردن مقدمات رسیدن به یکصد و نود هزار سو هسته ای) از آن شاه کارهایی ست که هیچکس به جز شخص اول نظام، قادر به خلق آن نیست. مقام معظم هنوز نمی داند که این از آن «سرکنگبین هایی است که صفرا» می افزاید و دخیل بستن به امامزاده ایست که «کور می کند و شفا نمی بخشد». در واقع نفس این فرمایشات گهربار، چند دولت اروپایی را هم که هنوز آنطور که باید و شاید از خواب خوش مماشات بیدار نشده اند، در مقابل تمامی مخالفان برجام، خلع سلاح می کند و بر پروسه روند بازگشت تحریمها و گستردگی آنها مُهر تایید می زند.
فرمایشات رهبر فرزانه نظام انسان را یاد حکایت ملانصرالدین می اندازد. سر گاوی در خمره گیر کرده بود و بیرون نمی آمد. مردم برای چاره جویی نزد ملا نصرالدین رفتند. ملا برای حل مشکل، حکم به بریدن سر گاو داد. سر گاو را که بریدند در خمره افتاد و ناچار دوباره سراغ ملا رفتند. ملا متفکرانه نگاهی عاقل اندر سفیه به جمعیت انداخت و گفت: بروید خمره را بشکنید. همه متحیر از اینهمه فهم و درک و کمالات ملا رفتند و خمره را شکستند. بدین ترتیب هم گاو از دست رفت هم خمره.
سر نظام در خمره برجام بدجوری گیر افتاده است. تدابیر رهبر دوراندیش هم حکایت از این دارد که باید فاتحه گاو و خمره را یکجا با هم خواند.