ابراهیم مازندرانی: مجاهدین خلق و ریشه کنی بنیادگرایی دینی

در رنسانس فرهنگی اروپا و انقلاب کبیر فرانسه، که تفکر دینی دگرگون شد دقیقا یک رفرم در اندیشه دینی صورت گرفت. در این رفرم کلیسا ازحکومت فاصله گرفت و به واتیکان رفت. باین ترتیب در جوامع اروپایی دین و دولت هرکدام جایگاه جداگانه خود را یافتند. گرچه تفکر ارتجاعی، در کنار نوآوری دینی به حیات خود ادامه داد.

آنچه مجاهدین مطرح کرده و میکنند، ریشه کنی اندیشه ارتجاعی از دین اسلام است که امروز لباس ولایت فقیه پوشیده است. مجاهدین معتقدند که ارتجاع حاکم هیچ ربطی به اندیشه دینی و اسلامی ندارد و تنها یک بدعت و یک تحریف و یک سوء استفاده از دین برای بدست گرفتن قدرت توسط آخوندها و روحانیت مرتجع است.
آنچه درایران امروز تحت عنوان دین و اسلام توسط ارتجاع حاکم مطرح میشود ربطی به اصول دین اسلام و اندیشه بنیانگذاران آن ندارد، نه متکی بر قرآن است ونه متکی بر سنت است.
در این بدعت وتحریف دینی، آخوندها و مرتجعین حاکم درپی تشکیل یک خلافت اسلامی مانند آنچه در قرون گذشته و در دوران خلافت عثمانی بود میباشند منتها نوع شیعی آن را آرزو میکنند که البته حربه و زمینه خوبی برای استعمار هم هست تا تفرقه بیندازد و جنگ افروزی کند. رژیم ارتجاعی حاکم با استفاده از بدعت ولایت فقیه و حکومت شریعت هرگونه قصاص وشقاوت و شکنجه و اعدام و قتل عام را برای تحمیل خود به مردم و سلب حق حاکمیت آنها و سرکوب وحشیانه و انحصار طلبی مطلق توجیه میکند و خود را به عنوان حکومت اسلامی و نماینده خدا جا میزند و از آن بصورت نردبانی برای بالا رفتن و برای غارت مردم مظلوم و چپاول ثروت ملی بهره میگیرد. به قول مردم در قیام دی ماه ۱۳۹۶: اسلام را پله کردی - مردم را ذله کردی.
در اسلام مرتجعین ولایت فقیه برای رسیدن به قدرت، خدای رحمان و رحیم، تبدیل می شود به یک خدای شکنجه گر و جلاد و جبار که از کشتارمردم مظلوم لذت می برد، و نه سیر میشود و نه خسته. در اسلام خمینی دین رأفت و برادری و برابری و مساوات تبدیل می شود به آئین اجرای شریعت و قصاص و قتل و کشتار و .... مدعی می شود که حکومت اسلام برای دست بریدن و سنگسار آمده است. با این توجیهات، سرکوب گسترده می شود و تا هر شهر و کوی و برزن و روستا و خانه میرود.
دست دزد بیکاری که برای سیر کردن شکم زن و بچه خود نان یا مرغ یا گوسفندی را بلند کرده بریده میشود، ولی دزدان حاکم که میلیارد، میلیارد دزدی میکنند بر مناصب قدرت تکیه میزنند و کسی حتی حق کوچکترین حسابرسی ازآنها را ندارد.
مبارزه برای سرنگونی رژیم فاشیسم دینی، همچنین ضروری است که با یک مبارزه فرهنگی و اندیشه ای در برابر ارتجاع اسلامی توامان شود این مبارزه ایدئولوژیک و فرهنگی برای عبور از ارتجاع و فریب و دجالیت تحت نام اسلام ضروری میباشد.
مجاهدین بالاترین توانایی را در این مبارزه فرهنگی با بنیاد گرایی اسلامی دارند. آنها با تکیه برپایه های اسلام مبتنی بر قرآن و سنت این امر را به پیش میبرند. تحولی که توسط مجاهدین در دست پیاده شدن است ریشه کنی هرگونه ارتجاع دینی است.
در دین و فقه خمینی دجال حکم و فتوای بریدن دست و پای دزدی که یک لقمه نان و یا یک گوسفند دزدیده را بدون کوچکترین تاخیری صادر میکنند و با دم زدنی صوری و فرمالیستی و دجالگرانه از اسلام و خدا، هرکس را که به خدا و دین تحریف شده آنها اعتقاد نداشته باشد از حقوق اجتماعی و سیاسی محروم می کند. در حالیکه مجاهدین مرزبندی اجتماعی و اقتصادی را نه بین بی خدا و با خدا، بلکه بین استثمار شونده و استعمار کننده و بین ظالم ومظلوم می شناسد.
در زمانیکه اسلام از برابری و مساوات دم میزند و ازعدل و قسط در جامعه سخن میگوید آخوندهای مرتجع بدعت گذار از بالاترین اختلافات طبقاتی دفاع میکنند واسلام را توجیه کننده همه ظلم وستم های اجتماعی معرفی میکنند.
در اسلام اصیل، این بدعت گذاران و این مرتجعین نه تنها ربطی به اسلام ندارند، بلکه بدترین دشمنان خدا وخلق خوانده میشوند وکافران واقعی به خدا اینها هستند که میخواهند تحت نام و پوشش اسلام، حرث ونسل یک ملت را به باد بدهند وآنرا به نابودی بکشند.
سازمان مجاهدین در اندیشه ریشه کنی چنین ارتجاع دینی و چنین تفکرات باطلی که هیچ ربطی به اسلام واندیشه دینی بنیانگذاران آن ندارد، است و چنین باد.