هادی مظفری: بحران مشروعیّت

آخوندها برای ادامه چپاول و غارت سرمایه های ملی مردم ایران همیشه متکی به شارلاتان بازی هایی بوده اند که بتوانند «مشروعیّت» قلابی حکومتشان را در انظار جهانیان به نمایش بگذارند.

از اینرو امکان اصلاح در داخل و تعامل با خارج را با خزعبلاتی از قبیل «گفتگوی تمدنها» در بوق و کرنا کرده بودند و در مدح تعامل و تسامح گلو پاره می کردند و جامه جر می دادند.
ناگفته نماند مشروعیتی که حکومت آخوندها در آغاز انقلاب و با سوءاستفاده از شور و شوق انقلابی مردم ایران و احساسات مذهبی شان به دست آورده بود، به سرعت و با نمایان شدن ذات و ماهیت واقعی حاکمان دستاربند از بین رفت و رژیم برای حفظ حاکمیت خویش مجبور به تشدید سرکوب، زندان و اعمال شکنجه های وحشتناک و اعدام گردید.

نگاهی کوتاه و بسیار مختصر می اندازیم به کارنامه سیاه حکومت طی نزدیک به چهاردهه گذشته:
یک: اعدام های سریع و ناعادلانه اوایل انقلاب که بسیاری از بیگناهان را به کام مرگ کشید. خلخالی نمونه بارز وحشیگری و قساوت قلب کسی است که گفته بود فقط از خمینی دستور می گیرد.
دو: ایجاد محدودیّت برای سازمانها و گروه های انقلابی از جمله، سرکوب وحشیانه تظاهرات مسالمت آمیز پانصد هزار نفری مجاهدین در تهران در سی خرداد هزار و سیصد و شصت.
سه: اصرار هیستریک به ادامه جنگ و نابودی و کشتار و رسوایی آخوندهای جنگ طلب پس از برملا شدن قضیه «کیک و کلت».
چهار: زندان، شکنجه و اعدام آزادیخواهان، بخصوص قتل عام زندانیان سیاسی در سال شصت و هفت.
پنج: توطئه و کشتار نویسندگان و روشنفکران که با قتلهای زنجیره ای به اوج رسید.
شش: صدور تروریسم تحت عنوان ترویج انقلاب و ایجاد بلوا و آشوب و کشتار در کشورهای همسایه و سایر نقاط جهان.
هفت: چپاول و غارت و اختلاسهای نجومی که عکس العمل رهبر معظم در قبال آنها یک «کش» ندادن غلیظ و شدید بود.
هشت: عدم استقلال سه قوه و فرمانبرداری بی چون و چرا و نوکر مآبانه مسئولان از دیکتاتوری جنایت پیشه به نام ولی فقیه.
نُه: مهندسی کردن انتخاباتی که کاندیداهای آن اتفاقا از عوامل همین رژیم بوده و از صافی های مختلف از جمله مضحکه ای به نام «خبرگان» عبور کرده بودند.
دَه: شکنجه وحشیانه و کشتار قیام کنندگان در ساله هشتاد و هشت که از برکت وجود تکنولوژی های پیشرفته در موبایلها، صحنه های جدید و باور نکردنی از سبعیت آخوندها و مزدورانشان را در انظار جهانی به نمایش گذاشت. شهادت مظلومانه «ندا» از این گونه بود که جهان را تکان داد.
یازده: شلیک مستقیم به مردم به جان آمده از ظلم و ستم آخوندی در دیماه امسال و کشتن آنها در زندانها و اعلام خودکشی آنها بر اثر اعتیاد!!.

اینها نمونه های بسیار ناچیزی از بیشمار جنایات و خیانتهایی است که این حکومت طی سالیان سیاه اشغال سرزمین ما مرتکب شده است.

با اینهمه رژیم هیچگاه مانند امروز در گرداب «عدم مشروعیت» دست و پا نزده است. بحرانی که باعث شد تا متعاقب قیام دیماه ملت ایران، خامنه ای را وادار به اعتراف به وجود اژدهای هفت سر فساد نماید. البته نگفت که سر اصلی این اژدها که بر جان و مال و ناموس مردم ایران مسلط است، در بیت خود اوست و برای شش سر دیگر در نهادهای مختلف تعیین تکلیف می نماید.
«بحران مشروعیّت» مخصوصا زمانی که دست بازیگران صحنه رو شده، تعادل روحی و روانی تمام سردمداران را آنگونه بر هم می زند که آخوند عربده کشی همچون علم الهدی با رذالت کامل و به گونه ای رقت انگیز آیات قرآن را به نفع شرکت در تظاهرات حکومتی بیست و دوم بهمن تعبیر و تفسیر و مصادره می کند. بیچاره نمی داند که دیگر زمان سوء استفاده دینی و مذهبی از اعتقادات مردم ایران به سر رسیده است.
در این اثنا معلوم نیست روحانی شیّاد با آنهمه شم اطلاعاتی و امنیتی واقعا متوجه اوضاع و احوال نیست یا اینکه خودش را به آن راه زده است. شعارهای «مرگ بر روحانی» و تعطیل شدن دکان شارلاتان بازی و شیادی اصلاح طلب-اصولگرا را نشنیده است یا جدی نگرفته است. از اینرو به فکر موج سواری افتاده و مسئله رفراندوم جهت حل مسائل داخلی را پیش کشیده است. غافل از اینکه دوران موج سواری دیریست که به پایان رسیده و آن امواج حالا تبدیل به توفانهایی شده اند که نه تنها سواری نمی دهند، بلکه به زمین گرم هم خواهند زد. شیخک بنفش ظاهرا در این وانفسا بوی داغ کردن خر را با بوی کباب اشتباه گرفته است.

حقیقت این است که قیام دی ماه امسال با عبور از تمامی خط قرمزهای حکومت آخوندی با هدف قرار دادن ارگانهای سرکوب، دفاتر امامهای جنایت و دنائت و به آتش کشیدن مظلمه هایی به نام دادگستری و حوزه های باصطلاح علمیه، در سراسر شهرهای کوچک و بزرگ ایران، چنان سیلی سهمگینی بر گوش هیولای آدمخوار نواخته که تمامی تار و پودش را به لرزه انداخته است. قیامی که گرچه ظاهرا سرکوب شده، اما در زیر پوست شهرهای میهن جریان دارد و به زودی همانند گسلی که فعال می شود، با زلزله یی سهمگین بر سر حکومت، آوار خواهد شد.
واقعیت این است که دستگاه «مشروعیت سازی» ولی فقیه دیگر از کار افتاده است. داستانهای به شدت تکراری و مهوع تعامل و اصلاح طلبی دیگر خریدار ندارند. آش آنقدر شور شده است که حامیان خارجی حکومت نیز اینروزها نزدیکی خویش با رژیم نامشروع را عامل زیر سوال رفتن مشروعیت خویش می دانند و ناچار به فاصله گرفتن از حکومت ورشکسته آخوندها می شوند.