رضا محمدی:‌ منشور کوروش کبیر، رهایی ستمدیدگان و ستیز با ظالمان

روز۷ آبان سالروز تولد کوروش کبیر،

مردم ایران برای گرامیداشت این روز بار دیگر تلاش خود را برای احیای وحدت ملی برعلیه رژیم فرسوده و ضد ایرانی ملایان هرچه باشکوهتر به نمایش گذاشتند.

خواست و اراده مردم برای تجلیل از این روز، با وجود تضییقات بسیار، اقدامات پیشگیرانه و ترفندهای سرکوبگرانه رژیم، چنان هراسی درارکان این حکومت غاصب انداخته بود که با دجالگری نوع خود، تلاشی واهی برای "ملاخورکردن" این روز تاریخی، که بنا به ماهیت ارتجاعی خود هیچگونه سنخیتی با آن نداشته و ندارد، کرده بود تا بلکه این توفان را از سر بگذراند.

براستی که رفتارجنون آمیز رژیم بخصوص درهفته پیش ازمراسم بزرگداشت کوروش بزرگ، چیزی نبود مگر نشان ضعف و بیانگر دشمنی تاریخی این خائنان به مرز و بوم با هرآن چه که نشانی ازغرور و افتخار تاریخ کهن ایران زمین، وحدت ملی و ملی گرایی دارد.

این که رژیم برای ممانعت از برگزاری مراسم بزرگداشت کوروش کبیر، از برنامه ریزی "گروهک منافقین وعناصرآشوبگر ضد انقلاب" دم می زند وازایجاد اغتشاش و هرج و مرج سخن می گوید، قطعا بی دلیل نیست و این امر درحقیقت اعترافی بناچار به اوج گرفتن و احیای عرق ملی هموطنان ایرانی به تاسی از فرامین کوروش کبیر در برابر رژیم ظالم وطن فروش و ضد ایرانی آخوندهای حاکم و ترس و وحشت بسیاراز برباد رفتن بساط حکومت ننگین خود، است.

آن آرزویی که کوروش از آن سخن گفته، امری که به آن فرمان داده، دادخواهی ازظالمان، احقاق حقوق درماندگان و رعایت کرامت انسانی که به آن توصیه کرده، امروز در ضمیر و نهاد مقاومت خونین مردمی ایران چنان ریشه دوانده که خواب را ازچشمان ظالمان و غاصبان حاکمیت مردمی ایران ربوده و می رود تا که بدست توانای آنان تحقق یابد.

در انتها سخنان کوروش بزرگ را که این روزها درکانال های مجازی، درگرامیداشت ۷ آبان، فراوان به اشتراک گذاشته شده، بدون هرتوضیحی آورده می شود تا دلایل هراس رژیم از"آنانی" که راه و رسم، مرام و آرمانهای انسانی کوروش را برگزیده اند، نمایان ترشود.

"درکتیبه های کهن ازجمله درمنشور پارسوماش از زبان کوروش چنین می خوانیم:"


بگذارید هر کسی به آئین خویش باشد.
زنان را گرامی بدارید.
فرودستان را دریابید وهرکسی به تکلم قبیله خود سخن بگوید.
آدمی تنها درمقام خویش به منزلت خواهد رسید.

گسستن زنجیرها آرزوی من است.
رهایی بردگان وعزت بزرگان آرزوی من است.

شکوه شب و حرمت خورشید را گرامی می داریم،
پس تا هست، شبهایتان به شادی و روزهایتان رازدار رهایی باد.
 
این فرمان من است.
این واژه، این وصیت من است.

او که آدمی را ازماوای خویش براند، خود نیزازخواب خوش رانده خواهد شد.
تا هست، هوادار دانایی و تندرستی باشید.

من چنین پنداشته، چنین گفته وچنین خواسته ام .

فرمانروایی که همدل مردمان خویش نباشد، سیه روزترازهمیشه سرنگون خواهد شد.
پس از قول من بگوئید، به جباران این جهان بگوئید که ازظلمت خویش حتی پلاس پاره ای بگورنخواهید برد.

هشدارتان می دهم، او که به کشتن آزادی بیاید، هرگز ازهوای اهورا خوشبو نخواهد شد،
بخشوده نخواهد شد،
بزرگ نخواهد شد.

بی عاقبت او، که بر پریشانی مردمان، حکومت کند.
بی فردا او، که بر درماندگان، حکومت کند.

شهریاری که نداند شب مردمانش چگونه به صبح می رسد، گورکن گمنامی است که دل به دفن دانایی بسته است.

ما از کمینگاه اهریمنان خواهیم گذشت.
ما ظالمان زمین را درهم خواهیم شکست.
ما زندگی را ستایش خواهیم کرد.
آزادی را وعدالت را ستایش خواهیم کرد.

ما ظالمان زمین را درهم خواهیم شکست.