سهیلادشتی: پیام ایستادگی

هنوز نتوانسته بودم خبر از دست دادن برادرم را باور کنم، که خبر حمله به اشرف آمد.

در شوک عجیبی فرو رفتم. خبرها یکی پس از دیگری از پر کشیدن یکی می‌گفت. موزیکی که برای خبر فوری از سیمای آزادی پخش می‌شد، حالم را دگرگون می‌کرد. نه جرآت آن را داشتم که تلویزیون را خاموش کنم و نه توان آن که نگاه کنم. دهانم خشک و تلخ شده بود. نمی‌توانم بگویم که غم از دست دادن برادرم را فراموش کردم ولی شدت حمله ناجوانمردانه به اشرف به حدی بود که سنگینی رفتن برادرم را در خود غرق می‌کرد. هرچند یک بار موزیک خبر فوری پخش می‌شد، گوئی با هر نت این موسیقی بندی از بندم جدا می‌شد. اسم عزیزانمان در اشرف که مورد حمله عوامل خامنه‌ای و شهید شده بودند اعلام می‌شد.

هر اسمی با خودش یادی را در رگ و پود جاری می‌ساخت. حسن جباری که با صورت خونینی در حملات قبلی به اشرف می‌گفت: تا آخر ایستاده‌ایم. رحمان منانی را که برنامه گفتگوی صمیمی دیده بودم و در مقابل تواضع و انتخاب راهش بدون آنکه او را دیده باشم، برایم نمونه‌ای شده بود؛ و ناگهان اسم زهره قائمی اعلام شد. زهره مگر می‌شود. صورت زهره و لبخند همیشگی‌اش در ذهنم جان گرفت.

زهره را از نزدیک دیده بودم و برای توصیف والا بودنش کلمه ندارم. صدای صاف و سیالش، نگاه نافذ و با مهرش و لبخند همیشگی‌اش را در لحظه لحظه این روزها مرور می‌کنم. بی‌اختیار به یاد بحث‌ها و جدل هائی که با او داشتم، افتادم. برای مدت کوتاهی در شهری که من زندگی می‌کنم آمده بود. در مقابل سئوالهای من صبری بی نظیر داشت و با حوصله تمامی حرفهای من را گوش می‌کرد و هیچوقت صحبتهای من را قطع نمی‌کرد. موقعی که شروع به صحبت می‌کرد بی‌اختیار سراپا گوش می‌شدم. حالا او نبود.

در تصاویری که می‌رسید، شقاوتی بی‌مرز، سبعیتی ضد تمامی ارزشهای انسانی دیده می‌شد. آخر مگر می‌شود که به مجروحی که روی برانکارد بیمارستان است هم رحم نکرد. هر داستان تاریخی که از درنده‌خوئی حاکمان و دیکتاتورها در دوران مختلف شنیده بودم، در مقابل این تصاویر رنگ می‌باختند. از سوی پاسداران خامنه‌ای نه تنها دخالت خود را انکار نمی‌کردند بلکه این حمله ر ا پیروزی بزرگی می‌خواندند و بر آن نام عملیات "مرصاد ۲" گذاشتند.

پس‌ازاین حمله ناجوانمردانه، مجاهدینی که در کمپ لیبرتی مستقر بودند، دست به یک اعتصاب غذای گسترده زدند و در حمایت از این کار هواداران سازمان مجاهدین، نیز اعتصاب غذای خود را شروع کردند. خواست مجاهدین در این اعتصاب غذا تآمین امنیت جانی آنان در مقابل حملات احتمالی آینده بود. در مقابل کمیته عراقی به اصطلاح حفاظت از لیبرتی به فشارهای خود افزود و مجاهدین در محاصره داروئی و غذائی قرار گرفتند؛ اما هم چنان به اعتصاب غذای خود ادامه دادند.

هم زمان در اروپا کنفرانسهای متعددی برگزار شد و کسانی که می‌خواستند این حمله در بایکوت خبری کم رنگ شود، در مقابل سئوالات شخصیتهای شناخته شده حقوق بشری از جمله الی ویزل باقی مانده هولوکاست، برنده جایزه صلح نوبل و آلن درشویتز حقوقدان به نام آمریکا، برنارد کوشنر، مؤسس سازمان شناخته شده پزشکان بدون مرز، وزیر امورخارجه فرانسه در دوران ریاست جمهوری سارکوزی قرار گرفتند. اعتصاب غذای مجاهدین و حامیانشان در لیبرتی و در دیگر کشورهای اروپائی و آمریکای شمالی بعد از صد روز خاتمه پیدا کرد و هم اکنون مجاهدین بر خلاف تمامی توطئه‌های رژیم و عوامل بین‌المللی‌اش به عنوان بزرگترین تشکیلات منسجم برنامه سرنگونی را در سرلوحه کارهای خود دارند.

نزدیک به پنج هفته است که زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندان گوهردشت کرج به علت رفتار وحشیانه مأموران زندان نسبت به انتقال آنان به بندی که از هیچگونه امکانات رفاهی و امنیتی برخوردار نیست در اعتصاب غذا به سر می‌برند. رژیم تصور می‌کرد که می‌تواند بر رفتارهای غیرانسانی‌اش سرپوش بگذارد و خبر اعتصاب غذا به بیرون از زندان نرسد، ولی نه تنها این خبر به بیرون رسید بلکه زندانیان دیگری در زندانهای ایران در حمایت از خواسته های بر حق زندانیان مقاوم دست به اعتصاب غذا زدند و همچنین زندانیان دیگر در محکوم کردن رفتارهای ضد انسانی مسئولان زندان نامه هائی نوشتند که می‌توان از حمایت زنان زندانی مقاوم آتنا دائمی، گلرخ ابراهیمی و مریم اکبری منفرد و آرش صادقی نام برد. بیانیه سازمان عفو بین‌الملل یکی از شدید الحن ترین بیانیه هائی است که صادر شده و در آن از کلماتی استفاده شده که شاید تا به اکنون در نوع خود غیرمعمول باشد. در رسانه‌های اجتماعی کاربرانی که در ایران زندگی می‌کنند در صفحات خود خبرهای مربوط به زندانیان مقاوم را پوشش می‌دهند.

در همین راستا هواداران و پشتیبانان مردم و مقاومت ایران نیز اعتصاب غذا را شروع کرده‌اند که خبرهای آن به دست می‌رسد. شباهتهای حمله به اشرف و حمله به زندانیان مقاوم بسیار زیاد است و مهمتر از همه عنصر مقاومتی است که توانسته است بر خواسته های فردی‌اش چشم بر هم گذارد و بر برهان بی هزینگی خط بطلان بکشد. این نکته بسیار روشن است که زندانیان در شرایط بسیار سخت جسمی به سر می‌برند اما پیام یکی از جوان‌ترین این زندانیان شاهین ذوقی تبار نشان آن دارد که این اعتصاب غذا پیام ایستادگی و مقاومتش را به خوبی رسانده است. به آخرین تماس تلفنی که با برادرم داشتم فکر می‌کنم.

بعد از یکی از حملات به اشرف بود می‌گفت نگران است و نمی‌داند که چه بکند. می‌گفت چه بهای سنگینی باید بپردازید ولی در عین حال من به شما غبطه می‌خورم چون خوشبخت‌ترین افراد روی زمین هستید. انسانهائی با هدف به غایت انسانی که حاضرند برای رسیدن به آن اهداف از بذل جان دریغ نکنند. حال پیام ایستادگی در سراسر ایران به منصه حضور رسیده و به بزرگترین دغدغه ولایت‌فقیه تبدیل شده است. این جمله صدیقه حسینی مسئول اول دوره قبل مجاهدین در گوشم طنین‌انداز است که ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم و از قضا بدون سلاح بهتر می‌جنگیم.