عارف شیرازی: «اوجگیری جنش دادخواهی و اعتراف ناگزیر کارگزاران رژیم بارتکاب جنایت علیه بشریت»

یک سال از شروع جنبش دادخواهی قتل عام شدگان سال ۶۷ گذشت، همان سربداران سرفرازی که با پای فشردن بر آرمان آزادی به دژخیمان نه گفته و با ایستادگی بر مواضع عقیدتی و آرمانی خود بر چوبه های دار بوسه زدند و به سان «سوگند مجسم وفاداری به آزادی» در قلوب مردم ایران جای گرفتند.

جنبش دادخواهی در سال گذشته مستمرا بر اندام فرتوت و پوسیده رژیم ولایت فقیه لرزه انداخت،همان جنبشی که بگفته خانم رجوی: “قبل از هر چیز اعلام مجرمیت قطعی خامنه ای ولی فقیه ارتجاع است». «خامنه ای و همدستان او مجرمند، زیرا بالاترین مسئولان مستقیم قتل عام سال ۶۷ هستند»،«زیرا اطلاعات و اسناد این کشتار را پنهان کرده اند»، زیرا خانواده قتل عام شدگا را در ۲۸ سال گذشته سرکوب کرده اند»“و زیرا مجریان و مسئولان مستقیم کشتار را بی وقفه مورد حمایت قرار داده و در بالاترین مناصب سیاسی و قضایی قرارداده اند».
«جنبش دادخواهی با خواست اسامی شهیدان، نشانی مزارها، هویت قاتلان و محاکمه سران رژیم است. این جنبشی است که اساس استبداد و ستمگری ولایت فقیه را هدف قرار می دهد» (پایان نقل قول). جنبش دادخواهی با انتشار فایل صوتی آقای منتظری ابعاد گسترده ای پیدا کرد چه با آن فایل صوتی نوری بر تاریکخانه جنایات رژیم تابید و همگان این گفته اقای منتظری را شنیدند که: «بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی از اول انقلاب تا حالا انجام شده بدست شماها (هیآت مرگ) انجام شده است. و نیز دیدند که موعد قضاوت قطعی تاریخ در مورد خمینی بمثابه “یک چهره خونریز و سفاک» فرارسیده است.
شایان تأکید است که سیاست رسمی رژیم طی ۲۹ سال گذشته همواره مخفی کاری و در سکوت و بی خبری نگهداشتن مردم و جامعه بین المللی در این رابطه بوده است و با بهره گیری از سیاست کثیف مماشات حداکثر استفاده را برای کتمان جنایات خود و عدم پاسخگویی باین نسل کشی بعمل آورده است.
سران و کارگزاران رژیم از هر دو باند چه “اصولگرا» و سوپرارتجاعی و چه باندهای فاشیستی و خط امامی سابق که با تغییر رنگ، نقاب اصلاح طلبی به چهره زده و خود را معتدل و اپوزیسیون داخلی رژیم برای سهم خواهی بیشتر از قدرت معرفی می کنند. طی سالهای گذشته عمدتا سیاست سکوت در پیش گرفته و یا راه حاشا و انکار را انتخاب کرده و اظهار بی اطلاعی از این نسل کشی نموده تا خود را تبرئه کنند.
اما در پروسه پیشرفت و اوجگیری جنبش دادخواهی رژیم برخی از کارگزاران خود را به میدان فرستاد تا ضمن اعتراف ناگزیر به جنایت ضدبشری و کشتار سال ۶۷ به توجیه شرعی و قانونی این نسل کشی پرداخته و با انداختن آن به گردن سفاک خون آشام (خمینی) برخی از مهره های خود را تبرئه و یا از جرم و جنایت انجام گرفته توسط آنها بکاهد.
از جمله آخوند پورمحمدی عضو هیئت سه نفره مرگ و وزیر سابق باصطلاح دادگستری آخوند روحانی که «داد»! آخوندی را در قتل عام ۳۰۰۰۰ زندانی مجاهد و مبارز در سال ۶۷ در همه جا گستراند، وی در سال گذشته مدعی شد که حکم خدا (اسم مستعار خمینی سفاک) را اجرا کرده است.
و یا چون احمد خاتمی (امام جمعه نمره موقت تهران) در هفته های اخیر مجریان و عاملین قتل عام را مستحق گرفتن مدال دانست. البته اگر روزی قرار شود به جنایتکاران تاریخ چون ضحاک و چنگیز و هیتلر مدال داده شود به آمرین و عاملین نسل کشی سال ۶۷ نیز باید «مدال» جنایت و سفاکیت و به آخوند خاتمی و همپالکی ها نیز باید مدال وقاحت و شناعت داد. وی در سال گذشته در نمایش جمعه تهران اعتراف کرده بود که بقای نظام آخوندی مرهون آن نسل کشی بوده “و اگر آن خدمت را امام(جنایتکاران) نکرده بود امروز گرفتاریها ی فراوان داشتیم، امنیت نداشتیم».
اما وقیح تر از همه آخوند فلاحیان وزیر اطلاعات دوران ریاست جمهوری رفسنجانی است که نقش مستقیم در قتلهای زنجیره ای داشته و بخاطر دخالت در ترور رهبران حزب دمکرات کردستان در رستوران میکونوس، تحت تعقیب دادگاههای آلمان قرار گرفت و بعلت نقش وی در انفجار مرکز یهودیان در آرژانتین که منجر به کشته شدن ۸۵ نفر گردید تحت تعقیب پلیس بین المللی قرار گرفت و بعلت دخالت مستقیم در ترور دکتر کاظم رجوی حکم جلب بین المللی او صادر شد.
این آخوند جنایتکار با این سوابق مشعشع! مضافا بر کشتار مجاهدین و مبارزین در کرمانشاه پس از ۳۰ خرداد ۶۰ (به اعتراف خودش حاکم ضد شرع رژیم درکرمانشاه بوده است) در یک مصاحبه طولانی با سایت تاریخ آنلاین (رژیم) در ۱۸  تیر ۹۶ تلاش می کند تمام جنایات انجام شده توسط رژیم طی این سالها را یا انکار کرده یا اظهار بی اطلاعی کند و یا با توجیه و تفسیرهای مشمئزکننده و نیز تحریف نمودن آنرا ماستمالی و در نهایت سعی در تبرئه خود و سایر جنایکاران می نماید.
وی قتلهای زنجیره ای، ترورهای خارج کشوری و اقدامات تروریستی رژیم در خارج و نیز اعمال شکنجه های رذیلانه در حق زنان مجاهد در زندانها را از اساس منکر شده، در مورد آمار قتل عام شدگان سال ۶۷ با یک ویراژ ناشیانه (که دروغگوئیش را برملا می کند) اظهار بی اطلاعی می کند و تلاش بسیار بخرج میدهد که دست اندرکاران نسل کشی سال ۶۷ از جمله آخوند رئیسی را بهر قیمت تبرئه کند و از جرم و جنایت آنها کاسته و آنها را مأمور اجرای حکم خمینی سفاک قلمداد کند.
نگارنده در اینجا تنها به بخشهایی از اعترافات ناگزیر وی که به منظور تبرئه جلادان و سفیدسازی آنها و نیز بمنظور توجیه شرعی و قانونی نسل کشی سال ۶۷ صورت گرفته می پردازد و به برخی از نکات مهم و نیتجه گیری های ضروری در این رابطه اشاره می کند.
فلاحیان: در مورد «منافقین» ایشون (خمینی) میگفت به عکس شما من اینها رو می شناسم... از دستتون در نروند، اینها حکمشون همیشه اعدامه، اصلا حکم ولایی ایشون بود چه قبل از این جریان ۶۷ و چه بعدش، و در جای دیگر مصاحبه می گوید: این یاد همه مون باشد که منافق محارب حکمش اعدامه این هم فتوای امام بود هم حکمش، همه علماء و مراجع و حتی خود آیت الله منتظری هم می گند... حکمش همینه اینکه درش بحثی نیست و نیز می گوید: تمام گروههایی که محارب هستند حکم حکم اعدامه، آقای موسوی تبریزی که دادستان کل انقلاب بود می گفت اصلا محاکمه نمی خواد... چیزی که (کسی که) داره با ما می جنگه که معنا نداره ما محاکمه کنیم.
و سرانجام می گوید: امام تأکید داشت از دست تون در نروند اینها دو مرتبه می روند یکی رومی کشند حفظ جان مسلمان واجبه...امام همیشه می گفت احتیاط را از این طرف بکنید.
در رابطه با این اظهارات جاوی اعتراف به نسل کشی و نیز دروغ و تحریفها توجه خوانندگان را به نکات زیر جلب می کنم.
۱ـ وی اعتراف می کند که “حکم ولایی» خمینی در مورد مجاهدین چه قبل از جریان ۶۷ و چه بعدش همیشه اعدام بوده است. این اعتراف دست آن عده از همسنگران رژیم که می خواهند بجای جلاد (رژیم) یقه قربانی (مجاهدین) را گرفته و آنها را مسئول این نسل کشی معرفی کنند را رو می کند که گویی اگر مجاهدین به عملیات فروغ جاویدان اقدام نمی کردند رژیم هم زندانیان آنها را نمی کشت. فراموش نکردیم که آقای منتظری در فایل صوتیش خطاب به آخوند پورمحمدی نماینده وزارت اطلاعات در هیئت مرگ گفت: “از مدتها قبل برای این قتل عام برنامه ریزی شده بود و اطلاعات روی قتل عام نظر داشت و سرمایه گذاری کرد، شخص احمد آقا (پسرخمینی) از سه چهار سال پیش می گفت که مجاهدین از روزنامه خوان، مجله خوان و اطلاعیه خوان باید اعدام شوند».
بنابراین نسل کشی سال ۶۷ مطلقا ارتباطی به عملیات فروغ جاویدان نداشت. بلکه رژیم از قبل برای آن آماده بود و تنها در فرصت پایان جنگ برای مهار اوضاع انفجاری جامعه و فراز از پاسخگویی به مردم به آن اقدام نمود و بقول روزنامه رسالت: “بخاطر عمق نگرانی از تهدیداتی که امنیت نظام را هدف قرار داده بود... باید برای تأمین امنیت پیش از گسترش بحران آنرا مدیریت می کرد. خمینی برای مهار بحران (خطرسرنگونی) فتوا صادر کرد».
در همین رابطه آخوند جنتی در نماز جمعه ۱۹ شهریور ۹۵ گفت: اگر بیشتر اینها را مجال میدادند اینها ریشه نظام را می کندند امام فرمودند اینها باید ریشه کن شوند تا ریشه نظام بر جا بماند.
۲ـ فلاحیان در سطور فوق یک جا صحبت از حکم ولایی» امام جنایتکارش می کند و در جای دیگر می گوید: هم فتوای امام بود و هم حکمش و حکم را چیزی جدای از فتوا می گیرد.
شایان توضیح است که «حکم ولایی» و یا حکم حکومتی در فرهنگ آخوندی به احکامی گفته میشود که ولی فقیه ارتجاع برای مصالح نظامش صادر می کند این احکام اساسا ناظر به حفظ نظام و جلوگیری از سرنگونی آنست. بنابراین فلاحیان در اینجا بطور ضمنی می گوید این فتوا و نیز حکم برای جلوگیری از سرنگونی رژیم بود. البته وی در جای دیگری از این مصاحبه آنرا صریحا بر زبان آورده و گفته است: «اگر اونها را نمی گرفتیم، نمی کشتیم که یک کشوری نبود مملکتی نبود ای حرف من نیست حرف امامه حرف همه بزرگانه». می بینید که سنگر گرفتن پشت واژه های محاربه و بغی ترفندی آخوندی برای توجیه کشتار سال 67 می باشد و تمامی مسئله جلوگیری از سرنگونی رژیم ولایت فقیه در پایان جنگ هشت ساله می باشد که سایر کارگزاران رژیم نیز آنرا بر زبان آورده اند.
۳ـ این اعترافات بهترین سند محکمه پسند برای ارائه بدادگاههای بین المللی برای سپردن آمرین و عاملین نسل کشی سال ۶۷ بدست عدالت می باشد.
۴ـ قصاص قبل از جنایت: در کلیه سیستم های حقوقی هیچ فردی قبل از ارتکاب جنایت مورد بازخواست قرار نگرفته و محکوم نمی شود. اما در نظام ارتجاعی آخوندی که مبنای آن حفظ نظام جنایتکارانه آن بهر قیمتی است و از آنجا که بگفته خمینی سفاک حفظ نظام از اوجب واجبات است زندانی محکوم به زندان شده ای که مدت زندانش را نیز گذرانده به مجرد احتمال روی آوردن مجدد به فعالیت او را محکوم به اعدام می کنند و آنهم زندانیانی که عمدتا در پرونده آنها فروش نشریه یا کمک مالی یا رابطه خانوادگی و یا دوستی با یک عضو یا هوادار مجاهدین بوده است. سپس در توجیه این نسل کشی از قول امام جنایتکارشان می گویند: “اینها دو مرتبه می روند و یکی را می کشند و حفظ جان مسلمان واجبه... احتیاط از این طرف بکنید» . این توجیه شنیع نسل کشی سال ۶۷ در هیچ سیستم حقوقی قابل قبول نیست حتی از منظر فقه حوزوی نیز قابل پذیرش نیست. آقای منتظری در صفحه ۵۲۱ کتاب خاطراتش به این ترفند رذیلانه آخوندی اشاره کرده که اگر مجاهدین را آزاد می کردند آنها به سازمان ملحق میشدند و سپس این حربه را از دست جلادان گرفته و در یادداشتهایش خطاب به هیئت مرگ می نویسد: «مجرد اینکه اگر آنان را آزد کنیم به منافقین ملحق می شوند موجب صدق عنوان محارب و یاغی بر آنان نمی شود. امیرالمومنین (ع) نسبت به ابن ملجم هم قصاص قبل از جنایت انجام نداد با اینکه خودش فرمود او قاتل من است» .
می بینید که این جنایتکاران برای توجیه نسل کشی سفاکانه خود بهر ترفندی متوسل می شوند، اما آنها بخوبی می دانند که سرانجام بدست همین مجاهدین و مردم ایران به زباله دان تاریخ رهسپار خواهند شد.