ناهید همت آبادی: بعد از دوران پایان ....

مستر"بوش" ها که عراق زخم خورده از جنگ جنون آمیز خمینی را دو بار به خاک و خون کشیدند تا با سخاوت ذاتی و گشاده دستی در جنگ افروزی، این مهد تمدن باستانی را هم ـ حتی اگر به احتمال، ناخواسته ـ اما به هر حال به چنگ جنایتکاران عمامه دار بیاندازند یا بیفتد با اینحال از سر شوخی و مزاح آن را گاهی هم "محور شر" نامیدند. مستر"کلینتون" هم که البته نه به قصد بند و بست سیاسی، اقتصادی و منطقه ای؟! با رژیم بلکه بیشتر برای سرگرمی و موش و گربه بازی از سر بازیگوشی!! مجاهدین را در لیست سیاه تروریستی قرار داده بود، گرچه گاهی هم ضمن لفاظی برای آخوندها شانه و شاخ میکشید اما برایشان زیر جلی هم سر میجنباند و هم گوش و هم سر به سرشان میگذاشت؟! ادامه این بازی کثیف و دودوزه بازی به اروپای دو جنگ جهانی دیده و به ظاهر به تمدن گرویده اما که رسید، هوش از سرشان پاک پرید و جاذبه‌ی سرمایه های قاپیده شده از ملت ایران پنهان زیر قبای ملا، جنایت و توحش اسلامگرایان فاشیست را یکسر از خاطرشان نیز زدود و شوق بنای جاده های هموار تجاری ـ سیاسی با رژیم و جاکن کردن یکسره ی مقاومت و رهبری آن بیشتر وقیح و گستاخ شان نمود و هفدهم ژوین.... و باقی قضایا با همه جانهای از دست رفته و رنجهای جانکاه به جان نشسته که مثنوی هفتصد هزار من و سند خیانت سیاست بازان جهان در حق ملتی ست که به اتکای مقاومت خونبارش جز آزادی، زندگی و حسن همجواری با همسایگان و صلح با دیگران هیچ نمیخواهد و این، چنان عیان است که همه میدانند و تکرار آن اینجا نه ضروریست نه لازم تا که...."گل بود به سبزه نیز آراسته شد".

مستر "اوباما" را جهان پیش از انتخاب و در آغاز زمامداری اش با اشراف و تجارب شخصی او در باب ستم و رنجهای نژادی، ناجی محجوب معاصر، پیام آور همزیستی و مرهمی بر جراحات جهان چند پاره دانست، او را بسیار ستود و به اعتبار نژادش، صمیمانه به استقبالش شتافت بی آنکه بداند شعارهای صلحجویانه کاذب او سرانجام نه تنها به جنگی جهنمی و تمام عیار در منطقه و بسا دیگر نقاط منجر میشود بلکه مماشات بی وقفه او با رژیم ملایان و حسن روابط "عبادی ـ سیاسی" اش با دستار بر سران، بلوغ و رشد هیولای زاده ی سلف آتش افروزش را نیز چنان سرعت میبخشد که تمام منطقه و خیلی نقاط دیگر دنیا را نیز بلعیده و پا به پای پدرخوانده‌ی خونخوار، جهان را به کام جنگهای مذهبی و نابودی تمدنهای تاریخی سوق میدهد طوری که امروزه بنیادگرایی مذهبی و توحش فراگیر آن، مسأله ای مبتلابه سراسر دنیاست. آنهم دردنیای بی صاحب نامأنوسی که خرس قطبی خرناسه کش قبلی هم که یخهای قطورش در اقصی نقاط جهان از شرق تا غرب آب شده یا وارفته، از آثار جسارت و ابرقدرتی سابق برایش تنها سیلاب بمب و موشک مانده که آن را هم بر سر مردم بی پناه مجروح و بچه های گرسنه‌ی معصوم سوری فرومیریزد.
حالا در دنیای وحشی و ولنگار که "کسی کس را (نمی بیند حتی) نمیدید از ره نزدیک"، به گمانم اگر هزارباره هم گفته و تکرارشود ـ محض اینکه گوشهای ناشنوا شاید باز شود ـ کم است که تنها آنتی تز بنیاد گرایی مذهبی هار جاری و گسترش هولناک آن در تمامی منطقه و بخشی از جهان توسط ملایان خون آشام، تنها مجاهدین و مقاومت مردم ایران است و حمایت سیاسی و شناسایی رسمی این آلترناتیو دیرپا بی شک به برچیدن بساط پدرخوانده تروریسم از ایران و به تبع آن همه انواع داعش و دیگر نحله های آن از سراسر منطقه و جهان منجر شده و بر جنگهای مذهبی و کشتار ناشی از فاشیسم دینی پایان خواهد داد به ویژه که رهبری والای این مقاومت دیرآزما و منظم را نیز از قضا زنی از تبار مسلمانان شیعه، آزاده و سخت مصمم بر دوش دارد که پژواک ندای رسای صلح و آزادی او در تقابل سرسخت با ارتجاع مذهبی اینروزها در خشم و خروش بی وقفه‌ی مردم ایران برای برکندن رژیم جهل و جنایت نیز جذر شده و فصل رستن نو در ایران و رهایی از ترور و توحش بنیادگرایان را به جهان مژده میدهد با بسیار یقین و بی تردید.