فربد رضانیا:‌ درسهای بهمن ماه

سی و هشت سال از سرقت انقلاب ایران توسط خمینی دجال، آخوندهای همدستش و پای منبریهایشان میگذرد. مبارزه و جانفشانی مردم برای سرنگونی استبداد و رسیدن به آزادیهای فردی، اجتماعی و سیاسی بود. اما خمینی پلید از همان روز اول در پی شکستن قلمها، بستن روزنامه ها و برپا کردن چوبه های دار در میدانها بود. حجاب اجباری وسیله سرکوب زنان شد، دانشگاهها که سنگر آزادی بود به خاک و خون کشیده شد ه و تعطیل شد. با شعار " حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله" اجازه فعالیت های آزاد و علنی از همه انجمن ها، سازمانها و احزاب گرفته شد و حزب الشیطان خمینی پلید تبدیل به حزب " فراگیر" شد.

خمینی پلید قصد جان فرزندان ایران را کرده بود و با حرص خرس گرسنه و مکر شیطان به میدان آمده بود، این هار بیشرف شمشیر هم به کف داشت و برای تثبیت حکومت شیطانیش دست به کشتار و چپاول و غارت زد.
خمینی جلاد و دارو دسته اش اما هیچگاه موفق به تثبیت رژیم ارتجاعی و قرون وسطایی خود نشدند. مردم آزادیخواه ایران هیچگاه ولایت فقیه را نپذیرفته اند و نخواهند پذیرفت. مقاومت و پایداری دلاوران و آزادیخواهان از زندان لیبرتی تا زندان اوین، در چهارگوشه عالم و در سراسر میهن اشغال شده مان سرنگونی حتمی رژیم جهل و جنایت را نوید میدهد

سلطنت پهلوی و رژیم شاه در بهمن ماه پنجاه و هفت سرنگون شد. سرنگونی دیکتاتوری شاه اثبات مجدد این واقعیت تاریخی بود که حکومتی که در آن " مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد" محکوم به سرنگونیست. انتخابات قلابی، مجلس فرمایشی، تعطیلی روزنامه ها، زندانی کردن روشنفکران، شکنجه و اعدام آزادیخواهان هیچ کدام و هیچ کدام نتوانست جلوی سقوط رژیم شاه را بگیرد.
در دوران شاه هم هر چند سال یکی دو نفر " غلام خانه زاد" و " چاکر جان نثار" از هر شهری راهی مجلس فرمایشی میشدند. شاه " سایه خدا" بود و سرپیچی از " اوامر ملوکانه" و توهین به " ذات ملوکانه" مستوجب حبس و شکنجه و اعدام بود.
 در آن دوران هم در کشور فقط یک حزب وجود داشت و انهم حزب فراگیر رستاخیز. و البته حزب رستاخیز هم دو جناح داشت که در ظاهر رقیب یکدیگر بودند و شاه برای هر جناحی لیدری تعیین کرده بود.

شاه هم خیال ملوکانه کرده بود که با کودتا علیه دکتر مصدق و تبعید او به احمد آباد، یا با حمله گارد به دانشگاه تهران و کشتار دانشجویان در ١٦ آذر دیگر " همواره بیدار خواهد بود".
شاه و ساواک هم نویسنده و شاعر و دانشجو را برای خواندن یک کتاب یا نوشتن یک مقاله و یک شعر به زندان می انداختند. زندانهای رژیم شاه هم پر بود از " تعداد بسیار محدودی خرابکار و تروریست".
رژیم شاه هم فکر میکرد که با زندان و شکنجه و اعدام انقلابیون و آزادیخواهان به جزیره ثبات تبدیل شده است.
اما به حکم تاریخ لحظه موعود فرا رسید و خشم فرو خورده نسلها آنچنان طوفانی بپا کرد که تمام " جزیره ثبات" را در هم کوبید و رژیم شاه را از صفحه روزگار روبید

آخوندهای جنایتکار تازه بر سریر قدرت نشسته فکر میکردند که دلیل سقوط رژیم شاه این بود که کم میکشت و کم شکنجه میکرد و کم زندان میکرد. اینان برای جلوگیری از سقوط محتومشان دست به آنچنان جنایاتی می زنند که در تاریخ بی نظیر است. اما زهی خیال باطل.
اگر شیخ صد بار بیشتر از شاه جنایت میکند، مقاومت مردم ایران هم هزاران بار قویتر و گسترده تر شده است. اگر بعد از کودتای ٢٨ مرداد شاه موفق شد برای مدتی نفسها را در سینه حبس کند، شیخ حتی برای یک لحظه هم نتوانست فریاد آزادیخواهی ملت را خاموش کند.
با سقوط رژیم شاه نسل انقلاب و همه آزادیخواهان در زیر پرچم آزادی و آزادیخواهی که سازمان مجاهدین برافراشته بود گرد آمده بودند. از آنروز تا امروز و از امروز تا سرنگونی حکومت جهل و جنایت آخوندی این پرچم با حمایت مردم آزادیخواه ایران در دست مجاهدین قهرمان در اهتزاز است.
مقاومت و مبارزه مردم ایران برای رسیدن به آزادی بارها و بارها حماسه آفریده است، از رزم و جانفشانی موسی خیابانی و اشرف رجوی در ١٩ بهمن ١٣٦٠ تا مقاومت و شهادت مجاهدین اشرف نشان در حمله موشکی به زندان لیبرتی درآبان ١٣٩٤. در این سالها هزاران هزار ستاره تابناک بر خاک افتاده اند اما آسمان همچنان غرق ستاره هاست
رژیم پلید آخوندی را از سرنگونی محتومش گریزی نیست، لحظه موعود فرا میرسد و طوفان رزم مجاهدین و سیل خشم فروخورده نسلها رژیم ولایت فقیه را سرنگون میکند