سینا دشتی: طرح احیاء دریاچه ارومیه از شعار تا واقعیت

بزرگترین دریاچه ایران، خشک شده است. علت اصلی، مدیریت فاجعه بار سیاسی کشور در سی سال اخیر است. دهها سد و هزاران چاه در حوزه ی دریاچه ارومیه ساخته شد که باعث میلیاردر شدن پاسدار محصولی ها و جنایتکار های مثل او شد تا به اصطلاح اقتصاد در شمال غرب کشور، رشد بکند! عوامل اقلیمی و طبیعی برای دریاچه ی وان در ترکیه که در چند ده کیلومتری دریاچه ارومیه قرار دارد، باعث خشکی و نابودی نشده است.

بالطبع این فاجعه ی زیست محیطی واکنشهای بسیار متعددی را در سطوح مختلف اجتماعی، دانشگاهی و حکومتی را برانگیخته است.
حکومت اخوندی، اکنون در ساعت اخر و دقیقه ی نود فاجعه، با موج تبلیغاتی عجیبی در حال "ارام درمانی" نگرانی اجتماعی است. علت، یک دغدغه محیط زیستی نیست، بلکه علت اصلی ترس از شورش های اجتماعی ناشی از خشکسالی و تشنگی است. استانهای پر جمعیت کشور در معرض یک سونامی ریزگردهایی هست که عواقب بسیار خطرناکی برای سلامت میلیونها ایرانی را داراست.
روزنامه ی اطلاعات رژیم در گزارشی که قرار است فردا دوشنبه ١٧ تیر، چاپ شود با تیتر "طوفان نمک، نیمی از کشور را تهدید میکند" به گوشه های از این فاجعه پرداخته و از نشست خبری ستاد احیای دریاچه ارومیه گزارش داده که در "صورت عدم احیای دریاچه ارومیه، توفان نمک شمال و شرق کشور را در بر خواهد گرفت" .
سرویس سیاسی اجتماعی- سخنگوی ستاد احیای دریاچه ارومیه با اشاره به آسیب های احیا نکردن دریاچه ارومیه گفت: در صورتی که هر چه زودتر این دریاچه را احیا نکنیم ،توفان نمک، شمال و شرق کشور را در بر خواهد گرفت.
این روزنامه مینویسد: "به گزارش خبرنگار ما، داود رضا عرب روز گذشته در نشست خبری ستاد احیای دریاچه ارومیه گفت: در صورتی که ریزگردها مهار و دریاچه احیا نشود، ذرات نمک در هوا معلق می شود و جنگل ها، مزارع و در نهایت زندگی مردم تحت تاثیر قرار می گیرد".

قبلا دولت روحانی اعلام کرده بود که دریاچه را به دو قسمت تبدیل کرده و تنها قسمت شمالی را نجات خواهد داد. این سیاست از نظر بسیاری از کارشناسان مسائل محیط زیست یک شلیک به شقیقه ی این دریاچه ارزیابی شد و انتقادات بسیاری از کارشناسان دانشگاهی را برانگیخت.
اما مسئول ستاد احیاء ی دریاچه با استفاده از کلماتی مثل "خرد دسته جمعی" که اساسا در تناقض ماهوی با "جنون گاوی ولایت فقیه" قرار دارد و "استفاده از نظرات دهها متخصص ایرانی و خارجی" ، برای بررسی این وضعیت فاجعه بار خبر میدهد.
طرح های مطرح در این ستاد، منجمله شامل پیشنهاد طرح انتقال اب از دریای خزر به دریاچه ی ارومیه هست، که بیشتر بیانگر این است که این طرح از جانب کسانی مطرح شده که فاقد کوچک ترین سطح دانش محیط زیستی بوده و برداشت انها از این دو اکوسیستم متفاوت چیزی در حد "اب حوض و خزینه" هست. این پیشنهاد به قدری غیر علمی و غیر عملی است که روزنامه ی اطلاعات در همان خبر از قول یک استاد دانشگاه این طرح را کاملا مردود دانسته است. این استاد، هزینه ی سرسام اور این طرح ، اختلاف سطح ، فاصله ی جغرافیایی، ساختار های موجود در مسیر راه و تفاوتهای شیمیائی این دو دریاچه را از عوامل غیر واقعی بودن این طرح شمرده است.
به متن روزنامه توجه فرمایید: "در ادامه این مراسم، مسعود تجریشی، استاد دانشگاه صنعتی شریف و عضو کار گروه احیای دریاچه ارومیه به انتقال آب دریای خزر به عنوان یکی از راهکارهای پیشنهاد شده برای احیای دریاچه ارومیه اشاره کرد و گفت: انتقال آب از دریای خزر پروژه ای پرهزینه و زمان بر است. هر مترمکعب آب که از دریای خزر به ارومیه انتقال داده شود، 2.5 میلیون دلار هزینه دارد و این در حالی است که کشورهای دیگر در شرایط مشابه این کار را در 18 تا 40 سال انجام داده اند.

تجریشی با بیان این که اگر به امید دریای خزر بمانیم، دریاچه ارومیه را از دست می دهیم گفت: آب خزر سولفاته است و رسوب محکمی در کف دریاچه ارومیه ایجاد خواهد کرد. به این ترتیب کف دریاچه را از دست می دهیم و عمق آن کمتر می شود و تبخیر آب زودتر صورت می گیرد. از سوی دیگر، جنگل‌های شمال، گسل ها و بزرگراه‌ها را در مسیر داریم که برای عبور از آنها به حداقل 8 خط لوله نیازمندیم که برای انتقال آب از آنها باید برق جدید تولید کنیم. در غیر این صورت به شبکه برق فشار وارد می شود. در حقیقت همه این هزینه ها و پیچیدگی طرح، آن را غیرعملی کرده است."
 
طرح دیگری نیز برای برگرداندن مسیر یک رودخانه ( رود زاب)  از کردستان به سمت این دریاچه مطرح شده است که زمان بندی و هزینه ی کمتری را در بر دارد، اما تبعات سیاسی و منطقه ای را در بر دارد که مقوله را پیچیده تر میسازد.
بحث انتقال اب ارس به دریاچه ی ارومیه هم مطرح شده است.
این در حالی است که بنا به گفته ی برخی از کارشناسان، اب جمع شده در پشت سدهای حوزه ارومیه بیش از سه میلیارد مترمکعب است که میتواند کل دریاچه را احیاء بکند. خشک کردن کامل قسمت جنوبی دریاچه، ایجاد یک بیابان به وسعت ٣ هزار کیلومتر مربع است که ضایعات انسانی و طبیعتی ناشی از ان بسیار فراتر از محاسبات سطحی رژیم، خواهد بود.
دولت روحانی فاقد توانایی پیاده کردن این طرحهای غول اساست. تأثیرات این طرح ها بر ساختار های اقتصادی، کشاورزی ، بازار کار در این نقطه از کشور، به حدی هست که خطر قیامهای گرسنگان و بیکاران را در مقابل چشمان رژیم قرار میدهد. وظیفه ی اصلی این دولت ،حفظ حاکمیت ولایت فقیه هست و بس.
افق وضعیت محیط زیست در اثر ندانم کاری، سیاستهای مخرب حکومتی و ریزگردها بسیار تیره هست. ما راهی جز سرنگونی این حکومت نداریم. این تنها یک انتخاب سیاسی نیست بلکه اجبار حیاتی است.