پرویزخزایی: آرشیو هفتگی مطبخ تاریخ شماره 6

گزارش پنجم و تقدیم یک صورتحساب به هموطنان

این روزها اوضاع جهان، منطقه و عراق به سرفصل بسیار حساس و جدیدی رسیده است. مذاکرات اتمی، تا اینجا در گل مانده، با رژیم، داستان منطقه دریای سیاه و تنوره کشیدن رهبران کنونی روسیه درعقده عمیق و عزای امپراتوری مغروق، اوضاع لیبی، مصر، سوریه و بویژه عراق و مشک دوغ انتخابات عراق، با لااقل شصت درصد آب در آن، (این گزارش را به عمد، قبل از تشکیل دولت جدید عراق، نوشتم که همه شقوق روشن وتیره ملحوظ باشد)، و هرتحولی که بلافاصله بر سرنوشت ملت ما اثر مستقیم میگذارد. در این وانفسای جوشان و خروشان، و اوج صلابت شما در عزم جزم تان برای جاروب کردن این رژیم، که ننگ تاریخ بشر است، و در پرداخت آخرین بها در این راه پرخون و خطر که آخرین گل پرپرشده اش شیرآهن کوه مرد دیگری بنام غلامرضا خسروی بود، شما مقاومت سازمان یافته و سربلندی دارید، که در هر سرفصلی، با شرایط ژئوپلیتیکی و سیاسی و اجتماعی ایران و منطقه و جهان تا آنجا که بما مربوط و بر ما تاثیر گذار است، و در میان همه تحولات مثبت و منفی، بادهای موافق و یا مخالف سونامی زا، این کشتی و تنها کشتی مقاومت سازمان یافته را پیش برده است، و تا همین امروز، این است بخش کوچکی از بیلان کارهای سی و اندی ساله آن:
1.    ایجاد یک پادزهر ضد بنیاد گرایی و معرفی یک اسلام انسانگرا، ضد ارتجاعی، آزادی محور، منادی جدایی دین از دولت، و برابری طلب، توسط سازمان محوری آن و جذب نمونه های همه ایده ها و ایدئولوژی های آزادیخواه در سازمان چتری شورای ملی مقاومت و ایجاد پلات فورم همبستگی ملی برای اهداف بالا و دعوت از همه گرایش های قومی و دینی و فلسفی. همانکاری که از زندانهای شاه کردند تا جاییکه آخوند ها نه در کاسه ودیگ آنها غذا کوفت میکردند و نه حتی بر طناب های آنان و نیروهای غیر مذهبی متحد آنان، تومبانها و ردا و عباهای خیس خود را می آویختند.........
2.     تشکیل ارتش آزادیبخش ملی، ریختن زهر آتش بس به حلقوم پلید خمینی و جلوگیری از بکشتن دادن هزاران هزار جوان دیگر وشکست کلان پروژه خمینی برای اتحاد جماهیر اسلامی در منطقه که عراق قمر یکم و سکوی اول بود. آخرین نمونه، عملیات ظفرمند و سرنوشت ساز مروارید که کمر سپاه پاسداران و جاشهای آنرا در عراق بی دولت و ارتش، شکست.( رجوع شود به خاطرات ژنرال شوارتسکوف، فرمانده ارتش آمریکا در جنگ کویت، و به مصاحبه طویل پاسدارطویله، ژنرال سلامی معاون کل سپاه پاسداران و با شبکه سراسری رژیم)
3.    حضور فعال در منطقه و افشای پروژهای شیطانی رژیم و تروریسم آن در منطقه وجهان.
4.    افشای کلیه سایتها وپروژه های اتمی رژیم، بعد از هیجده سال پنهانکاری، که همه سازمان های اطلاعاتی ابر و نیمه و یک ربع قدرت را آچمز کرد و مردم ایران و جهان را از شر یک رژیم تروریستی مجهز به بمب اتمی در حساس ترین منطقه جهان نجات داد (رجوع شود به اسناد ارائه شده در جهان و صحبت های جرج دبیلو بوش رئیس جمهور وقت ایالات متحده در تلویزیون سی ان ان و خبر اصلی نیویورک تایمز در 2002)،
5.     به ثبت دادن استاتوی حفاظت شده برای مجاهدان اشرفی بعد از سونامی ناگهانی اشغال عراق، بر اساس کنوانسیون 4 ژنو،
6.    شکست دادن سه قدرت بزرگ جهان، یعنی آمریکا و انگلستان و فرانسه و اتحادیه اروپا در نامگذاری مقاومت مردم ایران در لیست تروریستی، بعد ازنزدیک پانزده سال جدال سیاسی، اجتماعی و حقوقی در سطح کل جهان،
7.    تلاشی، به همین مدت، برای قبول استاتوی پناهجویی و پناهندگی اعضای مقاومت د رنزد سازمان ملل متحد، و محکم کردن مبانی حقوقی و بین المللی حفاظت آنها در عراق و فراهم کردن امکان قانونی انتقال آنها از عراق به کشورهای اروپایی. بدون این امر مهم صحبت از امکان پذیرفتن حتی یک پناهنده د ر غرب و جهان یکی دیگر از دعاوی مفت و توخالی است.
حال بگذار زر زدن انجمن نجات در داخل و انجمن نجات در خارج ادامه پیدا کند. همان نشخوار و اشک تمساح اما در باطن هفت خطانه، واظهارات”دیاره“وار گروه کوچک اسفاکلوس (شقاقلوس و بفارسی انگشت بی حس ششم-فرهنگ عمید-)، را باید به روی نامبارک مدعی برگرداند. آنهم در زمانیکه میلونها نفر آواره و جنگ زده، از چندین سال پیش، روی دست سازمان ملل و کمیساریای پناهندگی آن مانده است. سازمان ملل سالها است که اعلام میکند که در مورد پناهجویان به حد اشباع رسیده است وکاری زیادی از او ساخته نیست. و بعد با تلاش شبانه روزی، انتقال بخشی از آنها، تنها و تنها به همت خودمان در چند کشور دیگر، و ادامه این تلاشها که اسفاکلوس میخواهد که ما جزئیات آنرا برای خرابکاری در آن توسط رژیم، روی سایت و لپ تاپهای اینها بگذاریم.
8.     بیش از شصت بار گرفتن محکومیت رژیم فاشیسم دینی در ارگانهای طراز اول سازمان ملل برای نقض فاحش حقوق مردم ایران و هزاران هزار ساعت کنفرانس و نمایش اسناد و شنود شاهد.......
9.    شبکه ها و هسته های قهرمان و جان برکف مقاومت چه در سطح جامعه و چه در زندانها از گذشته تاحال براساس شرایط و موقعیت ها (رجوع شود به صحبت ها و تحلیل های روزانه سران و ایادی وگشتاپوی رژیم)
10.    نگهداشتن قرص و محکم تشکیلات و انسجام و سلسله مراتب فرماندهی خود در این نبرد و سنگر 35 ساله، علیرغم سهمگین ترین دغلکاریها و توطئه های بزرگ مماشات گران و رژیم ایران سوز و ایادی معمم و مکلا و یخه سیدی و فوکل کراواتی آن و علیرغم اینکه یک سازمان جدی و سرنگونی طلب سازمان یافته دیگر نماند و شورای ملی مقاومت تنها این بار سنگین را بر دوش خود کشید.

آری این کارنامه درخشان که میشود تا صد و هزار آنرا ادامه داد ارزان بدست نیامده است قیمت آن با 120 هزار شهید و ترور مردان بزرگی همچون همکاران عزیزم دکتر کاظم رجوی و حسین نقدی و با قهرمانی و پایداری اشرفیها بدست آمده است آنهایی که از روز اول از 27 سال پیش به عراق رفتند و همه ریسکها را پذیرفتند. آنها که دیگر، به گواهی مقامات مهم بریده از رژیم، برای بر سرپیمان ماندن، تنها در یک فاصله کوتاه، تا سی هزار- و بقول همین مقامات رژیم سی وسه هزار- نفرشان قربانی شدند.
باری، این مقاومت سازمان یافته، کماکان، هر جهتی که اوضاع عراق و منطقه بگیرد، بر اساس آن و سناریوی تحقق و درجه تحقق آن، همه میزهای خود را تا در توان دارتد تنظیم میکنند. در صحنه و سنگر هرمقاومتی و هر کارزار جدی، مخاطره و رویدادهای از دست مبارزان خارج، در زمین و هوا و دریا، بالای سر مجاهدان و مبارزان میچرخد. تنها سرهایی که توی کیچن ها، استاتوی حفاظت شده دارند! ازاین خطرات در امان هستند. سایت های رژیم و صحبت های سران رژیم در باره مقاومت و سازمان را این روزها خوب دنبال کنید و سلکت –پیست( انتخاب – چسباندن)توسط ایادی مستقیم و غیر مستقیم و آب ریزان آسیاب آن، تا بدانید که چقدر ما روی رژیم کوک هستیم و ایضا، چه اندازه رژیم روی ما کوک کوک است. اما امروز دیگر تردیدی نمانده است که این فقط مامورانمستقیم و غیرمستقیم، با و یا بی پاداش ملاها هستند که مرتب بدنبال تضعیف روحیه، ایجاد جو نا امیدی و وادادگی و نشراکاذیب و تهمت ها و درنتیجه تولید خانه نشینانی دیگر و تشویق وتحریک برای تولید مستعفی جارزن و بریده ای دیگر، (....خودتی!) از جنس خود هستند. اگر اینکار کمک مستقیم به رژیم ددمنش خمینیستی نیست پس چیست؟ تکرار تاریخ همه مقاومت های خونین تاریخ مردمان دیگر جهان. بله! اگر شرایط خوب بود و کمتر شر و سونامی در میان بود، قصیده سرایان و به به و چه چه، سپاس سپاس، و سیاوشگرد گویان و شاهنامه در اوصاف مقاومت و لزوم ماندن در اشرف خوانان تاهمین اواخر، اما اگر شرایط سخت و زمین ناهموار شد، بریدن و جار زنان و فرار کنان به خدمت دشمن درآمدن و همانطور که قبلا عرض کردم نه دنبال سردار سرلشکر بلکه دنبال گروهبان قندعلی دوان دوان و به فرموده او در این غربت سی و پنج ساله تولید های بس سخیف عرضه کنان، از قبیل توهین به مناسبات سازمان محوری و تهمت به شیرزنان این مقاومت که تراوشی است ازکوزه وجود شخص خودشان، در این بخش پایانی زندگی که سخت بدست خود نکبت بارش کردند و انزجار هر کس که در خدمت رژیم نبود را برانگیختند.
من بسیاری ازکتب و خاطرات و داستانهای جنبش مشروطیت را خوانده ام و از هشت سالگی تا کنون هم شاهد و هم پیگیر جفاهای مشابه بر مصدق، پدر تاریخی ملت ایران بوده ام. تهمت هایی که در محاصره ستار خان و زخمی کردن او در پارک اتابک به او میزدند، ازشایعه مظالم او وکتک زدن و کشتار بریده ها در امیر خیز تا تجاوزکاری وهم چنین طره هاتی که نثار مصدق میکردند: از نوکر این و آن قدرت خارجی خواندن تا مرز بیماری روحی و مرض پارانویا و توهم (هلوسیناسیون). راستی مگر صدها از اینها را هم نثار جورج واشنگتن، آبراهام لینکلن، بولیوار، زاپاتا، آلنده، گاندی، ماندلا و دیگران هم نمیکردند. اگر فردا- پس از تاریخ مصرف در رفتن اتهامات سخیف جدید به اشرفیان- رهبران این مقاومت سرفراز را متهم به آدمخواری (کانیبالیسم) همانند بوکاسا و عیدی امین نکردند- من از تعجب شاخی به بلندای وقاحت اینان بر کله خود به نمایش خواهم گذاشت.
یک افشاگری بسیار محتمل آنموقع، درسایتی از اسفاکلوس:”...... یک شب که درب قرار گاه کشیک بودم، دیدم نیمه های شب آتشی برپا شده و بوی گوشت کباب شده می آید. آهسته از بالای دیوار به صحنه نگاه کردم. دیدم سیخ های بزرگی بر آتش مشغول طبخ کباب است. چند قدم آنور تر لباس های نظامی و پوتین ج- ر، س- ز و کاف- قاف، که هرسه هم آسایشگاه من بودند، را دیدم که در کنار آتش بود. فهمیدم که برای شام در حال کباب کردن اینها هستند....!!“. باری از همه اتهامات ردیف و مصرف شده تان، تنها این یکی مانده است. بشتابید!. در ملاء اجتماعی بزرگی که نگارنده قراردارد، می بینم و میشنوم که همگی ایرانیان فعال و هوادران هزاران هزار این مقاومت- که شما ها قصد مایوس و پاسیو و خانه نشین کردنشان را دارید، با خواندن این طرهات به ریش شما و مدیران پشت پرده تیاتر (سوفلور) شما، میخندند و سخره و لعنت نثارتان میکنند. هر از گاهی بهم زنگ بزنید و بگویید فلانی بگو توی این ماه چند نفر را سرد کردی!! شما بدون هیچگونه رودربایستی عمله های رژیم هستید. اینکه چه میگیری و چه نمی گیری مشکل خودت است.
 غیر از داستانهایی که برای ژنرال دوگل رهبر مقاومت به تبعید رفته در انگلیس و پرزیدنت منتخب شورای ملی مقاومت فرانسه (نمیدانم چرا کسی به او نگفت که چرا هسته های مقاومت را در فرانسه ول کردی و رفتی خارج و شورای ملی مقاومت فرانسه را تشکیل دادی!)، میساختند که از خواندن آنها مرغ پخته هم قهقه زنان برای هواخوری به حیات خلوت میرود.، برای کریستیان هوگه، رهبر ارتش آزادیبخش نروژ (میلورگ)، هم در آورده بودند که از صبح تا شب بنگ و مشروب مصرف میکند و شبی یک دو دختر رزمنده را برای او به مخفی گاهش – که تا روز آزادی اروپا و نروژ- کسی از محل آن خبر دار نشد- میبردند!!. راستی و ایضا راستی، جز بریده های اسفاکلوس و تبلیغات گشتاپو، کسی به او طعنه نزد که چرا قایم شده ای؟ بیا تو مردم و کوچه و بازار و از زندگی لذت ببر! اما قول بده که از خودت انتقاد کنی! چون هیتلرهنوز سرکار است و سرنگون نشده است. چرا هی میگفتی به هول قوت مردم و مقاومت و نیروهای نظامی ملت اروپا، بزودی او را سرنگون میکنیم؟ دیدی حالا که هنوز نشده!! پس عز جون! چقدر بدی! آی خدا مردم از انتظار، پس کی میریم پاریس یا اسلو (بخوانید تهرون)؟!. ماندلا بیست و هفت سال در زندانه و این لامصب آخوند آپارتاید هنوز سر قدرت است، همه اش تقصیر ماندلا است. اگربعد از قتل عام های خیابانی در تظاهرات مسالمت آمیز، دستور مبارزه مسلحانه در ژوهانسبوگ و پرتوریا و در شهرهای دیگر نمیداد، ما امروز چنین گرفتار نبودیم..........!. یکی شان همین روزها نوشته است که چه لزومی به قیام و مبارزه مسلحانه بود رژیم مانند شوروی خودش می افتاد! انترنت و سایت میتواند کار سرنگونی را انجام دهد!. این مفلوک فراموش کرده است، یا عقل و سوادش نمی رسد، تا بیاد آورد خونهای ریخته شده زیر چرخ تانکهای شوروی در خیابانها و درجریان قیام های بزرگ مردم آلمان شرقی، مجارستان، چکسلواکی و لهستان، و دیگر کشورهای اتحاد جماهیر را که همانند کشتار سی خرداد و قتل عام بزرگ سی هزار نفر به فتوای خمینی، رژیم شوروی را بی آینده و برای همیشه منفور مردمانش کرد. و اینکه در انقلابات جدید، از بوتان وگرجستان و اکراین گرفته تا تونس و مصر و یمن و لیبی و سوریه، در همه اینها انترنت کاربران و فیس بوکی و تویتریان، برای هماهنگی اعتصابات و قیام و مبارزه مسلحانه و قرارگذاشتن برای روزهای برخاستن، این رسانه سراسری همه گیر و بسیار سریع و آنی را بکار می بردند. نه اینکه مانند اینها، تخم یاس و وادادگی بکارند و دربدر دنبال بریدن فعالان باشند و از طریق همین رسانه اجتماعی، خودشان زیر آب هرگونه مبارزه و قیام را بزنند و بگویند که خودش خشک میشود و می افتد، پس ای مردم تو خانه بنشینید و بگوش پای انترنت اُتراق کنید! آهای مردم این سازمان دهندگان و مردم را به مبارزه به خیابانها و سنگرهای شهری کشندگان، همگی اخ و بد و متجاوز و شکنجه گر و قاتل همدیگر هستند........
 ملاحظه می فرمائید اوج یاوه گویی و سرگردانی و پوسیدگی را!
 لرها برای تشریح روزگار کسان مفلوک و درمانده و ثناری هایی مثل اینان، یک عبارت دارند که بصورت ندایی تلفط میکنند: ”ای جفتم ودارسیتو!“ وبولفه (به ابوالفصل به زبان لری) برای معنی کردن این یک عبارت، من باید لااقل پنج دقیقه صحبت کنم و یا دو صفحه آچهار بنویسم که فعلا، ای غیر لرها! ((Oh! non-lors، معافم کنید! اگر معاف نمیکنید، فعلا و با عجله یک معنی مترادف و سرسری پیدا کردم تا بعد این عبارت پر بار را بیشتر تشریح کنم. این ترجمه سرسری و هولکی این است: شما به اوج درماندگی و بدبختی رسیده اید و هرگونه امید به شما از دست رفته است.
اول ماه ژوئن 2014 اسکاندیناوی