رحمان. ش: هشت قَسم و یک نتیجه گیری

وَالشَّمْس وَضُحَاهَا(1) وَالْقَمَر إذَا تَلَاهَا(2) وَالنَّهَار إذَا جَلَّاهَا(3) وَاللَّیْل إذَا یَغْشَاهَا(4) وَالسَّمَاء وَمَا بَنَاهَا (5) وَالْأَرْض وَمَا طَحَاهَا(6) وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا(7) …

در میان صدها و هزاران وجه اعجاز قرآن یکی اش همین سوره شمس است که نظر به اهمیتش در نمازهای عید فطر و قربان آن را می خوانیم. این سوره به نحو عجیبی با قَسَمهای پیاپی شروع میشود:
قسم به خورشید و قسم به ماه … جلّ الخالق! ببین چه کسی درباره چه چیزی قسم میخورد؟! خدا که خودش همه چیز راآفریده است درباره بزرگترین ستاره منظومه ما و بزرگترین منبع انرژی در این قسمت از هستی قسم میخورد!
قسم به روز و قسم به شب … پس معلوم است که نکته خیلی مهمی را میخواهد بگوید.
قسم به آسمان و زمین … و در اینجا خدا سقف میزند و به آسمان و زمین هم که همه چیز را فراگرفته اند قسم میخورد.
قسم به آفریننده و گسترندهُ آنها … دیگر حتی خدا به خودش هم قسم میخورد!
و قسم به نفس و انسان… و درنهایت قسم خدا درباره بالاترین محصول تکامل است یعنی انسان … الله اکبر! موضوع چیست؟! …چرا خدا نتیجه گیری این همه قسم را نمی گوید و راحتمان نمی کند؟
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (8) قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا (9) وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا
پس به انسان تقوی و فجور را الهام و ارائه کرد. هرکس که نفس خود را پاک داشت رستگار میشود و هر کس آن را آلوده کرد زیان می بیند.
پس هدف از این همه مقدمه وسوگند «انسان» بود و دوراهی انتخاب آن و تبعات هر مسیر.
درحالیکه خدا با اعطای آگاهی و اختیار به انسان اتمام حجت کرده و می توانست همان ابتدا موضوع را بدون طول و تفصیل بگوید و عبور کند.
عجب خدایی داریم!
سرشار از لطف و محبت نسبت به ما … برای از غفلت درآوردن ما چه ها که نمی کند… دوست نزدیکتر از من به من است… وین عجب بین که من از وی دورم… انگار که او نیازمند ماست و نه برعکس. برای رشد و هدایت ما هرکاری میکند، خودش را به آب و آتش میزند، هزار جور توضیح و نصیحت واستدلال و مثال می آورد، حتی می گوید ابایی ندارم که از پشه گرفته تا بزرگتر از آن را برای هدایت بنی بشر مثال بیاورم.
انَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیی أَن یَضْربَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا…(26-بقره)
در جای دیگر به جای اینکه انسان گنهکار شرمنده باشد او شرمنده میشود و بلافاصله واسطه بین انسان و ملائکه می شود و شفاعت انسان را می کند.
یا ملائکتی قد استَحْیَیْتُ من عبدی و لیس له غیری فقد غَفَرْتُ له…
واقعأ آدمی در مقابل این همه دریای مهر و عشق و عطوفت یکطرفه می ماند و نمیداند که چه بکند و چه بگوید و چگونه او را شکر گوید.
امام موسی کاظم (ع) گفته است او را به همان گونه وصف و شکر کنید که خودش خود را وصف کرده(مثلا سوره توحید را بخوانید که .. قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ {1} اللَّهُ الصَّمَدُ {2} لَمْ یَلدْ وَلَمْ یُولَدْ {3} وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُواً أَحَدٌ {4}.. )
ولی خودش راه را باز گذاشته و حتی میشود مثل داستان موسی و شبان با آن چوپان هم آوا شد که:
تو کجایی تا شوم من چاکرت … چارقت دوزم کنم شانه سرت …
خیلی با مرامی ای خدا …
مثالی از تقوا:
یکی از بارزترین نمونه های فلاح و تقوا همین خواهر راضیه کرمانشاهی ماست که چندی پیش پر کشید و جاودانه شد. با 36سال نبرد علیه دو دیکتاتوری. زندانی زمان شاه. عضو سازمان مجاهدین قبل از انقلاب … به به … قَدْ أَفْلَحَ مَنزَکَّاهَا … 36سال تزکیه نفس در شکنجه گاهها و صحنه های نبرد و میادین جهاد اکبر و اصغر. مستوره ای از فضایل یک انسان پاک و رها که محصول و ثمره تکامل همه آسمانها و زمین است.
سال75 که از ایران خارج شدم و با یکی از دفاتر سازمان تماس گرفتم گوشی را خواهری برداشت که خودش را مسؤل دفتر معرفی کرد. باورم نمیشد! برای اولین بار بود که با یک مجاهد خلق صحبت میکردم و به آرزویم رسیده بودم.
بعدها در اشرف یک روز صدایم کردند و خواهری را نشانم دادند و گفتند با تو کار دارد. وقتی نزدش رفتم گفت: راضیه کرمانشاهی است و تازه از خارج برگشته و بخاطر همان چند تماس تلفنی با من، محبت کرده و متواضعانه به دیدار من آمده بود. از اینکه خواهری در این سطح برای دیدن من یک لاقبا آمده بود شرمنده شده بودم و فکر میکردم این مجاهدین عجب دنیایی دارند!
گفتم توقع نداشتم شما بیائید و برایش تعریف کردم،که شنیدن صدایش چقدر در بهترین روزهای زندگی ام یعنی روزهای وصل شیرین بوده است.
در سال 83مادر و پدرم که از ایران به دیدارم آمدند مادرم بعد از دیدار اولیه بلافاصله پرسید راضیه کرمانشاهی کجاست؟ می خواهم ببینمش! خیلی تعجب کردم! پرسیدم خواهر راضیه را از کجا می شناسی؟ و او برایم تعریف کرد که از فاز سیاسی در تهران او را می شناخته و یکی از مسؤلین برجسته ستاد مجاهدین بوده که برای میلیشیای خواهر امثال مادر من، کلاس می گذاشته است. از آن پس افتخار آشنایی قبلی مادرم با او، بر کارنامه افتخارات من هم اضافه شد که آنرا هرجایی خرج میکردم. روحش شاد.
 
مثالی هم از فجور:
در خود قرآن بعد از 8 قسم اول و ذکر دوراهی انتخاب انسان، مثال قوم ثمود و شقی اول و ذبح کننده شتر صالح را برای فجور می آورد ولی قرآن کتابی دینامیک و پویاست که همگام با شب و روز پیش میرود و مستمرأ در حال تجلّی است پس بهتر است برای فجور مثالی از دوران خودمان بیاوریم:
از طنز روزگار اسمش عاطفه( اقبال )است … چه اسم بی مسمایی! … به خمینی گفتند روح الله… به لاجوردی گفتند اسدالله… به اوین می گویند دانشگاه … روزگار غریبی است نازنین… اسم زندان ما را هم گذاشته اند کمپ لیبرتی یعنی آزادی! بگذریم …
البته گفتنی ها را برادر سببی ایدئولوژیکی عزیزم محمد اقبال که برادر نسبی نامبرده است، بخوبی گفته است. ولی واقعأ این یارو از آن دسته پلشت هایی است که کید و مکرشان از شیطان هم بدتر است.
درباره مکر شیطان در قرآن امده است:
....إنَّ کَیْدَ الشَّیْطَان کَانَ ضَعیفاً (76-نسا‌ء) ولی درباره اینها گفته شده است: ...إنَّ کَیْدَکُنَّ عَظیمٌ (28-یوسف)پناه بر خدا!
در مفردات راغب در تعریف فجور آمده است(شق سترة الدیانة) یعنی دریدن پرده دیانت که به فرهنگ فارسی و زبان امروزی می شود پرده دری و بی حیایی. این موجود در پرده دری و بافتن زمین به آسمان حدی نمی شناسد. به زندگی متعالی و باصفا در میان بهترین بندگان شایسته خدا می گوید: ”فشار روحی مستمر”. به مراسم وداع و تجدید پیمان با شهید می گوید: ”شمع گذاری نمایشی”. به فداکاری و جانبازی برای دیگران می گوید: ”استراتژی خون“ …
با همان فرهنگ لمپنی آخوندی به سبک والده ایدئؤلوژیکی اش بانو هند جگرخوار یا زهرا خانم در فاز سیاسی که سرکرده چماقدارها برای حمله به میز کتاب مجاهدین بود، نعره می کشد: ”آهای سازمانهای بین المللی …”. فاجره بی حیا حتی تحمل حداقل دیسیپلین نگارش در یک مقاله را هم ندارد. واقعأ نمونه و الگوی یک فجور کامل است در مسیر بی دنده و ترمز انحطاط انسان که مزایای فامیل الدنگ را هم به نحو اکمل داراست. نا سلامتی اسمش مثلا خواهر است! با ساطور قصابی آمده و به اسم کمپین خانواده ها دنبال برادر است تا مثله اش کند. یک فاجره کلاسیک … صاف و پوست کنده و ویترینی!
پس در مقابل چنین موجوداتی باید به همان ارحم الراحمین که در عین حال وَاللّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَأَشَدُّ تَنکیلاً هم هست اقتدا کرد و گفت: به خورشید و ماه و روز و شب و آسمانها و زمین و انسانهایی مثل راضیه و خدا سوگند می خوریم که تا انتقام قطره قطره خون این شهدا را نگیریم از پای ننشینیم و این خوش رقصی ها و جنگولک بازی های شما در رکاب جلاد، جز بر ایمان و ثبات قدم ما نمی افزاید …
وَمَا زَادَهُمْ إلَّا إیمَاناً وَتَسْلیماً(22-احزاب)
زندان لیبرتی – رحمان ش
خرداد 93
برگرفته از سایت ایران افشاگر