زهره رستگار: تبارک الله احسن الخالقین

بار الها، گواه باش اشرف مخلوقاتت چگونه به ندای تو لبیک میگویند و با بدنهای نحیف و بیمار خود پلی بسوی آزادگی و شرافت میسازند و تسلیم را سزاوار دشمنان خود میدانند..

شمعهایی که وجودشان قطره قطره آب میشود، اما مقاومتر و استوارترمیایستند و به دشمنان ضد بشری میگویند، اگرسلاحمان را بگیرید، اگر زندانیمان کنید، اگر قتل عاممان کنید، با بدنهایمان که تنها سلاح باقیمانده برای مبارزه است میجنگیم وسرسوزنی از حق قانونی خود کوتاه نمیآییم.
به یقین تاریخ به بیهمتایی چنین حماسه و حماسه آفرینان گواهی خواهد داد..
با اتکاء به سقف بالا بلند فدای تک تک همین حماسه سازان است که مریم در فریادی بی امان و رزمی سهمگین، آنان را افتخار این مبارزه بزرگ می داند.
مسعود، تو نیز گواه باش چگونه یارانت، تنها سلاح باقیمانده که جسم بیمارشان هست را، در طبق اخلاص گذاشته اند و در بر پایی هزار اشرف میرزمند.
دلاورانی که برای آزادی 7 گروگان همرزمشان که درزندانهای مالکی جنایتکار هستند، ابراهیم وار پای در آتش گذاشته اند و همه یارانشان از اقصا نقاط جهان ژنو، کانادا، استکهلم ، برلین، امریکا و....به یاریشان برخواسته اند، ارتجاع و استعمار را با سلاحهای سبک و سنگین به سخره گرفته اند.که هیهات من الذله.
وقتی روزانه تعداد زیادی از مجاهدان و اشرف نشانان به یاران اعتصاب غذایی خود میپیوندند و فریاد بر میآورند، "پیوستیم پیوستیم، تا آخر ما هستیم" پیام اعتصابیون را در تاریخ زرین مقاومت به ثبت میرسانند. که پرچم سرخ حسین بزمین نمیماند. وبه جانیان و همدستانشان میگویند، اگر همه ابزار مبارزه را از ما بگیرید باز هم نمیتوانید ما را به تسلیم وادار کنید، چرا که ما با تنهایمان برای دفاع از همرزمانمان تا آزادی، مبارزه میکنیم.
( دست مریزاد و خدا قوت به همه اعتصاب غذا کنندگان در همه نقاط جهان ازلیبرتی تا زندانهای خمینی دجال و زندانهای مالکی جنایتکار و در سرتاسرکره خاکی)
 سال 67 رژیم دجال خمینی به گمان خام خود برای رهایی از مجاهدان و مبارزان دست به قتل و عام زندانیان بیگناه زد. بعد از آن کشتار بیرحمانه رژیم تمام تلاشش را میکرد که جو یآس و ناامیدی را در زندان جاری کند. یادم میآید با دوستی در هواخوری قدم میزدیم، برسر همین موضوع بحث میکردیم، که رژیم میخواهد جو یاس و ناامیدی رادر جامعه بگستراند و شک و تردید در مبارزه ایجاد کند، اما برای سالم ماندن زیر شکنجه و فشار روحی یک انتخاب هست و آن مقاومت.
نمونه بارز آن فرمانده زهره از نسل زنان قهرمانی بود که از دل زندان خمینی جنایتکار عبور کرد و در موضع فرماندهی بر عهدش با خدا و خلق برگ زرینی از مقاومت را خلق کرد و دهها مجاهد خلقی که از زندانهای خمینی تا زندان لیبرتی همچنان استوار ایستاده اند.
در زندان اگرتردیدی به خود راه میدادی و یا توانی برای مقاومت نداشتی و یا مقاومت را در قالب کلمات و بحثهای روشنفکری پیدا میکردی، سر از میز مذاکره با بازجویت در میآوردی که همه مبارزه و مقاومت زیر سوال میرفت.
در آنروز توابین و بریدگان از مبارزه که در خدمت رژیم بودند سعی میکردند فضا را آلوده ی یاس و بریدگی کنند و مجاهدین را مقصر اعدامها و زندانیان و شنکنجه معرفی کنند.
عجبا تاریخ چگونه تکرار میشود فقط در زمان و مکانی دیگر، بزدلان خمینی به خیال خام خود برای رهایی از مجاهدین خفاش وار در تاریکی و زیر چتر سکوت مماشاتگران، وحشیانه ، مجاهدین را در اشرف قتل و عام کردند، باز هم به، بریده مزدوران و وادادگان با و یا بی جیره و مواجبشان در مداری پیچیده تر برای خوش آمدن اربابان استعمار و ارتجاع در تلاشند همان جو یاس و ناامیدی را ایجاد کنند . و باز هم مجاهدین را مقصر بدانند.
ننگ و نفرین ابدی برآنانی که این جنایات هولناک و ضد بشری را میبینند و سکوت میکنند و یا آب به آسیاب دشمن میریزند.
ننگ بر سازمان حقوق بشری که در مقابل چشمانش حقوق بشر را سر میبرند، چشمانش را آگاهانه میبندد و سکوت میکند.
ننگ بر وزارت خارجه آمریکا که بر تعهدات خودش پایبند نبوده و نیستند.همان سیاستی را که علیه پیشوای بزرگ آزادی ایران، مصدق کبیر بکار بردند، کماکان در سیاست مماشات با ولی فقیه چشم بر جنایت و شقاوت میبندند و خام خیالانه تلاش میکنند رژیم را از سرنوشت محتوم خویش که همانا سرنگونی با ارتش آزادی مردم ایران هست در ببرند، دیر نیست که در مقابل مردم ایران پاسخ همدستی با جانیان را برای نابودی فرزندان غیورشان بدهند.
به عنوان زندانی سیاسی دهه ٦٠ میگویم، آقای اوبامای بی مسؤلیت، دبیر کل سازمان ملل پوشالی، وزارت خارجه آمریکا،(مترسک آخوندها)، مزدوران و بی مایگان "قلم" بدستانی که فقط کاغذ سیاه میکنید و در فردای تاریخ رو سیاهی برایتان میماند ، در آنجایی که گمان میکنید بوی کباب می آید خر داغ میکنند.