مرتضی نامور: «حرف» و«عمل» به همین «سادگی»!

ضرب المثل ساده وطعنه آمیزوسلیس فارسی میگوید: « آب که سربالا برود قورباقه ابوعطا میخواند» قورباقه هم درفرهنگ لغات موجودی است ذوحیاتین، این ضرب المثل دربیانش نوعی طعنه وطنز تلخ وگزنده نهفته است اما منظور من از بیان آن به هیچ عنوان نه طعنه است و نه طنزو نه گزیدن زیرا با اشاره به آن قصد بازکردن تیترمطلب را دارم که با وجود «سادگی» و «پیش پا افتادگی» آن که در محاورات روزمره به کرات ازآن استفاده میشود، به همان «سادگی» ای که درگفتار مورد استفاده قرار میگیرد ازمفهوم عمیق خود تهی گشته وچه لفاظی ها وتئوری بافیها وتفسیر وتحلیلها وپیچاندنهای  پرطمطراق تئوریک با زرق وبرقها و  زرورقهای همه جوره و رنگارنگ عرضه میشود تا ازکنار همین دوتا کلمه«ساده» ویراژ داد و برای دور زدن آن قلمفرسایی نمود.

راستی با توضیح کوتاه و ناکامل فوق اگر به صحنه سیاسی ایران درچند دهه معاصر بنگریم چه تصویری خواهیم داشت؟ روی سخن دراینجا بطور اخص با تمام کسانی است که به هردلیل وبه هرمیزان و با هرانگیزه ای و با هرشیوه ای درخلال دهه های مذکور به نوعی وارد کنش وواکنش های سیاسی برای تغییر درروند «خودبخودی» مسائل سیاسی و بالطبع ومبارزاتی شده اند وقصد تغییر داشته اند.
گاهی درعرصه سیاسی مانند «مد» به دلیل حجم و هجوم جنس تازه به بازارآمده چنان جو و فضا همه را میگیرد که مفاهیم وارزش های دیرپای انسانی هم جوهر وجودی خود را با مدل عوض میکند وازمفهوم ایجابی که به بوجود آمدن آن منتج شده بوده فاصله میگیرد وبه اصطلاح با «مد روز» تغییر میکند.
 تا جاییکه مقوله به پوشش و ظواهر برمیگردد اتفاقا چندان «نا مفید» هم نیست زیرا بدن برهنه را با آن شکیل تر میکند ضمن اینکه درمقابل گرما و سرما وشرایط جوی نیز بدن را حفاظت میکند،
امادرعرصه سیاسی و آرمانخواهی علی الخصوص وقتی مقوله انسان و آزادی و انتخاب و راه نیل به آن به میان میاید دگر با مقوله ای روبرو خواهیم شد که اگرچه درزمانها ومکانهای مختلف شیوه ها وتاکتیکهای متفاوتی برای پیشبرد آن خلق وابداع  شده اما هیچ تغییری درمحتوا وجهت حرکت حداقل تا دوره های بسیار دور درآینده حرکت انسان به سوی آزادی و رهایی بوجود نخواهد آمد و اگر تغییر و تحولی هم شکل بگیرد بدلیل ماهیت تکاملی این پدیدها، رو به رشد و پیشرفت و تکامل خواهد بود یعنی  درمعنا و محتوی از آنتروپی در امان و  محفوظ است.
با «توضیح واضحات» فوق میخواهم برسم به اصل موضوع که انگیزه و هدف این مطلب است  یعنی مجاهدین درمیان میدان ازحنیف تا مسعود و از شهریور سال پنجاه تا اعتصاب غذای مجاهدین در زندان لیبرتی واقصی نقاط جهان.
 درضمن قصدم اصلاً وقایع نگاری یا تاریخ نویسی هم نیست زیرا نه آن درحیطه دانش من است و نه درحیطه یک مقاله، بلکه باز کردن همان دوکلمه «ساده» یعنی «حرف» و«عمل» میباشد .
راستی مسعود و مجاهدین به قول دکتر هزارخانی مگر چه کرده اند؟ اگر تمام گرد و خاکها و خاک به چشم پاشیدنها واظهار لحیه های اینترنتی را و انواع و اقسام موجوداتی که درتسلیم و به زانو افتادن ازمیدان مستمر و
بی وقفه مبارزه درخلال این چند دهه که فرض را هم برعدم تحمل آنها درمبارزه طولانی میگذاریم  و اتهام «صداقت» هم به آنها میزنیم را با کمی «آبپاشی» وکارتوضیحی کنار بزنیم مگر داستان غیر از همان دو کلمه«ساده» خواهد بود، دراینجا اصلاً روی سخنم با رژیم وخائنین و بریدگان و توابین و مزدوران آن نیست زیرا که آنها دراین ورطه نیستند وحساب وکتابشان جداست.
حیطه خیانت و مزدوری برای رژیم مقوله ای مجزاست که نباید با دلیل و منطق و برهان به جوابش رفت چرا که فعلیت وجودشان درصحنه مبارزه ومقاومت با پیوستن به صفوف دشمن آنها را افشا کرده و میکند، پوششهای مضحک «انتقاد» و«منتقدجدی» دراین صحنه خونین که درآرایش قوای رژیم و مردم ایران وجود دارد جزیک بالا پوش حفاظتی که خیانت را میپوشاند بیشتر نیست، آخر کدام موجودی درطول تاریخ و درکشاکش یک جنگ نابرابر بین یک سازمان مبارز و یک رژیم غدار وخونریزکه مورد حمایت و پشتیبانی مادی، معنوی، سیاسی، اقتصادی و رسانه ای تنها ابرقدرت جهان و قدرتهای ریز و درشت غرب و شرق عالم  قرار دارد را با این طٌرفه و ترهات واسامی «مستعار» درصحنه مبارزه جدی میگیرد؟ باور کنید خودشان و اربابانشان هم آنرا جدی نمیگیرند پس بگذریم و دو باره برگردیم به کلمات «ساده»ی خودمان.
مسعود با رهبری مجاهدین تنها وتنها همین دوکلمه را از روی کاغذ و از درون ذهن و از لابلای تئوریهای «مطنطن» به صحنه روز و جاری مبارزه آورد و فعلیت داد تمام «دعوا» سرهمین است، یک دستگاه«منطقی» میگوید وقتی شرایط سخت و طاقت فرسا و با قیمت بسیار سنگین شد، «کرکره» سوپرمارکت «مبارزه» را پایین بکش و برو دنبال کارت تا مرحله بعد و تا ببینیم درها و دروازه ها را بر چه پایه ای برایمان میچرخانند، اما یک دستگاه دیگر میگوید نخیرمن با تمام توان و هستیم وارد چرخاندن درها ودروازه ها میشوم و در حد توانم«که انسان دشواری وظیفه است» آنرا میچرخانم و یا ازچرخیدن باز میدارم وجهتش را تعیین میکنم، اصلا قصد ورود به عمق ایدئولوژیک این مقوله را هم ندارم، کافیست فقط پای صحبت مجاهدین اعتصابی و غیر اعتصابی در زندان لیبرتی بنشینید و یا مروری بر «نقشه مسیر»های مجاهدین شهید از حنیف تا حسین مدنی بیاندازید تا این تصویر پرشکوه انسانی را که بیان «ساده» و بی قیقاج «حرف» و«عمل» است را مثل آفتاب عالمتاب نظاره کنید، این انسان پرشکوه همان پدیده و تک نمودهای تاریخ است که درانبیاء و اوصیا و مصلحین بزرگ تاریخ به منصه ظهور وبلوغ رسیده بوده واینک توسط مسعود به «تولیدکلان» ارتقاء یافته، تک نمودها را در درازنای تاریخ خونبار معاصر همواره به خاک وخون کشیده اند، اما این «تولید کلان» به یمن «مسعود» و یاران  وفادار و فداکارش آرزوی درهم شکسته شدن و چسبیدن ذلت باربه «حرف» را در «تسلیم وضعف وذلت»  به خط سرخ  و خونچکان خود در«عمل» تبدیل کرده اند، به همین «سادگی» و اعتصاب غذای بی بدیل آنها نیر درهمین راستا به پیش میرود.