عبدالعلی معصومی: «چرا این همه مزدور...؟»

   ایرج مصداقی در «نامه سرگشاده به مسعود رجوی» می پرسد: «... چرا این همه مزدور تحویل رژیم می دهید؟ در تاریخ، کدام نیروی سیاسی مبارز و جان بر کف این همه مزدور و خائن تحویل دشمن داده است؟ یک جنبش را به من معرّفی کنید؟ ... به عیسی فقط یهودا خیانت کرد ... "گوهر بی بدیل" که به چشم به هم زدنی نبایستی تبدیل به لجن و زباله شود» (ص40) و ادّعا می کند: «اگر اعضا و هواداران پاسیوشده را جمع کنند، بزرگترین سازمان سیاسی خارج کشور را تشکیل خواهند داد» (ص63). در 12مهر 92 نیز به بهانه «پاسخ به نامه سرگشاده آقای ریحانی، از اعضای سابق مجاهدین» می نویسد: «ایشان از من خواسته‌اند که گروهی تشکیل دهم و ... آنجا را مأمنی برای کسانی کنم که از ترس درافتادن به دامان رژیم می ترسند که خود را از دور باطل مسیر بی سرانجام رجوی جدا بکنند... و نتیجه‌ گرفته‌ اند که من و بخش بزرگی از اعضای مجاهدین که در این سالها از این تشکیلات جدا شده‌ اند، می ‌توانیم در آینده سیاسی ایران نقشی مثبت ایفا کنیم». 

     راستی، چه کسانی هستند آن «بخش بزرگی از اعضای مجاهدین که در این سالها از این تشکیلات جداشده اند» و در میان زمین و آسمان آویزانند که مصداقی (یا ریحانی) می خواهد از آنها گروه کارآمدی تشکیل دهد و  «در آینده سیاسی ایران نقشی مثبت ایفا» کند؟

   بعد از بمبارانهای ویرانگر نیروهای نظامی آمریکا و متّحدانش در عراق در فروردین 1382 که قرارگاههای مجاهدین را به ویرانه یی تبدیل کرد و تلفات و ضایعات بسیاری به بارآورد و در دوران سخت و نفسگیر ده ساله پس از آن، کسانی دست از مبارزه کشیدند و از سازمان مجاهدین جداشدند؛ از میان آنها، بودند کسانی که تن به ذلّت مزدوری رژیم سفّاک آخوندی سپردند. امّا بخش بزرگی از «جداشدگان» نه تنها تن به ننگ مزدوری رژیم ندادند بلکه در هواداری از سازمان پابرجا ماندند و در نشیب و فرازهای این دوران سخت نیز، یار و پشتیبان سازمان بودند. بخشی از جداشدگان نیز، دست از مبارزه با رژیم کشیدند و به کُنج عافیت خزیدند. نمی دانم مصداقی از میان کدام بخش از «گسستگان» می خواهد «بزرگترین سازمان سیاسی خارج کشور» را برپاکند. بی تردید هیچ یک از افراد فوق الذکر حاضر نیستند با زمینه سازان کشتار در اشرف و لیبرتی دست اتّحاد بدهند و با آنها همراهی کنند. در این صورت، مصداقی و سوته دلان پیرامونش با کدام هوادار «پاسیو»شده یی می خواهند «بزرگترین سازمان سیاسی خارج کشور» را تشکیل دهند و از طریق آن «در آینده سیاسی ایران نقشی مثبت ایفا»کنند؟ البته شماری از جداشدگان از سازمان مجاهدین هم هستند که مصداقی درباره آنها می نویسد: «بسیاری که از شما جدا می شوند و می خواهند کار سیاسی کنند، جز ضدیّت و دشمنی با شما چیزی در چنته ندارند... گویا انگیزه دیگری برای کار سیاسی ندارند» (نامه سرگشاده، ص217). بی تردید بخشی از آن شمار، که «جز ضدیّت و دشمنی» با مسعود رجوی «چیزی در چنته ندارند»، «مزدور» رژیم اند و بخشی هم در شمار «دوستان مورد اعتماد» خود مصداقی هستند که تجربه نشان داده مانند خود او «جز ضدیّت و دشمنی» با  مسعود رجوی و سازمان مجاهدین و شورای رهبری آن، «چیزی در چنته ندارند» یامانند خود او مزدور یا همسو با رژیم هستند. من در اینجا به «مزدوران» شناخته شده رژیم می پردازم و به نمونه هایی از فعالیتهای خارج کشوری آنها در سالهای اخیر اشاره می کنم تا معنای «چرا این همه مزدور تحویل رژیم می دهید؟»، تا حدودی، روشن شود.

    فعالیتهای «گسترده» «مزدوران»

   ـ نشریه «مجاهد»، شماره 731، 22فروردین 1384 (11آوریل 2005) ـ «مأموران وزارت اطلاعات در صحنه توطئه ننگین»:  «آخوند یونسی در روز 25 اسفند 83 در تلویزیون رژیم گفت "من امروز به معاونم دستور دادم جنایتهای منافقین را سریع به عرض مجامع بین المللی برساند و ثبت شود". برای اجرای اوامر آخوند یونسی و در ادامه کارزار کثیفی که با تجمّع مأموران اطلاعات آخوندها [در بعد از ظهر سه شنبه 9 فروردین 1384] در میدان تروکادروی پاریس آغاز شده بود، روز جمعه 12 فروردین ایادی مافیای آخوندی، که از حمایت و هماهنگی یک سرویس فرانسوی برخوردار بودند، به اورسوراُوآز، و شهرهای دیگر این منطقه رفتند تا به لجن پراکنی علیه مقاومت ایران و رئیس جمهور برگزیده آن بپردازند.
    اسامی شماری از مأموران جیره‌خوار آخوند یونسی در تشبّثات اخیر ... عبارتند از: کریم حقّی، هادی شمس حائری، مسعود جابانی، حبیب خرّمی، صمد آل‌سید، مسعود خدابنده، آن خدابنده [سینگلتون]، محمد‌حسین سبحانی، اردشیر پرهیزکاری، مهدی خوشحال، فرهاد جواهری‌یار، ادوارد ترمادویان، عباس صادقی‌نژاد، علی‌اکبر راستگو، خسرو جان‌نثار، ایّوب کرد رستمی، ناصر رضوانی، ربابه شاهرخی، حسن صادقیان، مجید فراهانی، الهام کاکاوند، حسن خَلَج، مهتا خلج و جعفر بقال‌نژاد».

   تا این جا با نام و نشان 24تن از «مزدور»ان رژیم آشناشدیم که خود را «جداشدگان از سازمان مجاهدین» معرفی می کنند.

  ـ اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت ـ 18 خرداد 1385 (8 ژوئن 2006): «تلاش چند هفته یی سفارتخانه های رژیم آخوندی در بروکسل و پاریس برای برگزاری یک تجمّع در مقابل مقرّ اتّحادیه اروپا, در حمایت از برنامه های اتمی رژیم و در مخالفت با اعمال یک سیاست قاطع، با بایکوت و بی اعتنایی مطلق ایرانیان مقیم اروپا مواجه و به یک شکست فضاحت بار تبدیل شد. این تجمّع که تعداد ایرانیان شرکت کننده در آن به 20 نفر هم نمی رسید, مخالفت گسترده مردم ایران با پروژه های اتمی رژیم آخوندی را نشان می دهد... فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران از هفته ها قبل با بوق و کرنای بسیار و با به کارگیری کلیه امکانات مالی, سیاسی و دیپلوماتیک خود در فرانسه و بلژیک, از جمله پرداخت تمامی هزینه های سفر و اقامت مزدوران شرکت کننده در این تظاهرات, به زعم خود تلاش کرده بود وانمود کند مردم ایران از برنامه تسلیحات اتمی رژیم حمایت می کنند. امّا, در این نمایش مسخره تنها شمار معدودی ایرانی، که تماماٌ ایادی رژیم بودند، شرکت داشتند و بیشتر شرکت کنندگان، که تعداد آنها به 100نفر نیز نمی رسید, غیرایرانی و عمدتاٌ از کشورهای عربی بودند و بخش زیادی از شعارها هم به زبان عربی بود...»

ـ اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت ـ 8 آذر1388 (29 نوامبر 2009):

        «بعداز ظهر روز شنبه هفتم آذرماه (1388), اطلاعات بدنام آخوندها... یک دوجین از مزدوران پیشانی سیاه خود را برای ایجاد سر و صدا و لجن پراکنی علیه مقاومت ایران, در مرکز استان وال دو آز, تخلیه» نمود. «...مزدوران گشتاپوی آخوندها که با تعدادی پناهجوی اجیرشده افغانی و آفریقایی به عنوان سیاهی لشکر حدود 20نفر بودند», «از کشورهای مختلف اروپایی» به شهر «سرژی پونتوآز»، در نزدیکی شهر اُور، مرکز شورای ملی مقاومت، آورده شده بودند.

 «اسامی مزدوران از پیش افشا شده عبارتند از: کریم حقی, هادی شمس حائری, بهزاد علیشاهی از هلند, محمدحسین سبحانی و علی قشقاوی از آلمان, جواد فیروزمند, محمد کرمی, علیرضا نصراللهی, محمد بازیارپور، حسن پیرانسر, منصور نظری و محمد رزاقی از فرانسه, بتول ملکی از سوییس و عباس صادقی نژاد از دانمارک. آنان چندین گونی بروشور و تعدادی پلاکارد برای توزیع و نصب در راه آهن سرژی پونتواز به همراه داشتند که از قبل توسط سفارت رژیم تهیه شده بود...»

   ـ « روز سه شنبه 6 ژوئن 2012، وزارت اطلاعات یا گشتاپوی ملایان, با به کارگیری تعدادی از مأموران شناخته شده اش, اقدام به برگزاری یک اکسیون و یک جلسه با درخواست اخراج مجاهدین از فرانسه نمود. این اکسیون با نمایش تعداد انگشت شمار مأموران وزارت در منطقه سنت میشل پاریس برگزار شد. شرکت کنندگان در این نمایش عبارت بودند از: محمد حسین سبحانی ـ غفور فتاحی ـ بتول سلطانی ـ نسرین ابراهیمی ـ مهدی سجودی ـ محمود سپاهی ـ علی جهانی ـ محمد رزّاقی ـ علی راستگو ـ مهدی خوشحال ـ نادر نادری ـ محمد کرمی ـ جواد فیروزمند, طیّبی, حامد صرّافپور, همایون کهزادی.

   این نمایش, پس از 10 دقیقه جست و خیز مزدوران و بی اعتنایی عابران و شهروندان فرانسوی, تعطیل گردید. مأموران پس از اتمام این نمایش به یک محل مخفی و ناشناخته در همان اطراف رفته و جلسه یی برگزار کردند که علاوه بر مزدوران نامبرده در بالا, تعداد دیگری هم در آن شرکت داشتند: محسن عباسلو, جمشید طهماسبی و بهیّه جیلانی. آنها خواهان اخراج مجاهدین از فرانسه شدند.

   «میتینگ بزرگ»  «ایرانیان» در فرانسه

   ـ اعلامیه «انجمن حمایت از مهاجرین و ایرانیان مقیم فرانسه (آریا) ـ 19سپتامبر 2007 (28شهریور1386): «میتینگ بزرگ ایرانیان مقیم فرانسه بر علیه جنگ ـ  صلح و همزیستی مسالمت آمیز آری!جنگ و تجاوز،نه»

   «هم میهنان شریف و آزاده، هموطنان دلیر و میهن پرست، ایرانیان آگاه و حامی صلح مقیم فرانسه و کشورهای اروپایی "دریغ است ایران که ویران شود!"

   در شرایطی که طبلهای جنگ از فراسوی ایران زمین برعلیه مردم ستم کشیده و رنج دیده ایران کوبیده می شوند، وظیفه مبرم ملی و میهنی تمامی ایرانیان صلح طلب فرانسه و سایر کشورهای اروپایی است که با حضور خود در میتینگ بزرگ "صلح و همزیستی مسالمت آمیز آری! جنگ و تجاوز، نه!" به مخالفت با اهداف شوم قدرتهای خارجی، نیروهای جنگ طلب و بیگانه پرست برخاسته و در چنین مرحله بسیار خطرناکی دست اتّحاد و همیاری با مردم ایران را به عنوان یک افتخار میهنی بفشاریم.

   ما ایرانیان مقیم فرانسه، جدای از هر گونه تعلق قومی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، همصدا با ایرانیان مقیم اروپا در این گردهمایی بزرگ شرکت نموده و اعلام می داریم که هر گونه فکر تجاوز به خاک ایران را (خارج از این که چه کسی حکم رانده و می راند) پیشاپیش محکوم نموده و در همین رابطه تمامی شهروندان فرانسوی و اروپایی را به قیام بر علیه جنگ دعوت می نماییم.

   در این میتینگ علاوه بر سخنرانان ایرانی و خارجی تعدادی از هنرمندان مردمی نیز در حمایت از صلح و همبستگی با مردم ایران، برنامه هنری اجرا خواهند نمود. پرچم صلح دوستی مردم ایران را با حضور خود در این میتینگ هر چه بر افراشته تر به اهتزاز در آوریم!»

     ـ پس از بسیج یک ماه و نیمه وزارت اطلاعات آخوندها در فرانسه برای برگزاری تظاهراتی تحت عنوان «صلح و همزیستی و مخالفت با جنگ»، سرانجام در ساعت 5 بعد از ظهر روز 5 آبان 1386 (27 اکتبر2007)، شماری از «مزدوران» شناخته شده رژیم در گوشه یی از میدان «تروکادرو» (میدان حقوق بشر) پاریس گردآمدند که عبارت بودند از: جواد فیروزمند و جهانگیر شادانلو (از فرانسه)، محمد حسین سبحانی, علی اکبر راستگو، امیر موثّقی، علی قشقاوی و عباس صادقی نژاد (از آلمان)، کریم حقی (از هلند)، ترمادویان (از سوییس) و دو عامل سفارت رژیم در فرانسه. این «مزدوران» برای پوشاندن وابستگیشان به رژیم آخوندی پرچم خورشیدنشان را در دست داشتند.

    ابتدا قطعه موزیکی از یک دستگاه ضبط صوت کوچک پخش شد. سپس فیروزمند، از «مزدوران» حاضر در صحنه، در سخنانی کوتاه و چند دقیقه یی از این که هنرمندان و سخنرانانی که قرار بود در این مراسم، سخنرانی و هنرنمایی کنند، نتوانستند حضور پیداکنند، عذرخواهی کرد و پایان مراسم را اعلام کرد. بدین ترتیب، تظاهرات، شروع نشده، پایان یافت.

  ـ   «صدای آمریکا» ـ گزارش محمدرضا شاهید از پاریس: «امّا درمورد خبرهای داخل فرانسه در ارتباط با ایران ـ در همین ساعات میتینگی در میدان تروکادرو برقرار است که عنوان آن میتینگ ضد جنگ است. تعداد بسیار کمی، ظاهراٌ 11نفر، تا این لحظه که در نیمه این تظاهرات است، فقط جمع شدند. قرار بود کنسرتی هم برگزار بشه که نشده و بیانیه و قطعنامه یی را این گردهمایی برای ما ایمیل کردند... در این بیانیه آمده که جنگ نه موهبت الهی است و نه پیام آور آزادی... آتش جنگ جز در تثبیت حکومت فعلی هیچ خیر و برکتی ندارد. این دو جمله را از آن جهت خواندم که یه یاد داریم آیت الله خمینی معتقد بود که جنگ برکت است».

     «انجمن حمایت از مهاجرین و ایرانیان مقیم فرانسه (آریا)»، که به نام شادانلو، مزدور شناخته شده وزارت اطلاعات رژیم است، حدود دو ماه پس از این تظاهرات 11نفره، در اطلاعیه یی تحت عنوان «شکست یا پیروزی» (دروغ پردازیهای مجاهدین و افشای پشت پرده تجمّع ضد جنگ پاریس)، به تاریخ 10آذر86 (اول دسامبر2007) اعلام کرد: «عصر روز شنبه 5 آبان 1386 برابر با 27 اکتبر 2007 میلادی به دعوت "انجمن حمایت از مهاجرین و ایرانیان مقیم فرانسه" تجمّعی در میدان تروکادرو پاریس برگزار شد... از یک ماه قبل در تدارک یک کنسرت هنری با شرکت هنرمندان ایرانی و فرانسوی بودیم که آغازگر این برنامه باشد. فعالیتهای گسترده یی را در جهت تبلیغات و هماهنگی با گروههای صلح طلب ایرانی و فرانسوی در پاریس انجام داده بودیم و با برخی از احزاب و گروههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی فرانسوی و ایرانی هماهنگی های لازم را انجام داده بودیم. در کمتر از 10 روز بیش از 120 هزار اطلاعیه و تراکت ضد جنگ در مهمترین مناطق و مراکز اجتماعی و فرهنگی پاریس پخش شده بود. بیش از 15 سایت اینترنتی این حرکت ضد جنگ را تبلیغ کرده و 4 گروه ضد جنگ از فرانسه و انگلستان و آمریکا در حمایت از این حرکت به ما پیوسته بودند. رادیو فرانسه نیز در 2 نوبت اطلاعیه انجمن را پخش کرده بود. امّا به دلیل مشکلات و سنگ اندازی هایی که سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت از ابتدای اعلام این برنامه بر سر راهمان قرار دادند» این برنامه به دلخواه ما برگزار نشد. «... درست رأس ساعت 15، "اس.ام.اس" هایی از طرف هنرمندان به موبایل ما ارسال می شود که..."متأسفانه به دلیل مشکلاتی که به وجودآمد، نمی رسیم در کنسرت و میتینگ شرکت کنیم...  برنامه در زمانبندی تعیین شده برگزار نشد و با یک ساعت تأخیر برگزار شد. به همین دلیل، به بخشی از میهمانان و شرکت کنندگان واقعیت را گزارش کردیم که قریب به 80 تن از آنان به دلیل وجود سرما محل را ترک کردند. امّا بعد از تجمّع 35 نفره مان در میدان تروکادرو که عکسهای آن نیز در برخی از سایتها به نمایش در آمد، گزارشی از طرف آقای شاهید، خبرنگار رادیو آمریکا در پاریس، از رادیو آمریکا پخش شد که تعداد شرکت کنندگان این برنامه را در بخش اول 11 نفر! ذکر کرده بودند».

    آن زمان ـ این زمان

     آخوند محمدعلی ابطحی، معاون پیشین محمد خاتمی، حدود دو هفته پس از این «تظاهرات»، درباره بی اعتنایی مردم ایران و جهان نسبت به حمله احتمالی آمریکا به سایتهای اتمی رژیم، در سخنانی که در سایت «عصر ایران»، 18آبان 1386 درج شد، گفته بود: «کشورهای عربی با زدن عراق مخالف بودند و حتی در اروپا، فرانسه عضو فعال ضد جنگ بود. الآن متأسفانه در فضای خطرناک جنگی علیه ایران اصلی ترین مشکل آمریکا، در قانع کردن افکار عمومی حل شده است. وقتی شیپورهای جنگ برای زدن عراق دمیده می شد، فضای افکار عمومی جهان با آن جنگ مخالف بود. در همه خیابانهای کشورهای عربی و کشورهای مسلمان نشین شرقی تظاهرات علیه جنگ و در بعضی کشورها به نفع صدام حسین بود. سازمانهای غیردولتی و روشنفکران دنیا و به خصوص کشورهای غربی همه علیه جنگ فعّال بودند. ماههاست که آمریکایی ها مسئول آماده سازی افکار عمومی جهان هستند و اضافه بر مسأله هسته یی، بهانه هایی مثل هولوکاست و محو اسرائیل و دخالت ایران و کشتار آمریکایی ها در عراق و مسائل لبنان و مسائل شیعه و سنّی در جهان اسلام و به خصوص عراق، و مباحث حقوق بشری، هرکدام بخشی از افکار عمومی جهان را آماده جنگ علیه ایران کرده است... این آماده‌ سازی روانی و زمینه‌ سازی افکار عمومی از همه امکانات نظامی برای ایران خطرناکتر است. متأسفانه از داخل کشور نه تنها هیچ تلاشی برای تغییر افکار عمومی جهان نمی‌ شود، بلکه سخنانی گفته می شود که جنگ افروزان دستاویز بهتری برای ساخت افکار عمومی به‌ نفع جنگ سامان دهند. بی‌ شک در سایه این آمادگی افکار عمومی جهان، ایران در وضعیت بسیار حساس و خطرناکی قرار گرفته است. رسالت فوری و سنگینی در شرایط بحرانی و فوق العاده فعلی بر عهده همه نیروهای وفادار به ایران قرار دارد. اگر خدای ناکرده جنگی علیه ایران آغاز شود، حمایت دنیا از جنگ‌افروزان، دردناکتر و مشکل‌آفرین‌تر از خود جنگ خواهد بود».

   نامه «مزدوران» به وزیر کشور آلبانی

    ـ «کانون آوا» («آوای منتقدین و جداشدگان سازمان مجاهدین») ـ 30سپتامبر2013 : «نامه تعدادی از اعضای سابق و منتقدان سازمان مجاهدین خلق ایران به وزیر کشور آلبانی». «...از شما به عنوان وزیر کشور و مسئول امنیت کشور آلبانی درخواست داریم... از ورود خانم معصومه ملک محمدی به آلبانی جلوگیری کنید...»

   این نامه را 44تن از «مزدوران»، با عنوان «منتقدین و جداشدگان سازمان مجاهدین» امضاکردند که عبارتند از: مسعود خدابنده، آن سینگلتون، محمدحسین سبحانی، بتول سلطانی، زهرا میرباقری، بهیّه جیلانی، میترا یوسفی، نیاز سلیمی، نسرین ابراهیمی، علی اکبر راستگو، ادوارد ترمادو، قربانعلی حسین نژاد، علی قشقاوی، آرش صامتی پور، بهزاد علیشاهی، مهدی خوشحال، مسعود جابانی، غفور فتاحیان، علیرضا میرعسکری، مهرداد ساغرچی، محمد کرمی، حسن عزیزی، حسن پیرانسر و بیست و یک امضای دیگر.

چنانچه اسامی مزدوران پیشانی سفیدی که در نمونه های بالا ذکر شد را با خود سردسته مزدوران و دوستان مورد اعتمادش که به قول خودش ”جز ضدیّت و دشمنی با (مسعود رجوی) چیزی در چنته ندارند...» روی هم بگذاریم سر و ته کرباس پوسیده ”چرا این همه مزدور....؟“ مصداقی در می آید. در پایان خطاب به او میگویم "گوهر بی بدیل" 52 شهید دلاور راست قامتی بودند که تا آخرین نفس در مقابل مزدوران مسلح خامنه ای و مالکی ایستادند و داغ تسلیم و ذلت را به دل اربابان جنایتکار آنان گذاشتند و نیز  قهرمانان دلاور لیبرتی که بیش از هفت هفته است با اعتصاب غذای شجاعانه شان بیشمار اشرف نشانانی را در جای جای جهان به تکرار یا حمایت از رزمشان بر انگیخته و خار چشم کسانی شده اند که با پشت کردن به مقاومت ”به چشم به هم زدنی .... تبدیل به لجن و زباله شدند“.