چنته خالی خامنه‌ای، مشت آهنین قیام‌آفرینان

 

خامنه‌ای طلسم شکسته که امروز در بیش از نزدیک به صد شهر( تا آنجا که گزارش قیام از آنها منتشر شده) صدای فریاد مرگ بر «اصل ولایت فقیه» را می‌شنود، در صحنه حاضر شد و بدون هیچ اشاره‌ای به ابعاد اعتراضات مردمی و قیام‌ها، تلاش نمود که وضعیت بحرانی و درب‌وداغان نظام آخوندی را «گل‌وبلبل» جلوه دهد.

وی که ترس در چهره و لرزش در صدایش کاملاً مشهود بود، ضمن زدن به «صحرای کربلا» و بیان اراجیفی در رابطه با جنگ ضد میهنی، به واقعیتی بنام حضور نیروی پیشتاز مجاهدین در صحنه و نیز سرکوب و نیاز شدید حکومت به قتل، کشتار و تقابل با جامعه دردمند ایران این‌گونه اعتراف نمود: «این اقتدار تا وقتی است که نیروهای مسلح حرکت پیش‌رونده خودشان را با همان شتابی که دارد حفظ کند یعنی بایستی از دشمن عقب نمانند».

واقعیت از فردای قتل مهسا امینی به دست نیروهای سرکوبگر رژیم آن است که جامعه این بار با خیزش انقلابی خود از سپاه، لباس شخصی‌ها، بسیج سرکوبگر و انواع و اقسام دوایر امنیتی و اطلاعاتی عبور کرده است.
نشان برای این واقعیت نیز همان تقابل انقلابی از سوی جوانان، زنان و کانون‌های شورشی با مهیب‌ترین و خشن‌ترین عناصر سرکوب، لباس شخصی‌ها، بسیج ضد مردمی و گارد ویژه خامنه‌ای در کوچه و خیابان‌ها می‌باشند.

آتش زدن وسایل نقلیه مزدوران، پایگاه‌های بسیج و نیروی سرکوبگر انتظامی، تسخیر کلانتری‌ها و دوایر حکومتی مانند فرمانداری و شهرداری، آتش زدن تصاویر پاسدار کودک کش قاسم سلیمانی و فریاد «وای به‌روزی که مسلح شویم» به‌یقین بازتاب این واقعیت و مهر تائیدی برای عبور جامعه از بستر ترس و در خود فرورفتن، ضربه خوردن و هیچ نگفتن و به‌ویژه الگوبرداری از فعالیت‌های کانون‌های شورشی می‌باشد.

پاسدار قالیباف در سخنانی ناخواسته به نقش بی‌بدیل مجاهدین در این دور از قیام‌ها اعتراف کرده و می‌گوید: «دشمن همانند رویه همیشگی خود به دنبال موج‌سواری از هر اتفاقی است و التهاب آفرینی و ایجاد آشوب در کشور را در دستور کار خود قرار داده است، متأسفانه عده‌ای در داخل نیز خواسته یا ناخواسته در جهت خواست دشمن حرکت می‌کنند».
وی سپس می‌افزاید: «اما مردم عزیز ما هوش سیاسی خود را نشان داده‌اند و فرق بین دلسوزی و منفعت‌طلبی را می‌فهمند و با منافقانی که زمانی، خودشان چند هزار نفر از مردم عادی را شهید کردند و حالا داعیه‌دار درگذشت یک نفر شده‌اند، همراهی نکرده»!!

بدین‌سان اگر در قیام‌های گذشته جامعه تلاش داشت تا به‌نوعی با عوامل سرکوب و کشتار با مصالحه و کدخدا منشی مقابله نماید، اما این بار شاهد هستیم که جوانان انقلابی و به‌ویژه زنان شجاع به تقابل رؤیا رویی مستقیم، درگیری تن‌به‌تن، ضرب و شتم و حتی خلع سلاح نیروهای سرکوبگر روی آورده‌اند.
استفاده از ساده‌ترین سلاح‌های دست‌ساز و یا مواد منفجره مانند «کوکتل مولوتوف» باهدف به آتش کشیدن مراکز حکومتی تنها نمونه‌های کوچکی از رشد انقلابی در جامعه آخوند زده ایران می‌باشند.

بدین‌سان باید اذعان نمود که بار طبقاتی و خواسته‌های جامعه در این دور از قیام‌ها به‌مراتب بالاتر و بالاتر رفته، امری که در منطق خود شکاف میان حاکمیت و مردم و همچنین روند سرنگونی قهرآمیز مهروموم نموده است.

بدین‌سان خامنه‌ای با بروی کار آوردن آخوند جلاد که با آن خیال داشت حکومت قرون‌وسطایی ولایت‌فقیه را چند قبضه و مهروموم نماید، اکنون «توفان سرنگونی» را درو می‌کند.
دستان وی به‌مانند دوران سرنگونی شاه بسیار خالی است. نبود پایگاه اجتماعی و تکیه بر عناصر سرکوبگر نیز برای همیشه پاسخگو نمی‌باشد.
بقول رهبر مقاومت، آقای مسعود رجوی: «هوشیاری و آماده‌باش برای هر رخداد محتمل، وظیفه کانون‌ها و جوانان شورشگر در سراسر کشور است تا خلق ما در برابر تحولات غیرمترقبه، غافلگیر نشود و عقب نیفتد».

 

برای مطالعه سایر مطالب گزیده ها اینـجـا را کلیک کنید