رضا محمدی: مزدور

 

پس از به تعویق افتادن برگزاری برنامه سالانه کهکشان در اشرف ۳ (آلبانی) در روزهای ۲۳ و ۲۴ ژوئیه ۲۰۲۲ بدلیل تهدیدات تروریستی از سوی عوامل "واحد اطلاعات عملیات مخفی قدس در خارج از ایران"، بار دیگر نگاهها را بسمت "اعضای جدا شده" از سازمان مجاهدین خلق که به مزدوری رژیم درآمده اند کشاند و نقش و سهم  برجسته آنها برای پیشبرد چنین توطئه هایی علیه تنها هماورد رژیم آخوندی از جمله حمله جنایتکارانه به اشرف و لیبرتی و کشتارساکنان بی دفاع آن، را بیش از پیش نمایان کرد.

"مزدور" در معنی عام و ساده و در فرهنگ و لغات سیاسی به کسی گفته می شود که اجیرشده است. کسی که  آگاهانه به عنوان عمله "شر" خود را به ثمن بخس می فروشد و برای  ادامه زندگی نکبت بار خود تن به هر خفت و خواری می دهد. پدیده ای همه جایی و با قدمتی به درازنای طول تاریخ جنگ میان "خیر و شر" .

مبارزه سهمگین و مقاومت خونین مردم ایران با رژیم جنایتکار آخوندی نیز از همان روز نخست، خصوصا هنگامی که تهدیدات و اقدامات نظامی از سوی رژیم شدت می گرفت، از این پدیده مستثنی نبوده و بودند کسانی که صف مبارزه را ترک و به دشمن پیوستند.

چنگ در چنگ شدن با رژیم سفاکی همچون رژیم آخوندی، آن هم طی بیش از۴۰ سال مبارزه تمام عیار و با گذشتن از جان و مال و خانواده، استقامت و تاب و توانی میطلبد که نبود آن و یا نشان دادن ضعف، فرد را از ادامه مبارزه باز می دارد و او را پس از سالها مبارزه در جبهه حق و خلق، به ورطه جدا شدن می اندازد. در این میان  برخی عطای سیاست و مبارزه را  به لقایش می بخشند و برخی هم با حفظ مواضع  و مرزبندی خود با رژیم، به زندگی شخصی روی می آورند.

یکی از اتهاماتی که همواره و تا به امروز از سوی دستگاه شیطان سازی وزارت بدنام اطلاعات آخوندی و عواملش  علیه مقاومت و سازمان مجاهدین خلق مطرح بوده و هست، "مزدور" نامیده شدن  کسانی است که به تشکیلات پشت کرده و از آنها جدا شده اند. هرچند ناشایست بودن این عمل که نتیجه ساده و منطقی آن تضعیف جبهه مبارزه، بی عملی و پاسیو شدن در راه مبارزه می باشد، با ین وجود و  بنا به تجربه، مقاومت ایران، تنها و تنها آن دسته از جداشدگانی که پس از دور شدن از مبارزه تماما بخدمت سیاست شیطان سازی رژیم درآمده و به عنوان "فرد" عامل پیش برنده "خط" شیطان سازی می شوند، را "مزدور" نامیده و لاغیر. مقاومت و مجاهدین موکدا هیچگاه هیچ فرد جدا شده ایی را "مزدور" نخوانده و ندانسته تا زمانی که  توانسته باشد این اتهام را با دلیل و مدرک ثابت کرده باشد.

دستگیری اخیر افراد شبکه ای تحت پوشش انجمنی بنام آسیلا در آلبانی که پس از چهار سال تحقیق از سوی "ساختار ویژه مبارزه با فساد و جرائم سازمان یافته" صورت گرفت، بخوبی شیوه و کارکرد وزارت اطلاعات در بکارگیری و بکار گماردن این به اصطلاح "جداشدگان" در آماده سازی عملیات تروریستی را نشان می دهد؛ کسانی که تحت پوش"منتقد" سازمان، و مدعی دلسوزی، کارشان مزدوری مستقیم برای وزارت اطلاعات و نیروی تروریستی قدس است.

این، بار دیگر اثبات حقانیت تاکیدات مقاومت است که هرگونه نزدیکی با رژیم، تحت هر اسم و رسم و عنوانی و یا ترفندی، را  فرو رفتن تا سر در منجلاب رژیم  و شراکت مستقیم به عنوان بازوی رژیم  در جنایاتش می داند. نقش مسعود دلیلی در جنایت کشتار ۵۲ نفر از بهترین فرزندان میهنمان در اشرف و نقش مزدور نفوذی، ایرج مصداقی در نسبت دادن قتل او به مجاهدین ، نمونه ای است  گویا که آن را از هرگونه توضیحی بی نیاز می کند.  

پیش از این نیز نامه افشا گرانه هادی ثانی خانی در ۱۴ فوریه ۲۰۲۱ به دبیر کل سازمان ملل متحد، در مورد جزئیات شیطان سازی و توطئه های جاسوسی و تروریستی وزارت اطلاعات و سفارت رژیم در آلبانی، نیز بخوبی صحت این ادعای مقاومت بود که هیچ کس چنین افسار گسیخته و در نهایت پستی و شناعت و رذالت نمی تواند مدعی مجاهدین، روابط درونی، زندان و شکنجه و "مرگهای مشکوک" شود، الا اینکه "مزدور" رژیم باشد.

هنوز سهم مزدوران رژیم  تحت نام زندانی سیاسی تواب، شاعر و حقوقدان برای زمینه سازی های کشتار در اشرف و لیبرتی  در یاد و خاطره ها حک مانده و زخمی است همچنان تازه که نه فراموش می شود و نه بخشیده. نقشی که این مزدوران در اشرف و لیبرتی در پیش بردن عملیات جنگ روانی علیه اشرفیان همزمان با قتل عام مجاهدین بعهده داشتند، امروز دیگر در آلبانی، شکل عملیات میدانی و شراکت مستقیم در طراحی و اجرای ترور به خود گرفته است. دلیل آن هم چیزی نیست بجز اعتلا، گسترش و ارتقاء هرچه بیشتر مقاومت خونین مردم ایران  در سطح جهانی، مقاومتی که قرار بود در عراق "تا آخرین نفر" آن نابود شود.

پدیده ای بنام مزدور تواب تیر خلاص زن در زندان رژیم، امروز بنام "عضو جدا شده" اما با همان ماهیت، تغییر شکل داده و علنا بخدمت تیم عملیاتی ترور رژیم در خارج از کشور درآمده و این دقیقا همان فرجام و سرنوشتی است که مقاومت ایران در باره آن به  کسانی که، گول وعده و وعیدهای رژیم را خورده بودند، هشدار داده بود.

رژیم  بسیار جرارتر از آن است که افرادی مانند بتول سلطانی، غلام شکری، احسان بیدی، حسن حیرانی، را تنها بعنوان "منتقد" و یا گذاشتن نامش در زیر بیشمار مقالات نوشته شده توسط قلم بدستان وزارت اطلاعات یا صرفا برای جمع آوری اطلاعات و یا تهیه عکس و فیلم از مراکز مجاهدین و یا  بعنوان شاهد و طرف مصاحبه خبرنگاران معلوم الحال خارجی از آنها استفاده کند. رژیم اینها را تا مرز بی شرفی و بی هویتی می کشاند و در نهایت از آنها برای انجام اقدامات جنایتکارانه و اهداف تروریستی  خود استفاده می کند و در آخر هم سرنوشتی مانند سرنوشت مسعود دلیلی را برایشان رقم خواهد زد.

افرادی مانند علیرضا نقاش زاده و یک مشت اراذل لمپن دیگر عملا پیچ و مهره ماشین کشتار و سوخت رسان به دستگاه ترور رژیم علیه مجاهدین در خارج از کشور بوده و خواهند بود.   

آنچه که سرهنگ لئو مک کلاسکی از افسران آمریکایی مسئول حفاظت اشرف به عنوان تنها یک نمونه آشکار در باره مزدور بتول سلطانی بیان کرده - یک جداشده ای که از اشرف به ایران برده و پس از مدتی با پاسپورت ایرانی به عراق برگردانده شده بود تا برای جاسوسی و خرابکاری دوباره به اشرف برود- بواقع امر یک تعریف جامع و فراگیر در مورد تمامی اعضای جداشده مزدور می باشد: بتول سلطانی حالا دیگر "مامور نیروی قدس رژیم ایران" بود.

دیر نیست روزی که جنایتکاران حاکم  و مزدوران آشکار و نفوذی آن پاسخگوی جنایات خود علیه مقاومت خونین مردم ایران  در برابر دادگاه صالحه باشند.

اعتلای هربیشتر مقاومت، روی دیگر سکه استیصال رژیم است که آن را از فرط  بیچارگی و درماندگی بار دیگر به سرحد جنون کشتار و خون و تهدیدات توخالی کشانده.

زنده باد مبارزه ، ننگ و نفرت بر "مزدوران"