علی مقدم: کارگرمی میرد... . ذلت نمی پذیرد... ..


درحال دیدن کلیپ صحبت های نماینده کارگران معترض شرکت نیشکرهفت تپه خوزستان درتاریخ شهریور ۹۷ بودم که داشت باحالت بغض آلودی می گفت... ...

«سیستم اقتصاد این کشور وابسته به سرمایه داره. از کجا میفهمیم این را از این که وقتی میریم تو یه جلسه ای میبینیم از تمام مسئولین اومدن مثلا مشکل کارگر رو حل بکنند. ولی میبینی همه مقابل تو هستند. فقط کارفرما جلوت نیست یه لشکر از مدیران دولتی و خصوصی تو یک جبهه علیه توهستند. اونجا میفهمی که نظام نظام سرمایداریست یعنی وابسته به سرمایه دار هست و یعنی کارگر باید بمیرد... . کسی نیست صدامون رو بفهمه».
تصویر چهره پر از درد کارگری که در صفحه مونیتور در مقابلم قرارداشت در چشمم شفافیت خودرا از دست داد و محوشد و به تدریج تصاویر صحنه های تظاهرات اواخر دوره شاه و فتح پادگان ها در ۲۲ بهمن جایگزین آن گردید. در آنزمان تصاویر چهره هایی که در لنز دوربین فیلم برداری من جای می گرفت عمدتا مشابه همین کارگران و زحمتکشان بودند که با فریاد مرگ برشاه برای سرنگونی سلطنت استبدادی و بدست آوردن آزادی وعدالت و برابری به خیابانها ریخته وانقلاب کرده بودند. مشت های گره کرده در آستین کت های مندرس بهمراه شعارها در آسمان بحرکت در می آمد و در کادر دوربین من پتک هایی که بر دیوار پادگان عشرت آباد فرود می آمد تا سوراخ نفوذی برای تسخیر در آنجا ایجاد کند با دست های پینه بسته همین زحمتکشان بالا و پائین می رفت. در طی آن روزها در تمامی آن صحنه های پرشور انقلاب که برای پیشبرد امر مبارزه تا سرنگونی پرداخت بها و فداکاری از قیام کنندگان را طلب می کرد. من هیچگاه هیچ آخوندی را در بین این مردم درحال درگیری با مزدوران شاه ندیدم و دوربین شکارچی من که همواره توانسته بود لحظات انقلاب را بخوبی شکاربکند هیچ وقت نتوانست حتی برای یک لحظه ای تصویری از یک آخوند را در چنین صحنه هایی بر روی حلقه فیلم خود ضبط بکند... ... ... ... ..
آن روزها، روزهای شادی آفرینی برای تک تک ما بود. دیدن صحنه سقوط مجمسه شاه برای من و میلیونها هموطن ایرانی دیگر در آن زمان پایان دوران تمام دردها و رنج ها و اسارت ها و برقراری آزادی و عدالت و برابری را در اذهانمان تداعی می کرد؛ اما افسوس آنچه که در اذهان ما می گذشت تنها یک رویای طلائی و شیرینی بیش نبود. چراکه با سقوط شاه، خمینی دجال با یک استبداد و ارتجاع مذهبی از اعماق قرون تاریخ سر برآورد و برتخت پوسیده دیکتاتوری سلطنت تکیه زد و درعالم واقع تنها جای چکمه با نعلین عوض شد و جای شاه با ولی فقیه... .. هنوز چند صباحی نگذشته بود که سرکوب خلق ها آغاز و و چریک های فدایی و مجاهدین خلق و مبارزان راه آزادی دستگیر، شکنجه و تیرباران شدند و جای بوسه، شلاق نصیب دست های پینه بسته و زحمتکشان ایران گردید و دوربین من که می بایست پس از انقلاب از لبخند و شادی کارگران پیروز شده و رقص و پایکوبی کشاورزان بحق و حقوق خود رسیده فیلمبرداری کند یک بار دیگر مجبور شد تا مشغول به تصویر کشیدن درد و رنج بی پایان آنان و بیان ظلم و جنایت آخوندهای حاکم بر خلق های محروم وتحت ستم درمیهن دربند عزیزمان گردد. وخروش خلقی رادرکادرخود نشان بدهد که فریاد سرمیدادند که:
 زحمتکشان محرومان مجاهدین یارتان مشعل پیکارتان... خروشی که هنوز پس از گذشت این همه سال انعکاس صدای زیبایش در گوش هایم طنین اندازاست. چرا که بدرستی مجاهدین تنها یاوران واقعی کارگران و زحمتکشان و خلق های محروم و تحت ستم ایران بوده و هستند. چون مجاهدینی که برعلیه دیکتاتوری شاه مبارزه مسلحانه کرده بودند. زندان و شکنجه و تیرباران را بدین دلیل بجان خود خریده بودند تا با سرنگونی رژیم سلطنتی شاه آزادی وعدالت و برابری را برای خلق محروم و تحت ستم خود به ارمغان بیاورند. ولی وقتی پس ازسرقت انقلاب توسط خمینی با آخوندهای دجالی که دین را وسیله تحمیق توده ها و خالی کردن جیب هایشان کرده بودند روبرو شدند. برای پاسخ دادن به ندای مستضعفین و مظلومانی که بگفته قرآن فریاد دادخواهی شان روبه آسمان بلند شده بود. یک بار دیگر مبارزه خود برعلیه این استبداد مذهبی جدید آخوندی را همچون مبارزه برعلیه دیکتاتوری شاه دومرتبه از نو آغاز کنند. مبارزه ای پرفراز و نشیب که تا کنون با پرداخت ۱۲۰ هزار شهید و ده ها هزار زندانی شکنجه شده ادامه پیدا کرده و تا سرنگونی این رژیم ضد بشری نیز با شدت هرچه تمامترادامه خواهد یافت... ... .
صدای رفتگری در زابل در کلیپ دیگری دوباره توجه من را به سمت مونیتور جلب کرد. او با صدای حْزن انگیزی در بین جمع یاران خود می گفت: «هدف ما از این تجمع این است که ما ۴-۵ ماه است حقوق نگرفته ایم. مطالبات و حق وحقوق ما را کسی پاسخگو نیست... ... ..».
کلیپ ها یکی پس از دیگری برروی صفحه مونیتور دیده میشوند. ۱۴ ماه حقوق نگرفتیم...ما ۸ ماه است... . ۱۸ ماه... . ۲۴ ماه... .. چند سال... . دیدن هر کلیپی، درد بیشتری را در درون قلب هرانسان آزادیخواهی اضافه می کند. براستی ظلم و جنایت این آخوندهای جنایتکار حدی ندارد که میلیاردها دلار درآمد نفت و منابع طبیعی میهن و حقوق مردم را به غارت می برند ولی حتی دستمزد نا چیزی را هم برای این کارگران زحمتکش باقی نمی گذارند تا آنها بتوانند یک نان بخور و نمیری برای خود و خانواده شان فراهم بکنند... ... ...
 کلیپ نماینده کارگران که در ابتدا دیده بودم یک بار دیگر بر روی صفحه مونیتور ظاهر شد. او پس از مکثی طولانی در حین تحمل دردی که سینه اش را فشرده و قدرت تکلم را از وی گرفته بود سرانجام بغضش ترکید و با حالتی متاثر، کلمات دردآلودی را به سختی بر زبانش جاری کرد و گفت:
«۴ تا کارگر رفتند خودشون رو آتیش زدند برای ۱۲۰۰ هزار تومان... ... لعنت به این زندگی آقا بیایید ما رو داربزنید. بهترازاین زندگیه»... ... . با شنیدن این کلمات و دیدن چهره گریان آن کارگر بغض من هم ترکید. چند باراین صحنه و حالت او نگاه کردم و حرف های اورا شنیدم و هربار بیشتر از دفعه قبل تحت فشار قرار میگرفتم ولی بجای نتیجه گیری ازروی درماندگی همانند او که تقاضای دارزدن خودشان را می کرد. کینه ام نسبت به صاحبان شرکت ها و کارخانه ها و پاسداران و آخوندهای حاکمی که مسبب این همه ظلم و ستم بر او و دیگرمردم زحمتکش و محروم میهن دربندمان هستند هرچه بیشتر و بیشتر و بیشتر شد. آخر چرا باید کارگری که زحمت کشیده و کار کرده بجای دریافت دستمزد عادلانه اش مجبورباشد بخاطر حق و حقوق پایمال شده اش خودش را به آتش بکشد و بسوزاند یا تقاضای دارزدن خودش را بکند. نه، نه، نه هرگز. برعکس این جنایتکاران و سرمایه داران و استثمارگران و آخوندهای غارتگر حرث و نسل و سرمایه های ملی و میهنی مان هستند که باید به پای میزهای محاکمه کشیده بشوند و به سزای اعمال پلیدشان برسند... ..
خشمی در درون و جودم می خروشد و در قالب کلماتی سرخ از زبان کارگران ستمدیده بفریاد در می آید که:
... ... ... .
نمیخوام برای یه لقمه نون ذلیل بشم توکارخونه زاری کنم
میرم ازکارخونه بیرون میکشم داد ز بیداد تابراندازی کنم
آتیش پاسدار ظالم روبا آتیشی پرازخشم خودم جواب میدم
عکس آخوندپلیدومیسوزونم توی شعله ها وپیچ وتاب میدم
نمی خوام تا توی کارخونه ها و معدن تنگ خموش باشم
می کشم فریاد آزادی خلقم تو خیابون یه گوله آتیش باشم
زن ومردجنگ میشم کانون شورش واسه انقلابمون بپاکنم
مثل کاوه می گیرم پرچم چرمی بکف و میهن مو رها کنم.. رها کنم...رها کنم...
کلیپ های جدید قیام یکی پس ازدیگری برروی صفحه مونیتورظاهرمیشوند... ...
کارگران بپا خاسته درشهرهای مختلف میهن با مشت های گره کرده فریاد می زنند... .
کارگرمی میرد... .. ذلت نمی پذیرد... .
کارگرزندانی آزاد باید گردد... ...
می جنگیم می میریم... . حقمون و می گیریم... ..
مرگ بردیکتاتور... ..
توپ تانگ فشفشه... .. آخوند باید کشته شه... ...
می جنگیم می میریم... . ایران وپس می گیریم... ... .