بیانیه مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت به کمیته خارجی مجلس نمایندگان آمریکا – زیر کمیته تروریسم و منع تکثیر سلاحهای اتمی

آقای رئیس، نماینده ارشد،

نمایندگان محترم،

از این که به من فرصتی دادید تا با شما صحبت کنم، متشکرم. امروز بنیادگرایی و افراطی‌گری اسلامی، چه در قالب داعش و چه در قالب شبه‌نظامیان به‌اصطلاح شیعه از شرق آسیا تا سواحل جنوبی و شرقی مدیترانه را به‌شدت مورد تعرض قرار داده و اروپا و آمریکا نیز از تعرض آن در امان نمانده است.

طی 36 سال گذشته، ما در مقابل دیکتاتوری دینی که مبتنی بر بنیادگرایی اسلامی است، چنگ در چنگ بوده و برای دموکراسی در ایران جنگیده‌ایم.

قبل از ورود به جزئیات ابتدا به‌طور خلاصه چند نکته را مطرح می کنم:

بنیادگرایی و افراطی‌گری اسلامی پس از به‌حاکمیت رسیدن دیکتاتوری دینی (مبتی بر ولایت فقیه) در ایران در سال 1357، به‌صورت یک تهدید برای صلح و آرامش ظاهر شد و این رژیم تاکنون دینامیسم و کانون اصلی این پدیدة شوم بنیادگرایی و افراطی گری تحت نام اسلام در منطقه و جهان بوده است.

هدف اصلی بنیادگرایی، استقرار خلافت اسلامی و اجرای احکام شریعت از طریق زور است. این پدیده هیچ مرزی را به‌رسمیت نمی‌شناسد و تفاوتی بین بنیادگرایی شیعه و سنی نیست. خصیصة اصلی این پدیده، تهاجم و خشونت طلبی است و جستجو برای عناصر مدره در بین آنها سراب است.

ما در سال 1372، با انتشار کتاب ”بنیادگرایی اسلامی تهدید نوین جهانی”[1] نسبت به این تهدید و کانون آن هشدار دادیم و گفتیم هدف رژیم ملاها از بمب اتمی نیز صدور بنیادگرایی و تضمین بقای خودش است. متأسفانه، این تهدید جدی گرفته نشد. تجربة سه دهة گذشته نشان می‌دهد که اگر یک سیاست قاطع علیه منشأ اصلی این پدیده اتخاذ نشود عواقب ویرانگرتری خواهد داشت.

متأسفانه عدم ممانعت از دخالتهای رژیم ایران در عراق، بعد از سال1382 و اشغال تدریجی عراق از سوی رژیم، یک شتاب بی‌سابقه به رشد این تفکر متحجر و ارتجاعی بخشید. کما اینکه جنایات نیروی قدس از طریق بشار اسد و مالکی دو آلت دست رژیم ایران در سوریه و عراق و کشتار و حذف اهل تسنن و سکوت غرب در مقابل آن، باعث قدرت‌ گرفتن داعش شد.

تأکید می‌کنم رژیم ملاها بخشی از راه حل بنیادگرایی نیست، بلکه قلب مشکل است و راه حل بنیادین آن، تغییر رژیم به‌دست مردم و مقاومت ایران است. این رژیم، بسیار شکننده است و اکثریت عظیم مردم ایران، هم چنان‌که در قیام سال 1388 همگان به چشم دیدند، خواستار یک تغییر بنیادین و برقراری دموکراسی هستند، قدرتنمایی رژیم، کاذب است و هدفش، پوشاندن ناتوانیهای بنیادین رژیم در پاسخگویی به خواسته‌های میلیونها ایرانی در قرن بیست و یکم است و ناشی از سیاست ضعیف غرب در قبال آن می‌باشد. مقاومت ایران به‌دلیل نقش محوری سازمان مجاهدین خلق ایران، به‌عنوان یک نیروی دموکراتیک مسلمان، آنتی‌تز بنیادگرایی است.

می‌توان و باید پدیده بنیادگرایی اسلامی چه نوع شیعه یا سنی، را شکست داد. لازمة این کار، تشکیل یک ائتلاف بین‌المللی و اتخاذ قدمهای عملی زیر می‌باشد:

    اخراج کامل نیروی قدس و خاتمه دادن به نفوذ رژیم ایران در عراق، مشارکت واقعی اهل تسنن در قدرت و مسلح کردن عشایر سنیبرای به‌دست گرفتن امنیت محلی. این یک اقدام ضروری برای نابودی داعش نیز هست.
    کمک به اپوزیسیون مدره و مردم سوریه برای خاتمه‌دادن به دیکتاتوری اسد و برقراری دموکراسی در این کشور.
    به‌رسمیت شناختن ارادة مردم برای سرنگونی رژیم ایران و پایان‌دادن به بی‌عملی در مقابل نقض وحشیانة حقوق بشر در ایران و تأمین حفاظت و حقوق اپوزیسیون سازمانیافتة مجاهدین خلق، ساکنان لیبرتی.
    تقویت اسلام اصیل، دموکراتیک و بردبار برای مقابله با برداشتهای بنیادگرایانه از این دیانت.
    بستن همة راههای دستیابی رژیم ایران به بمب اتمی.


آقای رئیس!

صحبت در مورد بنیادگرایی و افراطی‌گری اسلامی که مدتهاست تهدید اصلی جهانی شده و دستاوردهای تمدن بشری را وسیعاَ مورد تعرض قرار داده، صرفاً یک بحث تئوریک و آکادمیک نیست، بلکه هدف، یافتن یک راه حل عملی و مشروع برای نجات بشریت از این پدیده شوم می‌باشد.

هر چند بنیادگرایی اسلامی در ماههای اخیر با سر بر آوردن داعش و اوج‌گرفتن بحران در عراق و سوریه و یمن، ابعاد نگران‌کننده‌تری به‌خود گرفته است، اما برای مردم و مقاومت ایران ناشناخته نبود. ما 22 سال پیش بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و پس از جنگ کویت در سال 1991، به‌خصوص در آمریکا هشدار دادیم که بنیادگرایی اسلامی تهدید جدید جهانی است. اما متأسفانه این تهدید جدی گرفته نشد.

امروز پیکرهای خونین دختران دبستانی در پاکستان، ربوده‌شدن زنان و دختران بیگناه در نیجریه، سرهای بریدة جوانان بیگناه و آوارگی اجباری میلیونها تن در عراق و سوریه و کشتار فجیع و دستجمعی اهل تسنن در عراق و ربودن، آواره‌کردن و کوچ دادن آنها، حملات تروریستی در پاریس و کپنهاگ، ادامه و تشدید اعدامهای فجیع در ایران، کشتار و زندانی کردن پیروان اقلیتهای مذهبی، همه و همه وجدان بشریت معاصر را به‌شدت جریحه دار کرده است. حالا همگان چه در خاورمیانه و چه در اروپا و اقصی نقاط جهان، خود را در مقابل بزرگترین تهدید دوران معاصر یافته‌اند: افراطی‌گری و بنیادگرایی تحت نام اسلام.

سؤال این است که علت اصلی پیدایش و رشد این پدیده چیست و کانون آن کجاست؟ آیا افراطی‌گری شیعه و سنی متفاوت است؟ آیا ریشه‌دواندن این سرطان بدخیم اجتناب ناپذیر بود؟ و بالاخره آیا این پدیدة شوم شکست‌پذیر است و اگر آری چه استراتژی‌یی برای غلبه بر آن وجود دارد؟


علت اصلی پیدایش و رشد بنیادگرایی و کانون اصلی آن

رژیم «ولایت فقیه» که خمینی با ربودن رهبری یک انقلاب مردمی - به دلیل سرکوب جنبشهای دموکراتیک و ترقیخواه توسط رژیم شاه و اعدام یا زندانی کردن رهبران آنها – آن را بنیان نهاد، برای اولین بار در تاریخ معاصر، نظامی را پدید آورد که حاکمیت سیاسی را با قدرت «مذهبی» ادغام کرده بود. یعنی یک استبداد مطلقة قرون وسطایی زیر پرده دین.

هدف غایی و اعلام شدة بنیادگرایان، اجرای استقرار خلافت اسلامی و اجرای احکام شریعت از طریق زور است. این وجه مشترک و کانونی‌ترین عنصر در بنیادگرایی اعم از سنی یا شیعه است، اختلافات آنها نسبت به این عنصر بسا فرعی است.

این چیزی است که خمینی بر آن نام ولایت مطلقة فقیه گذاشت و تأکید کرد که حفظ حاکمیت اسلامی مقدم بر هر چیز دیگری است.

خصوصیت بارز این پدیده، مهاجم بودن و خشونت طلبی است. مرزی به‌رسمیت نمی‌شناسد و بقای آن در گسترش تروریسم و بنیادگرایی به خارج از مرزهاست.

به همین خاطر، حاکمیت این رژیم از همان روز اول، با کشتار و شکنجه و اعدامهای روزمره، و سنگسار و از حدقه در آوردن چشم و بریدن دست و پا شروع شد و هنوز ادامه دارد. همزمان به مداخله در کشورهای دیگر و صدور تروریسم و بنیادگرایی دست زد.

از آنجا که ولایت فقیه و دیکتاتوری دینی هیچ سنخیتی با دنیای امروز و مطالبات مردم و تحولات عصر حاضر ندارد و قادر به حل هیچ مسألة سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی و فرهنگی نیست، برای ادامة حاکمیت، فقط به قهر عریان متکی است که آن را تحت نام اسلام اعمال می‌کند.آخوندها، همة سیستم شان را بر این بنا نهادند که عقربه‌های زمان را با زور، خشونت و کشتار به عقب برگردانند، و به همین خاطر مرتکب انواع و اقسام جنایتهای سبعانه شدند.

در داخل ایران، با حذف زنان از زندگی سیاسی و اجتماعی و اعمال تبعیض و سرکوب وحشیانه علیه آنان و با تحمیل حجاب اجباری تلاش کردند جو رعب و وحشت در جامعه ایجاد کنند.همة دانشگاهها را به‌مدت سه سال تحت عنوان ”انقلاب فرهنگی” تعطیل کردند تا ارگانهای آموزشی که کاملاً مطابق میل آخوندهای حاکم بود تأسیس بشوند. همه روزنامه‌های منتقد را بستند، همه سازمانها و احزاب و تشکلات سیاسی مخالف رژیم را غیرقانونی اعلام کردند. اقلیتهای قومی با شدیدترین سرکوب و تبعیض مواجه شدند. اقلیتها‌‌ی دینی تحت ستم و محرومیت هولناک قرار گرفتند. این رفتار جنایتکارانه، به‌سرعت در قانون اساسی و یا در قوانین جزا و قوانین مدنی رژیم نهادینه شد و همچنان ادامه دارد.

اینها دقیقا همان نسخه ایست که امروز افراطیون در دیگر کشورها اعم از شیعه و سنی از آن پیروی می‌کنند.

این نظام که در تعارض کامل با دین اسلام و در تعارض کامل با استانداردهای بین‌المللی است و در ایران، نظام ولایت فقیه نام دارد، با همین ویژگیها و کارکردها از سوی بنیادگرایان سنیخلافت اسلامی نامیده می‌شود.

این نظام نه از نظر قانونی و نه آتوریتة مذهبی هیچ محلی برای تغییر از درون خود، ندارد و هر کس که کمترین شکافی با حاکمیت مطلقة فقیه داشته باشد تصفیه می‌شود.

آنچنان که در قانون اساسی رژیم ایران آمده است علت بوجود آمدن سپاه پاسداران اینست که حافظ نظام ولایت فقیه و گسترش آن به بخشهای دیگر جهان اسلام باشد[2]. علاوه بر این، رژیم آخوندی 75 ارگان مختلف سرکوب به‌وجود آورده تا جامعه را کنترل و سرکوب کند و تا کنون 120 هزار مخالف سیاسی از دختران جوان 13ساله، تا زنان باردار و مادران و پدران سالخورده را اعدام کرده است.[3]

صدور این تفکر ارتجاعی که خمینی بر آن نام انقلاب گذاشته بود، بخش لاینفکی از کارکرد ذاتی این رژیم است. تئوری اصلی سیاست صدور بنیادگرایی را مسعود رجوی توضیح داده است: خمینی چون از هدایت انرژی عظیم آزاد شده در انقلاب ضدسلطنتی در جهت آزادی، دموکراسی و توسعه ناتوان بود، بخشی از آن را در جنگ با عراق تلف کرد و بخشی را به بهانه صدور انقلاب، متوجه خارج کشور نمود.

در حقیقت وجود یک جامعه بسیار جوان ناآرام که دیکتاتوری قبلی را از سر راه خود برداشته بود، دینامیسم دائمی بی‌ثباتی این رژیم ضدتاریخی و در نتیجه انگیزة آن برای صدور این ایدئولوژی عقب‌مانده و سرپوش گذاشتن بر بحرانهای درونی است.

تجاوز و صدور بحران و تروریسم و بنیادگرایی در قانون اساسی این رژیم، تحت عنوان «حمایت بی‌دریغ از مستضعفان جهان» یا «وحدت جهان اسلام» به‌رسمیت شناخته شده است. این موضوع در اصلهای 3، 11 و 154 مورد تأکید قرار گرفته و از ارکان سیاست خارجی رژیم است.[4]

اولین فراخوان خمینی و آخوندها صدور «انقلاب اسلامی» به عراق و استقرار یک حکومت مشابه در این کشور بود که زمینه‌ساز جنگی بود که متعاقباً با حمله عراق به ایران شروع شد. هدف رژیم از دست‌اندازی به عراق از همان سال 1979 و متعاقبا ادامه دادن به جنگ ضد ملی، با شعار فتح قدس از طریق کربلا، صدور تروریسم و بنیادگرایی به جهان اسلام بود. در حالیکه جامعه بین‌المللی و از جمله شورای امنیت ملل متحد خواستار توقف جنگ و آتش بس بود، خمینی به‌درستی تشخیص داده بود، عراق سکوی پرش برای دستیابی به جهان عرب و اسلام است. به نقشه ضمیمه توجه کنید، این نقشه که در نیمه دهه 80 قرن گذشته توسط سپاه پاسداران منتشر شد، مبین آرزوهای خمینی در بحبوحه جنگ ایران و عراق است که عراق را سرپل تسلط به جهان اسلام می‌کند. خمینی در آن جنگ شکست خورد اما این آرزو از سوی جانشینانش، به‌دلیل عدم شناخت جامعة بین‌المللی نسبت به ماهیت و اهداف رژیم و اتخاذ برخی سیاستهای غلط در برخورد با رژیم، جامة تحقق پوشید. نگاه کنید رژیم امروز به همان کشورهایی دست‌اندازی کرده است که در آن زمان نقشه‌اش را می‌کشید.

وقتی که در سال 1988 به‌خاطر نقشی که مردم و مقاومت ایران ایفا کردند، ناگزیر به توقف جنگی شد که یک میلیون ایرانی در آن کشته و 2 میلیون مجروح و معلول شدند برای این‌که راه اعتراض جامعه را ببندد بیش از 30 هزار نفر از زندانیان سیاسی را که اکثریت آنها مجاهدین مسلمان شیعه بودند، در عرض چند ماه قتل عام کرد.[5]

اکنون مسئولان همان قتل‌عام کلیدی‌ترین مناصب را در دستگاههای حکومتی اعم از دولت روحانی یا دستگاه قضاییه رژیم دارند.[6]

به موازات جنگ با عراق و به‌خصوص پس از جنگ در خارج از مرزهای ایران، رژیم ایران با صرف هزینه‌های گزاف مراکز به‌اصطلاح آموزشی و فرهنگی در کشورهای مختلف دایر کرد تا ایدئولوژی افراطی خود را ترویج و نیرو جذب کند. در بسیاری از کشورها، از جمله لبنان و فلسطین و سوریه و عراق و یمن به تروریستها (هم شیعه و هم سنی) آموزش، پول و سلاح داد.

علاوه بر آن، از همان ابتدای حکومت آخوندی، رژیم با گروگان گرفتن 52 آمریکایی به مدت 444 روز در سفارت آمریکا، انفجار مقر تفنگداران آمریکائی در بیروت در 1983، تاسیس حزب‌الله در لبنان و مجلس اعلای انقلاب اسلامی در عراق و گروههای ریز و درشت دیگر در سایر کشورهای اسلامی، به گروگان‌گرفتن شهروندان غربی در لبنان برای گسترش افراطی گری تلاش می‌کرد.

این یک سیاست مربوط به گذشته نیست. بلکه در سالهای اخیر سیاست دخالت در کشورهای دیگر تشدید شده و ابعاد کیفا متفاوتی یافته است.

بدین ترتیب قلب پدیده بنیادگرایی در شکل و ابعاد جدید و با اتکا به موقعیت فرهنگی و تاریخی فوق العاده ایران و برخوردار از بزرگترین ذخایر نفتی شکل گرفت.

واقعیت این است که ایران از همان دهه های اول ظهور اسلام، به مرکز فرهنگی جهان اسلام تبدیل شد و در 14 قرن گذشته تحولات آن همه تحولات در جهان اسلام را تحت تاثیر خود قرار میداد. اما متاسفانه، با روی کار آمدن خمینی، ایران، برخلاف گذشته، تبدیل به کانون اصلی صدور بنیادگرایی، و پدرخوانده همه افراطیون و تروریستهای خاورمیانه شد.

با وجود رژیم ولایت فقیه در ایران بنیادگرایی اسلامی توانست به تهدید جدید جهانی تبدیل شود. بدون اهرم حاکمیت در کشوری مانند ایران جریان‌های عقب‌مانده چنین ظرفیت و چشم‌اندازی پیدا نمی‌کردند که به صورت یک نیروی مخرب سر بلند کنند.

تبدیل شدن بنیادگرایی به یک تهدید جهانی بدون وجود یک کانونی مانند ایران، یک کشور بزرگ، ثروتمند در یک نقطه استراتژیک، با نفوذ منحصر به فرد در جهان اسلام امکان تحقق نداشت. بر همین منوال، با فرو ریختن این کانون این پدیده شوم در همه جهان دچار شکست، ضعف و انزوا می شود و دیگر تهدیدی نخواهد بود.


جدا سازی اشتباه بین بنیادگرایی شیعه و سنی

به‌خلاف واقعیتهایی که فوقا توضیح داده شد از آن جا که داعش و بنیادگرایان سنی ظاهرا ارتباطی با ملاهای تهران ندارند و حتی در برخی موارد با هم دشمنی هم دارند، یک جداسازی تصنعی بین بنیادگرایی سنی و شیعه وجود دارد و حتی بعضاً به رژیم ایران به عنوان یک شریک قابل اتکا برای مقابله با داعش نگریسته می‌شود.

این در حالیست که رژیم ملاهای حاکم بر ایران، به اقتضای منافع خود، هم گرو‌ههای بنیادگرای به اصطلاح سنی را به خدمت می‌گیرد هم گروههای بنیادگرای به اصطلاح شیعه را. هم حزب‌الله شیعه لبنان را تحت فرمان خود دارد، هم به گروههای سنی افراطی در کشورهای عربی سلاح می‌رساند. کما این که طی 20 سال گذشته و در مقاطع بسیار زیادی این رژیم ایران بوده است که به افراطیون سنی مانند القاعده بیشترین امداد را رسانده است، میزبانی از شمار زیادی از رهبران القاعده از سال 2001 به این سو و تسهیل عبور آنها به عراق و سوریه و دیگر کشورهای اسلامی از این شمار است.

در فوریه 2012، خامنه‌ای، تصریح کرد: برای انقلاب اسلامی کمک به مجاهدان اهل سنت و مجاهدان شیعی به یک اندازه واجب شرعی است.[7]

وی در 4 ژوئن 2014 یعنی سه روز قبل از اشغال موصل توسط داعش در یک سخنرانی علنی گفت اشتباه نکنید دشمن آمریکاست گروههای تکفیری فتنه هستند.[8]

در فرهنگ رژیم فتنه به مخالفان داخل نظام گفته می‌شود.

مهمتر از اینها، اگر تسلط رژیم ایران بر عراق و نخست وزیر دست نشانده‌اش مالکی و نسل‌کشی سنیها در این کشور نبود و اگر قتل عام 250 هزار تن از مردم سوریه توسط رژیم اسد و نیروی قدس ملایان نبود، هرگز داعش چنین زمینه‌یی از رشد و گسترش پیدا نمی‌کرد.

خمینی بنیانگذار دیکتاتوری مذهبی، در وصیتنامه خود خواهان برانداختن حکومتهای تمام کشورهای مسلمان و اخراج زمامداران آنها و تشکیل «یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل» شد.[9] تعریف خامنه‌ای در نظام ولایت فقیه عبارتست از مرجع مذهبی شیعیان و ولی فقیه مسلمین جهان.[10] یعنی وقتی به حکومت می‌رسد او حاکم تمامی مسلمانان است.

نیروی تروریستی قدس که از ربع قرن پیش تأسیس شده، ابزار سیاست صدور افراطی گری نه فقط در میان شیعیان بلکه در میان اهل تسنن هم هست.

از جنبه نظری هم بنیادگرایی یک نظریه انحرافی در اسلام است و آنچه تحت نام شیعه یا سنی به صورت بنیادگرایی عرضه می‌شود، در اساس همانند است. هر دو مدافع زن ستیزی و تبعیض دینی‌اند، هر دو برخلاف نص قرآن با توسل به زور دین و عقیده را تحمیل می‌کنند، هر دو بر اساس قوانین هزاره‌های پیشین تحت عنوان شریعت، خشن‌ترین مجازاتهای ضدبشری را به کار می‌گیرند، و هر دو درپی نوعی خلافت ارتجاعی یعنی یک استبداد موحش فردی‌اند. یکی آن را ولایت مطلقه فقیه نامیده است، دیگری به آن خلافت می‌گوید. البته سه دهه پیش از این، خمینی بنیانگذار رژیم در سخنرانی علنی خود به صراحت می‌گفت: «خلیفه می‌خواهیم که دست ببرد، حد بزند، رجم ‌کند».[11]

اما بنیادگرایان شیعه از آنجا که متکی به یک قدرت منطقه‌یی یعنی فاشیسم دینی حاکم بر ایران هستند، بسا خطرناکتر هستند. به صحنة عراق نگاه کنید! به آنچه روزانه در حال انجام است نگاه کنید. جنایات شبه‌نظامیان به اصطلاح شیعه آخوندها کمتر از بنیادگرایان سنی و امثال داعش نیست و آنها در درازمدت به مراتب از همتایان سنی خود تهدید بزرگتری برای موجودیت عراقند و تهدید برای صلح، امنیت و ثبات در کل منطقه هستند. با همین شبه‌نظامیان به اصطلاح شیعه است که آخوندها چهار کشور عربی را به صحنة ترور و ویرانگری خود تبدیل کرده‌اند.

گروههای شبه نظامی در عراق، حزب الله لبنان و حوثیهای یمن تحت کنترل و پشتیبانی کامل سپاه پاسداران و خامنه‌ای است. رژیم ایران حامی اصلی و عامل اصلی استمرار حکومت بشار اسد در سوریه است.

در شهریور 93 یک نمایندة مجلس آخوندها گفت: «در حال حاضر 3 پایتخت عربی در دست ایران است و صنعاء پایتخت چهارم خواهد بود... و ما دنبال یکپا‌رچه سازی کشورهای اسلامی هستیم». [12]

در همین روزها یکی از امام جمعه‌های رژیم اعلام کرد که مرزهای جمهوری اسلامی اکنون به یمن رسیده است.[13] بالاترین مقامات رژیم از جمله مشاور عالی خامنه‌ای بصراحت و در علن از سوریه بعنوان یک استان ایران نام می برند.[14]

نتیجه این که چه از نظر ایدئولوژیک و سیاسی و چه از نظر پول و سلاح و لجستیک، محور بنیادگرایی اسلامی رژیم آخوندهای حاکم بر ایران است. فراتر از هر پیوند سیاسی و مادی مشخصی میان این گونه گروهها با رژیم ایران، آنچه اهمیت تعیین‌کننده دارد وجود یک قدرت بنیادگرای حاکم (یعنی رژیم ولایت فقیه) است که الگو و الهامبخش شکل‌گیری همه گروهها و هسته‌های بنیادگراست. بدون چنین حکومتی، فضای فکری و ایدئولوژیکی و سیاسی و پایگاه مرکزی و کانون قابل اتکایی برای پیدایش و گسترش این گروهها وجود نمی‌داشت.

روشن است که تا حکومت ملاها در تهران با یک حکومت دموکراتیک، تحمل‌گرا، و کثرت‌گرا جایگزین نشود، مشکل بنیادگرایی اسلامی، علیرغم هر مقابله نظامی و امنیتی، به جای خود باقی خواهد ماند و هر بار در اشکال متفاوت سر بلند می‌کند.

 
جایگاه بمب اتمی در صدور بنیادگرایی و تروریسم

برای رژیم ایران، بمب اتمی، هم تضمین بقا و هم راهگشای صدور بنیادگرایی است. هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور سابق رژیم و رئیس فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام در اوایل دهه 90 گفته بود اگر ما به بمب اتمی دست پیدا کنیم چه کسی می تواند جلوی صدور انقلاب به کشورهای اسلامی را بگیرد.

فتوای خامنه‌ای در مورد حرام بودن سلاح هسته‌یی یک فریب است. سال‌ها پیش، خمینی به خامنه‌ای رهنمود دادکه به اقتضای مصلحت نظام، «ولی فقیه می‌تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته،… یکجانبه لغو کند».

رژیم می‌خواهد با دستیابی به بمب توازن قوا را به هم زده و آنگاه سلطه و هژمونی خود را بر منطقه اعمال کند. اگر رژیم ایران به بمب اتمی دست پیدا کند و یا در آستانه اتمی قرار گیرد مهمترین مشکل این نخواهد بود که یک مسابقه تسلیحات اتمی در منطقه به‌راه خواهد افتاد، این مشکل ثانویه است. مشکل مقدم، این خواهد بود که یک فاشیسم دینی بر مقدرات سیاسی، اقتصادی و نظامی منطقه و بسیاری از کشورهای اسلامی مسلط می‌شود.

این تصور که اگر در مقابل تاخت و تازهای رژیم در منطقه سکوت یا مماشات شود مذاکرات اتمی پیش می‌رود یک اشتباه مهلکی است که رژیم ایران خود آن را به طرق مختلف القا می‌کند و البته تا کنون هم بیشترین بهره را از آن در راستای پیش‌بردن مقاصدش هم در پروژه‌های اتمی و هم در مداخلاتش در منطقه برده است. هر کجا که در مقابل این رژیم بایستید عقب نشینی می‌کند و هر کجا که امتیاز بدهید پیشروی بیشتر می‌کند.

 
برنامه اتمی: غرور ملی یا گسترش بنیادگرایی در منطقه؟

توصیف برنامه سلاح هسته‌یی آخوندها به‌عنوان «غرور ملی» ایران، یک توهین به مردم ایران است، چرا که مردم ایران خواهان برنامه هسته‌یی ملاها نیستند. بنابراین، امتیاز دادن به ملاها به این بهانه، قابل قبول نیست. ملاها سلاح هسته‌یی را برای بقایشان و گسترش تفکر ارتجاعی در منطقه نیاز دارند که دقیقا برخلاف منافع مردم ایران و خواسته‌های مردم ایران است.

ایران نیاز به انرژی هسته‌یی ندارد. انرژی هسته‌یی در ایران بلحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نیست. رژیم ملاها در حالی صد ها میلیارد دلار صرف برنامه هسته‌یی کرده که بدلیل عدم هر گونه سرمایه گذاری در صنعت نفت، ایران فاقد پالایشگاههای ضروری است و بنزین تصفیه شده را از خارج وارد می کند. این یک فاجعه است.[15]

تجربه 36 ساله نشان داده است ملایان تنها زبان قاطعیت و قدرت را می فهمند. اگر کسی ملایان مجهز به بمب اتمی نمی خواهد و در طرف مردم ایران است، باید دست از مماشات و امتیاز دادن به استبداد خونریز دینی، بانکدار مرکزی تروریسم و رکوردار جهانی اعدام بردارد و حق مردم ایران برای مقاومت و آزادی را برسمیت بشناسد.بر این اساس از جانب مقاومت مردم ایران اعلام می‌کنم:

1- پروژه‌های اتمی تماماً ضد ملی است و مردم ایران عمیقاً با آن مخالفند. ما رو در روی این رژیم، ما یک ایران دموکراتیک و غیر اتمی می‌خواهیم. دست کم 50 میلیون از80 میلیون مردم ایران زیر خط فقر به سر می‌برند.

2- دستیابی به بمب اتمی، نقض حقوق بشر و صدور بنیادگرایی و تروریسم مربع گسست‌ناپذیر تئوکراسی حاکم است. حقوق بشر در داخل ایران و خلع ید از ملایان در خارج از ایران و مشخصاً در عراق و سوریه و لبنان و یمن و افغانستان، شاخصهای واقعی هستند که این رژیم از بمب اتمی دست کشیده است. هر چیز کمتر از این در هر لفافه‌یی هم که پیچیده و عرضه شود خودفریبی و قبول کردن فاجعه ملایان اتمی است.

3- افزودن 6 یا 9 ماه به نقطه گریز، در مورد رژیمی که سه دهه به مخفیکاری و فریبکاری مشغول بوده راه حل نیست، یگانه تضمین برای امنیت اتمی جهان، اجرای بی‌کم و کاست قطعنامه‌های ششگانه شورای امنیت ملل متحد و توقف کامل غنی‌سازی و واداشتن آخوندها به برچیدن سایتهای اتمی و پروژه‌های تسلیحات کشتار جمعی و موشکهای مربوطه است.

4- بازرسیهای سرزده در هر زمان و هر مکان از تمام سایتهای نظامی و غیرنظامی رژیم آخوندی یک اقدام ضروری برای تضمین جلوگیری از دستیابی ملایان به بمب اتمی است

5- پاسخگویی رژیم درباره ابعاد نظامی پروژه‌های اتمی، متخصصان هسته‌یی و شبکه‌های قاچاق تجهیزات هسته‌یی لازمه دست کشیدن رژیم آخوندی از بمب اتمی است.

6-فرضیة اعمال مجدد تحریمها در صورت نقض عهد و فریبکاری رژیم، نه پراتیک است و نه منطقی. نباید قبل از کشیدن دندان اتمی ملایان هیچ تحریمی علیه آنها را برداشت و سیل پولهایی را به جانب آنها روان کرد که هنوز توافقی امضا نشده صرف خرید تسلیحاتی از قبیل موشکهای پیشرفته از روسیه می‌شود.


گسترش کنونی بنیادگرایی اسلامی اجتناب ناپذیر نبود

قدرت بنیادگرایی اسلامی و کانون آن نه در بنیادها و پتانسیلهای آن برای کسب تسلط بلکه ناشی از عدم برخورد به‌موقع با این پدیده است که نشأت گرفته از عدم یک فهم درست از بنیادگرایی اسلامی که منجر به سیاستهای اشتباه شده است. به‌طور مشخص:

1-بی توجهی به تهدید بنیادگرایی اسلامی بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و جنگ خلیج فارس در سال 1370.

2-تحولات بعد از 11 سپتامبر در منطقه موجب کمرنگ شدن نقش کانون بنیادگرایی، رژیم ایران شد و به آن فرصت داد طرحهای خود برای گسترش افراط‌گرایی در منطقه را به اجرا در بیاورد.

3-عدم جلوگیری از مداخلات فزایندة رژیم ملاها در عراق بعد از سال 1382 که منجر به تحویل دادن تدریجی عراق به رژیم ایران شد. آنچه رژیم ایران در جنگ 8 ساله با عراق و هزینه‌کردن 1 میلیون کشته و دو میلیون مجروج و معلول، 1000 میلیارد دلار خسارت اقتصادی و نابودی 3 هزار شهر و روستا نتوانسته بود به‌دست بیاورد، بدون پرداخت هیچ بهایی دریافت کرد. این تسلط ملاها بر عراق به‌ویژه در دوران حکومت مالکی،یکی از بزرگترین اشتباهات سیاسی و ژئوپلتیک بعد از جنگ جهانی دوم است که بسیاری از مشکلات بعدی مانند بروز داعش، وضعیت در سوریه و یمن از آنجا ناشی شده است.

4-خلع سلاح و حصر سازمان مجاهدین خلق ایران به مثابه اپوزیسیون اصلی رژیم آخوندی و تنها جنبش سازمانیافته مسلمان ضد بنیادگرا و در قدم بعد تحویل آنها به دولت دست نشانده رژیم ایران در عراق و سکوت و بی‌عملی در مقابل کشتارهای مکرر آنها.

علاوه بر این سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت، ائتلاف نیروهای دموکراتیکی برای تغییر رژیم در ایران، در لیست تروریستی قرار داده شدند و عملاً امکانات و پتانسیلهای عظیم آنها برای تغییر در ایران برای 15 سال به زنجیر کشیده شد. اینها بهترین پیام به رژیم ایران بود که با آسودگی خیال و بدون نگرانی از اپوزیسیون مشروع و مردمی‌اش، به سیاستهای خود در زمینه دستیابی به بمب اتمی و صدور تروریسم و بنیادگرایی ادامه دهد.

در حالیکه یک سیاست قاطع از سوی کشورهای غربی و حمایت از خواسته های مردم ایران برای تغییر و همچنین یک سیاست متفاوت در قبال سازمان مجاهدین که آنتی تز بنیادگرایی ملاهاست، می توانست از گسترش بنیادگرایی و افراطی‌گری و تروریسم تحت نام اسلام جلوگیری کند.

ائتلاف منطقه ای و عملیات توفان قاطعیت برای خارج کردن یمن از اشغال مزدوران این رژیم، اولین مانع در 25 سال گذشته در مقابل دخالت های فزاینده رژیم در منطقه است.

اکنون زمان آن است که از تجربه گذشته درس گرفت، مقاومت ایران از سال 1372، نسبت به تهدید بنیادگرایی ناشی از رژیم ایران هشدار داد. ما همچنین از سال 2003 مستمر دخالتهای رژیم در عراق را افشا کردیم ولی متاسفانه جدی گرفته نشد. کما اینکه امروز من مجددا تأکید می‌کنم، آخوندهای حاکم بر ایران بخشی از راه حل نیستند بلکه بخشی از مشکل هستند. باید در مقابل دخالت های رژیم درعراق ایستاد. تحت هیچ عنوانی نباید شبه‌نظامیان وابسته به رژیم ایران را مشروع کرد. راه حل خلع ید از رژیم است.

 
چانه‌زنی برای ماکزیمم برای حفظ می نیمم

صدور بنیادگرایی و جنگ و ترور تحت نام اسلام به خارج از مرزها لازمه حفظ قدرت این رژیم در تهران است، این یکی از خصوصیات اساسی بنیادگرایی است که فقط در تهاجم زنده است. اگر این رژیم به درون مرزهای ایران بازگردانده شود و اگر وادار شود که از پروژه‌های اتمی دست بردارد، ضعفهای واقعی و بنیادینش بر ملا می‌شود و روند سرنگونی‌اش کیفا تسریع خواهد شد.

این حقیقتی است که خامنه‌ای و دیگر سردمداران رژیم بارها آنرا گفته‌اند که یک قدم عقب‌نشینی شروع عقب نشینی تا سرنگونی نظام است.[16]

علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت در دسامبر 2014، هنگامی که یکی از بالاترین فرماندهان سپاه قدس در عراق کشته شد گفت: «شایعه پراکنان بیمار می‌پرسند چرا ما در عراق و سوریه دخالت می‌کنیم؟ پاسخ این سؤال روشن است اگر (فرماندهان ما) در عراق خون ندهند ما باید در تهران، آذربایجان، شیراز و اصفهان خون بدهیم». شمخانی تصریح کرد: «قبل از آنکه ما در تهران خون بدهیم باید در عراق دفاع کرد و خون داد». [17]

همان‌طور که قیام سال 2009 نشان داد مردم ایران به‌ویژه جوانان و زنان به‌دنبال فرصت برای تغییر بنیادین تمامیت این نظام هستند. بنیادگرایان در کشورهای عربی و حتی برخی از پایتختهای اروپائی جوانان را جذب می‌کنند، در حالیکه در ایران جوانان درگیر نبرد علیه بنیادگرایان حاکم هستند. مردم ایران 36 سال است این پدیدة شوم را در همه عرصه‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی تجربه می‌کنند و دریایی از خون بین آنها و رژیم حاکم به‌وجود آمده است، چرا که یک نیروی سازمانیافته و منسجم و معتقد به ایدئولوژی اسلام، یعنی مجاهدین خلق ایران در کانون یک آلترناتیو سیاسی، شورای ملی مقاومت، فرهنگ بردباری و اعتقاد به آزادیها را به میان جامعه برده و تفسیر خشونت‌بار و افراطی ملایان از اسلام را با قدرت تمام به چالش کشیدند و یک آلترناتیو فرهنگی ضد بنیادگرا به جامعه ایران عرضه کردند.

بنابراین، هر چه این رژیم ضعیفتر می‌شود و هر چه در جامعه ایران منزوی تر می‌شود نیازش به دست‌اندازی به خارج بیشتر می‌شود. حال که بنیادگرایی اسلامی در درون مردم ایران کاملاً شکست خورده و منفور است، آخوندها برای تداوم استبداد و زن‌ستیزی و تبعیض دینی و در یک کلام برای حفظ قدرت پوسیده خود از یک سو سرکوب داخلی را افزایش داده و از سوی دیگر بیش از پیش به تروریسم و جنگ‌افروزی در خارج از ایران متوسل می‌شوند.

به یاد بیاوریم که قوای نازی نیز در آخرین سال جنگ جهانی دوم، بیش از هر زمان دیگری جامعه بشری را تهدید می‌کردند، حال آن که در فاز شکست و فرو ریختن بودند.

 
ضرورت یک پاسخ فرهنگی و مذهبی به بنیادگرایی

جمع‌بندی صحیح تحولات سالهای اخیر این نتیجه مهم را به دست می‌دهد که بنیادگرایی و افراطی‌گری اسلامی ضربه‌پذیر و قابل شکست دادن است. لازمه شکست دادن آن یک سیاست قاطع و همه‌جانبه و همچنین تمرکز بر کانون آنست.

اما این تنها با تقویت و افزایش ظرفیتها و قابلیتهای اطلاعاتی و گسترش و شدت بخشیدن به عملیات نظامی کارساز نخواهد بود. این مقابله هم‌چنین نیازمند یک پادزهر سیاسی، دینی و فرهنگی است تا این غده سرطانی را برای همیشه از بین ببرد. بدون ارائة یک اسلام آلترناتیو– و در حقیقت اسلام واقعی – که مبلغ بردباری و آزادی و انتخاب آزادانه مردم است، اربابان بنیادگرایی، جنگ با بنیادگرایی و افراطی‌گری را برای توده مردم جنگ با اسلام قلمداد می نمایند، چیزی که مهمترین منبع تغذیه این پدیده شوم است. می باید مرزهای اسلام حقیقی و این تفکر متحجر و ارتجاعی را روشن کرد و دجالیت و سوء استفاده بنیادگرایان به‌ویژه رژیم ایران را از اسلام، افشا و زمینه‌های نفوذ آنها را خشکاند. البته این کار ساده‌یی نیست و صرفاً با کلمات زیبا انجام پذیر نیست.

خوشبختانه در ایران سازمان مجاهدین خلق ایران بزرگترین سازمان سیاسی مخالف رژیم آخوندی است که یک راه حل فرهنگی و ایدئولوژیکی علیه بنیادگرایی اسلامی نیز ارائه می‌دهد. سازمان مجاهدین خلق ایران طی نیم قرن حیات خود از نظر سیاسی و فرهنگی در اشکال مختلف در گیر مبارزه با دگماتیسم اسلامی بوده و بر این باور است که بنیادگرایان از قضا اصلی ترین دشمنان اسلام هستند و عملکردها و نظرگاههای آنها هیچ ربطی به اسلام و قرآن ندارد و باید اسلام را از بنیادگرایان بازپس گرفت.

این سازمان پس از سرنگونی رژیم شاه در یک کارزار گسترده فرهنگی-اجتماعی-سیاسی و با یک کار گسترده در میان جوانان، دانش آموزان، دانشجویان، زنان، کارگران و دیگر اقشار جامعه به معرفی ماهیت قرون وسطایی و ضد دموکراتیک و عقب‌مانده خمینی و آخوندهای حاکم پرداخته و اسلام دموکراتیک را به جامعه ایران معرفی کردند، به نحوی که در عرض دو و نیم سال و تا قبل از اینکه همه راههای مسالمیت‌آمیز فعالیت سیاسی در ایران توسط رژیم بسته شود، طیف گسترده‌یی از جامعه ایران را از حاکمیت آخوندها جدا کرده و مسعود رجوی کاندیدای مجاهدین در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری، حمایت طیف وسیعی از جوانان، دانشجویان، کارگران، زنان، و اقلیتهای مذهبی و قومی را بر اساس یک برنامه متمرکز روی آزادیهای سیاسی و اجتماعی و در نقطه مقابل فرهنگ بنیادگرایی اسلامی به‌دست آورد به نحوی که خمینی مجبور شد که کاندیداتوری او را وتو کند چرا که به‌جد نگران آرایی بود که مردم ایران به نفع او به صندوقها می‌ریختند. وی در اولین انتخابات مجلس که پس از آن صورت گرفت، به‌رغم تقلبات گسترده رژیم، بنا به اعلام وزارت کشور خود رژیم ً بیش از نیم میلیون رأی در تهران آورده بود.[18]

 
اسلام دموکراتیک: پاسخ بنیادگرایی اسلامی

اسلام مورد اعتقاد ما، اسلام حقیقی یعنی اسلام دموکراتیک است.

هدف اعلام شده بنیادگرایی اسلامی اجرای احکام شریعت با توسل به زور است. این وجه مشترک ولایت فقیه در ایران و خلافت اسلامی داعش در عراق است.

من به عنوان یک مسلمان اعلام می‌کنم:

هر چیزی که بر پایه زور و اکراه و اجبار باشد، اسلام نیست. نه دین اجباری، نه عبادت اجباری، نه حجاب اجباری. به قول قرآن لااکراه فی‌الدین

اسلام چنان که قرآن گفته است برای آزادی مردم از غل و زنجیرها آمده است. [سورة اعراف ـ 157] نه برای تحمیل احکام شریعت.

آنچه بنیادگرایان تحت عنوان شریعت ارائه می‌دهند نه تنها ربطی به اسلام ندارد، بلکه ضد اسلام است. احکام شریعت بنیادگرایان یا من در آوردی است و یا مربوط به هزاره‌های پیشین است و هدفی جز کسب یا حفظ قدرت ندارند. هر چیزی که آزادی و انتخاب و شخصیت انسانی را به بند بکشد، خلاف اسلام است.

اسلام، دین رحمت و آزادی است، و خدا به پیامبر گفته است که ما تو را نفرستادیم الا برای این که رحمتی برای جهانیان باشی.

اسلام حاکمیت را بزرگترین حق مردم می‌داند و استبداد را به هر شکلی و با هر نام و توجیهی مردود می‌شناسد و بنای کارش بر مشورت، انتخاب آزادانه، و آزادی بیان و آزادی عقیده است.

قرآن می‌گوید همه شما از هر نژاد و از هر جنسی برابرید. اسلام مدافع و مشوق پیشرفتها و دستاوردهای بشری است. بر پایه همین اصول است که سازمان مجاهدین خلق ایران که خود به اسلام معتقد است، در طول 36 سال گذشته پرچمدار دمکراسی، کثرت گرایی و جدایی دین و دولت بوده است.

اسلام حقوق بشر را عمیقاً محترم می‌شمارد و قتل هر انسان را کشتن تمام جامعه تلقی می‌کند. اسلام دین تساهل و تسامح است و همه ادیان را محترم می‌شمرد و در قرآن تأکید شده است که میان پیامبران ما تفاوتی نیست

همین پیام‌هاست که قادر است بنیادگرایی اسلامی را در مهم‌ترین کانون اعتقادی آن یعنی ایران به شکست بکشاند. به همین دلیل آنتی تز بنیادگرایی اسلام واقعی و اصیل اسلام تحریف نشده توسط آخوندها یعنی اسلام دمکراتیک و بردبار است.

مجاهدین خلق ایران(نیروی محوری مقاومت ایران) با برخوداری از همین اندیشه، در داخل ایران نقش تعیین کننده در شکست فرهنگی و فکری رژیم آخوندی و انزوای اجتماعی این رژیم به مثابه سردمدار بنیادگرایی اسلامی داشته‌اند.

این جنبش هم‌چنین به خاطر نبرد طولانی با فاشیسم دینی حاکم بر ایران و پرداخت بهای سنگین در این مبارزه صلاحیت مقابله با بنیادگرایی اسلامی را کسب کرده است.

 
استراتژی پیروزی علیه بنیادگرایی

افراطی‌گری اسلامی با روی کار آمدن ملاها در ایران به تهدید صلح و امنیت تبدیل شده و در سال 2003 با سلطه رژیم ایران بر عراق یک گسترش بی‌سابقه به خود گرفته است، و تا زمانی‌که آخوندها در ایران در قدرت بمانند، بحران به اشکال مختلف ادامه خواهد داشت. لذا، راه حال نهایی سرنگونی رژیم ایران است که تنها می‌تواند توسط مردم و مقاومت ایران محقق شود. برای ممانعت از عمیق تر شدن این بحران و حرکت در جهت درست برای خاتمه دادن به این فاجعه، جامعه بین‌المللی نیاز است که قدمهای زیر را بردارد:

اول. اقدامات عملی برای خلع ید از رژیم ایران در عراق: با خلع ید از رژیم ایران در عراق بنیادگرایی شروع به عقب نشینی خواهد کرد، این همان نقطه ایست که بنیادگرایی از آن اوج گرفت، باید نیروی قدس و شبه‌نظامیان شیعه و دیگر عوامل رژیم ایران را که در 8 سال حکومت مالکی در تمام تار و پود دستگاه های سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی عراق ریشه دوانده اند، را از این ساختارها بیرون کشید. بزرگترین اشتباه اینست که برای مقابله با داعش به این شبه‌نظامیان پناه برد. تنها پاسخ داعش، قدرت دادن و اعتماد به اهل سنت و مسلح کردن عشایر و مشارکت دادن واقعی و معنی دار آنها در قدرت است.

دوم. کمک به مردم سوریه برای سرنگونی اسد و کمک به برقراری دموکراسی در این کشور. جنایات رژیم اسد که تنها به کمک رژیم ایران و پاسداران بر سر کار است، بزرگترین منبع تغذیه اجتماعی برای بنیادگرایان سنی است. اگر در سال 2013 در مقابل جنایت بزرگ شیمیایی اسد درحومه دمشق که وجدان بشریت معاصر را جریحه دار کرد عکس‌العمل مناسب صورت گرفته بود، قطعاً داعش قدرت امروز را نداشت. جنایات رژیم ایران و بشار اسد در سوریه، که صدها هزار کشته و بیش از 10 میلیون آواره بر جای گذاشته، بزرگترین منبع تغذیة خشم و نفرت در میان مسلمانان سنی است.

سوم. به جای مماشات با ملاها، به مثابه کانون بنیادگرایی و تروریسم باید اراده مردم ایران برای سرنگونی این رژیم به رسمیت شناخته شود. سکوت در مقابل نقض وحشیانه و سیستماتیک حقوق بشر و اعدامهای جمعی و فزاینده بیشترین تشویق برای افراطی گری است.

یک حلقه بسیار مهم در این مؤلفه، تأمین حفاظت و حقوق ساکنان لیبرتی است. آنچه در عراق علیه اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران از سال 2003 به این سو روی داده است، فراتر از یک مساله انسانی و فراتر از اینکه آمریکا و ملل متحد تعهدات مکتوب و مکرر خود را در قبال این افراد نقض کرده‌اند، تماما در خدمت رژیم ایران و راهگشای نفوذ افراطی‌گری بوده است. همچنان‌که 5.200.000 تن از مردم عراق در بیانیه خود در سال 2006 اعلام کردند، مجاهدین مهمترین سد سیاسی و فرهنگی در مقابل رشد و نفوذ بنیادگرایی بوده‌اند. بعد از تحویل حفاظت ساکنان لیبرتی از سوی آمریکا به دولت دست‌نشانده رژیم ایران در عراق، 117 تن از آنان در 6 حمله مرگبار نیروهای دولتی کشته و 25 تن از آنان در اثر محاصره پزشکی که دسترسی بموقع به مراقبت پزشکی را محدود می‌کرد، زجرکش شدند و 7 تن از آنها در سپتامبر 2013 به گروگان گرفته شدند که خبری از آنها نیست.

چهارم. تاکید بر یک برداشت دموکراتیک و بردبار از اسلام در مقابل برداشتهای بنیادگرایانه اعم از شیعه یا سنی.

پنجم- اتخاذ یک سیاست قاطع در قبال پروژه‌های اتمی رژیم ایران که هیچ‌گونه راهی برای دستیابی رژیم ایران به بمب اتمی باقی نگذارد. این یک عامل بسیار مهم برای خلاصی منطقه از بنیادگرایی است چرا که کانون بنیادگرایی را تضعیف نموده و عرصه تاخت و تاز را برای آن محدود می‌کند.

 
آقای رئیس

نمایندگان محترم

امروز رژیم آخوندی به‌لحاظ داخلی در بحران عمیقی بسر می‌برد. مردم ایران نظام مطلقه ولی فقیه را نمی‌خواهند. آنها خواهان آزادی و دموکراسی و خواهان تغییر رژیم هستند.

رژیم ایران در بحران عمیق اقتصادی قرار دارد. فساد تاروپود رژیم را در نوردیده. طبق آمارهای حکومتی جمعیت گرسنگان به 12 میلیون نفر رسیده است.[19] ایران یکی از پرتورم‌ترین کشورهای جهان است و نرخ بیکاری در آن دست کم 40 درصد است.[20] به‌رغم همه این بحرانها، روحانی در بودجه سال جاری بودجه سپاه پاسداران را به میزان 50 درصد افزایش داد.[21]

به‌رغم سرکوب مطلقه، خیزشهای اجتماعی هر روز ابعاد جدیدی به‌خود می‌گیرد. روز 26 فروردین، معلمان کشور که شمار آنها به یک میلیون می‌رسد، دست به یک اعتراض سراسری زدند و در 27 استان از 31 استان کشور از جمله تهران به خیابانها آمدند، اعتصابات و اعتراضات کارگری هر روز بیشتر می‌شود.[22]

مدعیان «اعتدال و میانه روی» در درون این رژیم، مانند حسن روحانی در مرزسرخهای بقای رژیم و حاکمیت مطلق‌العنان خلیفه و ولی فقیه با سایر باندهای حاکمیت وحدت نظر دارند و در سرکوب و صدور تروریسم شریک آنها هستند. آنها برخلاف تصور و ادعای مماشاتگران، نه تنها نیروی تغییر وتحول نیستند، بلکه درخدمت حفظ نظام ولایت فقیه عمل می‌کنند و هرگونه مقایسه آنها با مخالفان داخلی سایر دیکتاتوریها، مطلقا خطاست. تا وقتی این رژیم در قدرت است، بنیادگرایی اسلامی اصلی ترین تهدید جهانی خواهد ماند.

ائتلاف شورای ملی مقاومت ایران، با حدود 500 عضو که بیش از نیمی از آنها را زنان تشکیل می‌دهند، در بر گیرنده نیروهای دموکراتیکی است که خواهان سرنگونی تمامیت رژیم آخوندی و استقرار یک جمهوری کثرتگرا و سکولار می‌باشند. این شورا با 34 سال تجربه چنگ در چنگ شدن با این رژیم علاوه بر حمایت گستردة مردمی مشروعیت و شناخته‌شدگی بین‌المللی کسب کرده و توسط طیف وسیعی از تمایلات سیاسی در اروپا، آمریکا و کشورهای عربی و اسلامی حمایت می‌شود.

طبق اساسنامه شورای ملی مقاومت پس از سرنگونی رژیم آخوندی یک دولت موقت 6 ماه برای انتقال حاکمیت به مردم تشکیل می‌شود که وظیفه‌اش برگزاری یک انتخابات آزاد تحت نظارتهای بین‌المللی برای تشکیل مجلس مؤسسان است. وظیفه این مجلس تدوین قانون اساسی و اداره موقت کشور تا تصویب قانون اساسی جمهوری جدید است.

شورای ملی مقاومت طبق اساسنامه و مصوبات متعددش متعهد به احترام به بیانیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیون بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی و دیگر کنوانسیونهای بین‌المللی مربوطه و جدایی دین و دولت، برابری جنسی است. سر فصل برنامه‌های مقاومت ایران برای آینده ایران که من آن را در 10 ماده اعلام کرده ام به‌شرح زیر است.[23]


1. از نظر ما آرای مردم، تنها ملاک سنجش است و بر این اساس ما خواهان یک جمهوری بر اساس حق رای عمومی هستیم.

2. ما خواهان یک سیستم کثرت گرا و آزادی احزاب و اجتماعات هستیم. در ایران فردا ما کلیه آزادیهای فردی احترام می‌گذاریم و بر آزادی کامل رسانه‌ها و دسترسی بی قید و شرط به همگان به فضای مجازی تأکید داریم.

3. ما درایران آزاد شده فردا، از لغو حکم اعدام دفاع می کنیم و نسبت به آن متعهدیم.

4. ما به جدایی دین از دولت متعهد هستیم. هر شکلی از تبعیض علیه پیروان هر یک از مذاهب و ادیان ممنوع خواهد بود.

5. ما به برابری کامل زنان و مردان در کلیه حقوق سیاسی، اجتماعی و مشارکت برابر زنان در رهبری سیاسی معتقدیم و هر گونه اشکال تبعیض علیه زنان ملغی خواهد شد، و آنان از حق انتخاب آزادانه پوشش، ازدواج، طلاق، و تحصیل و اشتغال برخوردار خواهند بود.

6. ایران فردا، کشور عدالت و قانون است. . ما خواهان ایجاد یک نظام قضایی مدرن مبتنی بر احترام به اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی، حق برخورداری از محاکمه علنی و استقلال کامل قضات هستیم. قانون شریعت آخوندی در ایران فردا جایی نخواهد داشت.

7. ایران فردا کشور احترام به حقوق بشر است. ما متعهد به «بیانیه جهانی حقوق‌بشر» و میثاقها و کنوانسیونهای بین‌المللی ازجمله، «میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی»، «کنوانسیون علیه شکنجه» و «کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» می‌باشیم. ایران فردا کشور برابری همه ملتهاست. ما بر طرح خودمختاری کردستان ایران که طرح آن را شورای ملی مقاومت تصویب کرده، تأکید داریم. زبان و فرهنگ همه هموطنان ما، از هر قوم، در زمره سرمایه‌های انسانی تمام مردم این کشور است باید در ایران فردا ترویج شود و گسترش پیدا کند.

8. ما مالکیت شخصی، سرمایه‌گذاری خصوصی و بازار آزاد را به‌رسمیت می‌شناسیم. چه در اشتغال و چه در کسب و کار تمام مردم ایران باید از فرصتهای برابر برخوردار باشند. از نظر ما ایران فردا کشور حفاظت از محیط زیست و احیای آن خواهد بود.

9. سیاست خارجی ما مبتنی بر همزیستی مسالمت‌آمیز، صلح و همکاریهای بین‌المللی و منطقه‌یی و احترام به منشور ملل متحد خواهد بود.

10. ما خواهان یک ایران غیراتمی و عاری از سلاحهای کشتار جمعی می‌باشیم.

اجازه بدهید صحبتهایم را با نقل قولی از یکی از پیشقراولان جنبش حقوق مدنی آمریکا، مارتین لوتر کینگ، خاتمه بدهم: «قوس اخلاقی جهان هستی گسترده است، ولی به سمت عدالت خم می‌شود.» ما ایمان داریم که می‌توانیم این قوس اخلاقی جهان را با سرعت بیشتری حرکت بدهیم چرا که آرمان ما عادلانه است.

از همه شما متشکرم.
 29 آوریل 2015
 
[1]Islamic Fundamentalism: The New Global Threat– June, 1993

by Mohammad Mohaddessin (Author)

http://www.amazon.com/Islamic-Fundamentalism-New-Global-Threat/dp/092976532X/ref=sr_1_12?s=books&ie=UTF8&qid=1429620725&sr=1-12&keywords=islamic+fundamentalism

[2]قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل 150

«سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نخستین روزهای پیروزی این انقلاب تشکیل شد، برای ادامه نقش خود در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن پابرجا می‌ماند».

[3]Fallen For Freedom                                                                                                     

20,000 PMOI Martyrs – Partial List of 120,000 Victims of Political Executions in Iran Under the Mullahs Regime

Copiled bY: People s Mojahedin Organization of Iran On the Forty-first Aniversarary of its Foundation – September 2006

[4]قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل 3

ماده 16 - تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمان و حمایت بی‏دریغ از مستضعفان جهان.

اصل 11

... دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش دیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.

اصل 154

جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می‌داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‌شناسد. بنا بر این در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حق‏طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می‌کند.

 
[5] نشریه مجاهد شماره 427-20بهمن 1377- اسامی و مشخصات 3208تن از زندانیان قتل عام شده در این نشریه به چاپ رسیده است.

[6] مصطفی پور محمدی نماینده وزارت اطلاعات رژیم در کمیسیون مرگ برای قتل عام زندانیان سیاسی اکنون وزیر دادگستری در دولت آخوند روحانی است.

[7]خامنه‌ای در نماز جمعه تهران، 14بهمن 1390: «ما معتقدیم مسلمانان از شافعی و جعفری و مالکی و حنبلی وو زیدی همه فرق اسلامی باید به برادری و احترام متقابل ضمن گفتگوی سالم برادرانه در فقه و کلام تفسیر و تاریخ دست در دست یکدیگر به ساختن تمدن واحد اسلامی معاصر و جهانی مقتدرمحمد صلوات الله و علیه دست بزنند.

ایران به‌دنبال ایرانی کردن اعراب یا شیعی کردن سایر مسلمین نیست ایران به‌دنبال دفاع از قرآن و سنت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) و احیای امت اسلامی است. برای انقلاب اسلامی کمک به مجاهدان اهل سنت سازمانهای حماس و جهاد مجاهدان شیعی حزب‌الله به یک اندازه واجب شرعی است و احساس تکلیف می‌کند». تلویزیون شبکه خبر- 14بهمن1390

[8]سخنرانی خامنه‌ای بر سر مزار خمینی: امروز یه عده‌یی در بخشهای مختلف دنیای اسلام به‌نام گروههای تکفیری و وهابی و سلفی علیه ایران علیه شیعه علیه تشیع دارن تلاش می‌کنند کارهای بدی می‌کنند کارهای زشتی می‌کنند اما اینا دشمنهای اصلی نیستند. (تلویزیون شبکه خبر-14خرداد 1393)

[9]وصیتنامه خمینی- بند ف:

...و شما ای‌ مستضعفان‌ جهان‌ و ای‌ کشورهای‌ اسلامی‌ و مسلمانان‌ جهان‌ بپاخیزید و حق‌ را با چنگ‌ و دندان‌ بگیرید و از هیاهوی‌ تبلیغاتی‌ ابرقدرتها و عمّال‌ سرسپردة‌ آنان‌ نترسید؛ و حکام‌ جنایتکار که‌ دسترنج‌ شما را به‌ دشمنان‌ شما و اسلام‌ عزیز تسلیم‌ می‌کنند، از کشور خود برانید؛ و خود و طبقات‌ خدمتگزار متعهد، زمام‌ امور را به‌ دست‌ گیرید و همه‌ در زیر پرچم‌ پرافتخار اسلام‌ مجتمع‌، و با دشمنان‌ اسلام‌ و محرومان‌ جهان‌ به‌ دفاع‌ برخیزید؛ و به‌ سوی‌ یک‌ دولت‌ اسلامی‌ با جمهوریهای‌ آزاد و مستقل‌ به‌ پیش‌ روید که‌ با تحقق‌ آن‌، همة‌ مستکبران‌ جهان‌ را به‌ جای‌ خود خواهید نشاند و همة‌ مستضعفان‌ را به‌ امامت‌ و وراثت‌ ارض‌ خواهید رساند. به‌ امید آن‌ روز که‌ خداوند تعالی‌ وعده‌ فرموده‌ است‌.

26 بهمن‌ 1361 / 1 جمادی‌ الاولی‌ 1403


[10] سایت شبهه: چرا مقام معظم رهبری را «رهبر مسلمانان جهان» می‌خوانند؟

ف – نه تنها فرق است میان مرجع تقلید و حاکم حکومت اسلامی، بلکه فرق است میان «حکم» و «فتوا». چنان چه رعایت فتوای مجتهدی که مرجع تقلید است بر مقلدینش واجب می‌گردد، اما اگر مرجعی «حکم» کند، بر تمامی شیعیان و حتی مراجع واجب است که رعایت نمایند. (مانند حکم میرزای شیرازی در تحریم تنباکو).

ب – پس اگر مجتهدی به حکومت رسید،‌ اطاعت از فرامین حکومتی او بر همه مسلمین واجب می‌گردد، لذا وی «امام» یا رهبر همه‌ آنهاست.

ج – امروزه در دنیا نزدیک به دو میلیارد مسلمان وجود دارد که قریب به 500 میلیون نفر از آنان را شیعیان تشکیل می‌دهند، لذا با توجه به این که اطاعت از «ولی امر مسلمین» یا همان «ولایت فقیه» بر همه واجب است، رهبری کل شیعیان جهان مسجل می‌باشد.

[11] سخنرانی خمینی به مناسبت سالگرد تولد پیامبر اسلام در سال ۱۳۶۱

[12] 27شهریور 93 یک نمایندة مجلس آخوندها گفت: در حال حاضر 3 پایتخت عربی در دست ایران است و صنعاء پایتخت چهارم خواهد بود... و ما دنبال یکپارچه‌سازی کشورهای اسلامی هستیم.

[13] خبرگزاری ایرنا - 28/1/94

نماینده ولی‌فقیه در استان و امام جمعه زنجان گفت: خاکریز مرزهای ایران اسلامی در یمن قرار دارد و حمله به یمن به حتم حمله به جمهوری اسلامی است

[14]خبرگزاری فارس - 26بهمن 1391: آخوند مهدی طائب مشاور عالی خامنه‌ای: سوریه استان سی و پنجم و یک استان استراتژیک برای ماست.

   

پالایشگاه

ظرفیت تولید روزانه بنزین (هزار لیتر)

سال افتتاح

آبادان

۹۱۳۸

۱۲۹۱

تهران

۱۷۰۰

۱۳۴۸

کرمانشاه

۱۱۳۷

۱۳۵۰

شیراز

۱۹۰۵

۱۳۵۲

لاوان

۹۸۷

۱۳۵۵

تبریز

۲۸۸۴

۱۳۵۷

اصفهان

۷۵۶۸

۱۳۵۷

اراک

۴۷۶۰

۱۳۷۲

بندرعباس

۱۳۰۰۰

۱۳۷۶

     
     
     
     
     
     
     
     
     

15]در حال حاضر با افزایش جمعیت و بالا رفتن سرانه استفاده از خودروی شخصی، ایران یکی از نیازمندان بنزین و یکی از وارکنندگان این کالا در جهان است.
    

[16]خبرگزاری فارس 24 اسفند 1385- خامنه‌ای: «هرگونه عقب نشینی، زنجیره‌یی تمام نشدنی را به دنبال دارد و بنابراین راه غیر قابل برگشت است»، هم‌چنین: مجموعه هشدارهای سردمدار رژیم نسبت به عواقب عقب نشینی هسته‌یی در کتاب «عقب‌نشینی ممنوع»

[17]علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت: شایعه‌ پراکنان بیمار این روزها به ترویج این سؤال می‌پردازند که چه نسبتی بین سامرا و حمید تقوی وجود دارد و ما را چه کار به اینکه در عراق و سوریه چه می‌گذرد؛ پاسخ این سؤال روشن است اگر تقوی‌ها در سامرا خون ندهند ما باید در سیستان، آذربایجان، شیراز و اصفهان خون بدهیم. (خبرگزاری فارس- 8 دی 1393)

[18] نشریه مجاهد شماره 38- صفحه 2- 23 فروردین 1359

[19]علی ربیعی، وزیر تعاون و کار و امور اجتماعی رژیم- خبرگراری مهر 14 آذر 93

[20]سایت اقتصاد ایرانی - 27آبان 93

[21]قانون بودجه سال ایرانی 94 (مارس 2015 تا مارس 2016)- اقتصادنیوز 17 دی 93

[22]خبرگزاری آسوشیتدپرس27/1/94:« ایلنا خبرگزاری نیمه رسمی ایران می گوید، هزاران معلم تظاهراتهای سراسری را برای درخواست حقوق بیشتر، برگزار کردند. این گزارش می‌گوید، تظاهراتهای مسالمت‌آمیز روز پنجشنبه در چندین شهر از جمله در پایتخت، در تهران برگزار شد. معلمین در سکوت درمقابل ساختمانهای وزارت آموزش وپرورش استانی تجمع نمودند. در تهران صدها معلم درمقابل مجلس تجمع نمودند. تظاهرکنندگان پلاکاردهایی حمل می‌کردند که درآنها خواستار حقوق بیشتر و خواستار آزادی معلمین زندانی بودند که گفته می‌شود درتظاهراتهای مشابهی ماه گذشته بازداشت شده‌اند.


[23]نظرگاه مریم رجوی برای ایران فردا- 1تیر 1392- 22ژوئن 2013

http://www.maryam-rajavi.com/en/index.php?option=com_content&view=article&