م. سروش:‌ مبلّغان خیانت و رذالت

نئشه های تنفس درگنداب ولایت
مشّاطه گران چهره کریه تجاوز و جنایت
فمنیستهای قلّابی
با ادعاهای پر طمطراق رنگارنگ
و کوله ای از ذلّت و ننگ
یدک کش شهرت پدران
سوداگر تجارت خون بر سر میز بی وطنان
سر برده در آخور خفّت
ظاهر، تمیز و شیک و آراسته
باطن، توده ای از رذالت و نکبت
شستشوی تن در باتلاق را تجویز می کنند
آندم که سربازان بدنام را
با صفت «مؤدب»! تبلیغ می کنند
خیانت
محصول بی واسطه رذالت است
و رذالت شایسته و بایسته هر آنکه
بر سر دوراهی خلق و ضدّ خلق،
به بیراهه تن سپرده است

دوران «پسابرجام» است
حکومت در گل مانده
خودفروختگان ارزان بها و بی مقدار را
فراخوانی دوباره زده است
تا دراین آشفته بازار خیانت و رذالت محض
بر آخرین ذرّات شرف خویش
«اگر هنوز چیزی باقی مانده باشد»
چوب حراج با نرخ حکومتی بزنند
مردابهای گندیده دهان گشوده اند
تاجران پاچه ورمالیده مقیم فرنگ
 بر سر بازارهای ننگ و دبنگ
متاع خویش گسترده اند
از اینان
با هر مدل و مارک و نوع و جنس
برای سردمداران متحجّر قتل و غارت و سرکوب
آبی گرم نخواهد شد
به عبث بر طبل رسوایی خویش می کوبند.