م. سروش: «به سراغتان می آئیم»

نه چشم پوشی های مماشاتگران چپاولگر و شرکتهای غارتگر و نه دریدگی وقاحت بار رسانه های استعماری مخصوصا از نوع آخوندی-انگلیسی اش، هیچکدام یارای نجات حکومت جهل و جنون و جنایت از سرنگونی نخواهند بود.

مردم ایران و مقاومت خستگی ناپذیرشان یکبار برای همیشه دست ارتجاع و استعمار را از سرزمین شیر و خورشید نشان، قطع خواهند کرد و سرانجام آتش مقدس خشم یک ملت در پیوند با پیشگامان راه آزادی، تومار جابران و فاسقان را در هم خواهد پیچید. روز خشم و خروش و انتقام، نزدیک است.

به سراغتان می آئیم

با قلبی آکنده از نفرت و خشمی ویرانگرتر از،

تمامی آتشفشانهای زمین

چونان سیلی ویرانگر

که ریشه هاتان را از بن و بیخ برآوَرد

و هستی تان را به فنا پیوند زند

آنگونه که گویی هرگز

از مادر زاده نشده اید.

 

به سراغتان می آئیم

شعله ور چونان آتشی آمیخته با گردباد

که بر علفهای هرز بتازد

بر ریش و ریشه هاتان خواهیم زد

تا بدانید که هیچ دخمه ای، پناهگاه شمایان

در مقابل آتش خشم مظلومان، نخواهد بود.

 

به سراغتان می آئیم

همچون صاعقه ای که بر شب تیره، فرو می آید

آندم که فارغ و آسوده، در بسترهاتان آرمیده اید

با دندانهایی سائیده از خشم و نفرت

و آتشی که از آه دل محرومان ستم دیده برخاسته

به خونخواهی تمامی خونهای به ناحق ریخته

و به دادخواهی تمامی بیدادهای مکرر در مکررتان.

 

به سراغتان می آئیم

فردا همین فردا، به نام نامی آزادی

در غریو سر به فلک کشیده مظلومان

در چکاچک شمشیرهای صیقل یافته در کوره های خشم

در فضای آمیخته با عطر دل انگیز باروت

و خروش مسلسلهای آزادی ستان

قلبهای تهی از عشق و عاطفه

و مغزهای خالی از منطق و فهم و شعورتان را

نشانه خواهیم رفت.

 

به سراغتان می آئیم

چونان برقی که سریعتر از رعد

در چشم برهم زدنی فرو می آید

و در لحظه ای در هم می پیچد

بساط ظلمت و تاریکی را

و سپس تندر خشم و خروشمان را

بر سرتان آوار خواهیم کرد.

 

سوگند به شرف و حرمت خلقی که

بازپسین ثانیه های حیات ننگینتان را

شماره می کند،

دلهره آورتر از توفان

ویرانگرتر از زلزله ای مهیب

سریعتر و خانمانسوزتر از صاعقه

سهمگین چونان پتکی چرخنده از سر خشم

بر باورهای ارتجاعی تان

فرو خواهیم آمد.

به سراغتان می آئیم.

به سراغتان می آئیم.

به سراغتان می آئیم.

10 آگوست 2015 میلادی (19 مرداد 1394)