مهرداد هرسینی: «مقام معظم» بر سر دوراهی!

به‌یقین این دور از نمایش انتخابت در دیکتاتوری خامنه‌ای از اهمیت و ویژگی خاصی نسبت به ادوار گذشته آن برخورداراست، زیرا انتخابات که مردم کوچه و خیابان به آن «انتصابات حکومتی» می‌گویند، در حالی برگزار می‌شود که رژیم ولایت‌فقیه در تمامی زمینه‌ها زیر ضرب و در یک کلام در «بن‌بست» کامل بسر می‌برد.

واقعیت این است که رژیم در داخل از سوی مردم، مجاهدین و مقاومت ایران و به‌ویژه مردم به‌جان‌آمده با خیزش‌های خود علیه ظلم و ستم آخوندی، نا عدالتی، فشارهای اقتصادی، بیکاری، فقر و فلاکت و در سطح بین‌المللی و منطقه‌ای با چالش‌های حیاتی مانند سوریه، عراق، یمن و یا چشم‌انداز لیست گذاری سپاه پاسداران در ایالات‌متحده و قطع بازوان نیروهای تروریستی رژیم، روبرو است.

بر این منطق می‌توان گفت که شرایط این دور از نمایش انتخابات برای خامنه‌ای بسیار بحرانی است، حتی بسیار بحرانی‌تر از آن چیزی است که در مخیله بالاترین فرد و یا اتاق فکر نظام آخوندی می‌توان تصور کرد. اگر در یک جمله بخواهیم اوضاع و احوال بر سر نمایش انتخابات حکومت در اردیبهشت‌ماه آینده را توصیف کنیم، به‌یقین مناسب‌ترین واژه همان وجود همان «بلبشو» و نبود علائم خروج از بحران در درون باندهای حکومتی است.

نیم‌نگاهی به داده‌های حکومتی و به‌ویژه صف‌آرایی یاران «مقام معظم» از هردو جناح، به‌خوبی مبین این واقعیت است که اکنون کلیت نظام آخوندی و به‌ویژه ولی‌فقیه زهر خورده و غرق در محاصره در یک دوراهی به تله افتاده است.
این سخن بدان معنا است که خامنه‌ای در این دور از بازی اکنون باید بین سیاست «انقباض» یا «انبساط» یکی را انتخاب کند. انقباض به معنای بی دنده ترمزی آن، مثلا نمونه‌هایی مانند پاسدار احمدی‌نژاد است و انبساط به معنای ادامه همین سیاست فعلی، یعنی «یکی به میخ و یکی به نعل» و زجر کشیدن زیر فشارهای دوران پسا برجام و رفتن با زانوان خونین به پای مذاکرات بیشتر و النهایه پیش به‌سوی سر کشیدن جام‌های زهر منطقه‌ای، بنیادگرایی ع تروریسم و حقوق بشر.
این همان وضعیت بحرانی است که دیکتاتوری ولی‌فقیه در آن گیر افتاده، وضعیتی که متولیان حکومت از آن به‌عنوان «باتلاق» نام می‌برند.

به‌یقین سکوت خامنه‌ای تا به امروز بر سر موضوع حساس و حیاتی بنام «انتخابات» و نیز وجود تشتت در درون باند وی، ترجمان همان مثل قدیمی «خانه‌نشینی بی‌بی» است، زیرا در تعادل قوای داخلی حکومت، مقام معظم دیگر در وضعیتی نیست که بتواند صندوق‌های رأی و رأی کشی را در میانه راه ربوده و سپس دستکاری نماید. باند آخوند روحانی از مدت‌ها قبل، تمامی مجاری تنفس خامنه‌ای برای دستکاری و تقلبات فله‌ای را نه‌تنها مسدود کرده، بلکه شمارش آراء را نیز به زیر مهمیز خود درآورده و بدین‌سان تنها نقشی نظارتی به «شورای نگهبان» اعطا نموده است!

لذا بر این منطق دست ولی‌فقیه برای هرگونه جابجایی آراء و تقلب گسترده بسته مانده است و باز بر این منطق وی از سر ناچاری، اکنون باید تن به یک بازی «رودررو» با باند مقابل بدهد. تنها برگی که اکنون ولی‌فقیه در دست دارد، نخست اهرم «شورای نگهبان» و سپس نیروهای سپاه و بسیج ضد مردمی است.
بسیاری از ناظران به درستی بر این باور هستند که خامنه‌ای اساسا در موقعیتی نیست تا دست به رد صلاحیت آخوند روحانی بزند، زیرا به زیر ضرب بردن آخوند روحانی، آنهم تنها کمتر از یک ماه و نیم به موعد نمایش انتخابات، به معنای «خودکشی سیاسی» برای وی می‌باشد. از سوی دیگر راه‌اندازی لیست امضاء ۵۰ نفر از اعضاء مجلس خبرگان به نفع کاندیداتوری آخوند رئیسی نیز نشان از وجود همین پارادوکس دوراهی و گیر افتادن «مقام معظم» در باتلاق خود ساخته است.

خامنه‌ای به‌خوبی می‌داند که در این برهه و به‌ویژه در دوران تغییر بادهای جهانی، نیاز حکومتش به باز گذاشتن یک «سوپاپ اطمینان» بسیار حیاتی است. نیاز وی به ادامه همین برجام فزرتی که به مانند پنیر سوئیسی «سوراخ سوراخ» شده، آنهم با تضمین فروش روزی بیش از ۳ میلیون بشکه نفت و رسیدن به درآمدهای هنگفت مالی، به‌یقین نقش ویژه‌ای را در تصمیم‌گیری‌های بعدی ولی‌فقیه ایفا خواهد کرد.
این همان برگ و اهرم مهمی است که اکنون باند روحانی به رخ خامنه‌ای و باند وی می‌کشد. بر این منطق بسیار بعید به نظر می‌رسد که وی دست به ناشیگری زده و قبل از نمایش انتخابات، یکی از مهم‌ترین کارت‌های نظام آخوندی را به‌ویژه پس از مرگ رفسنجانی که از وی همواره به‌عنوان فرد دوم نظام یاد می‌گردید، عامدانه به «آتش» بکشد.

از سوی دیگر تشت گسترده در باند مقام معظم و به‌ویژه نامعلوم بودن کاندیداتوری آخوند دژخیم رئیسی که خامنه‌ای سرمایه‌گذاری‌های استراتژیکی برای وی تدارک دیده است، خود بهترین بینه بر خالی بودن چنته مقام معظم در این دور از بازی‌های باندی است.

رئیسی همان سر دژخیمی است که دستانش به خون بیش از ۳۰ هزار زندانی سیاسی بی‌گناه مجاهد و مبارز در سال ۶۷ آغشته است. وی از معتمدترین و نزدیک‌ترین افراد به خمینی ملعون و عضو کمیته مرگ بود و سپس به آستانبوسی خامنه‌ای رسید که تنها بخش کوچکی از کارنامه و زندگی‌نامه ننگین وی را تشکیل می‌دهند.
به‌هرحال وضعیت در درون باند خامنه‌ای به‌قدری آشفته و درب‌وداغان است که صادق زیباکلام، بلبل باند روحانی، در سخنانی صحنه رویارویی احتمالی میان آخوند رئیسی و رئیس «دولت تدبیر و امید»! را اینگونه به تصویر کشیده است: «اگر رئیسی در برابر روحانی قرار بگیرد، شکست سنگینی را متحمل می‌شود یقیناً ایشان بیشتر از جلیلی رأی نمی‌آورد، بنابراین اگر بعدها به انتخابات مجلس خبرگان یا سال‌های خیلی دور برای جایگاه رهبری ورود پیدا کند این شکست یک نقطه سیاهی برای او به‌حساب می‌آید». (سایت حکومتی خبر فارسی 12 فروردین 1396)

بر این منطق ملاحظه می‌شود که حتی در درون رژیم نیز برای «چشم‌وچراغ خامنه‌ای» که خیز برای رسیدن به پست ریاست جمهوری نظام آخوندی برداشته است، از هم اکنون تره نیز خرد نمی‌کنند، چه رسد به اینکه وی روزی، روزگاری بخواهد جا پای خامنه‌ای بگذارد!
به‌موازات این واقعیات و با نیم‌نگاهی به لیست باند خامنه‌ای که تماما از مهره‌های سرکوب و یا عناصر اطلاعات و سپاه پاسداران می‌باشند، به‌خوبی می‌توان به این نتیجه منطقی رسید که بخش بزرگی از این افراد، تنها مصرف «سیاهی لشکر» داشته و تنها برای گرم نگه‌داشتن تنور نمایش اسم‌نویسی شده‌اند. به‌یقین هدف ولی‌فقیه از راه‌اندازی یک لیست ۲۴ نفره از مهره‌های باند خود، بیشتر چیدن صحنه و «دکوراسیون» روبه خارج در این برهوت نمایش انتخاباتی است.

در چنین صحنه‌ای است که خامنه‌ای باید دست به انتخاب یا به روایت بهتر «انتحار» بزند. اهرم سپاهی‌ها که یکبار تجربه‌شده و سوخته‌اند، شاید یکی از راهکارهای وی در این دور باشد، اما بهترین سیاست همان «صبر و حوصله» و خرید زمان تا دقایق آخراست. ظاهرا مقام معظم این سیاست را انتخاب کرده و هنوز مشغول ارزیابی و چک‌وچانه زنی در پستوهای بیت رهبری هست.

همچنین ولی‌فقیه به‌خوبی از ابعاد تنفر مردم نسبت به‌تمامی باندهای درونی رژیمش اطلاع دارد. بر این سیاق مقام معظم زهر خورده می‌داند که تنها با اهرم قفل کردن جامعه و بگیروببند هرچه بیشتر و میلیتاریزه کردن حکومت، یارای ماندن بر اریکه قدرت را خواهد داشت؛ زیرا در یک انتخابات آزاد بر سر حق حاکمیت مردمی، به‌یقین این تمامیت رژیم آخوندی خواهد بود که از صحنه روزگار حذف خواهد شد. آنچه که به مردم و مقاومت ایران بر می‌گردد، آن است که اساسا هرگونه نمایش انتخاباتی در این رژیم محکوم به شکست است و باید تحریم شود. این خواسته ایی مردمی، به‌حق و برآمده از امیال ملی ما ایرانیان برای رسیدن به حقوق بشر، عدالت، دمکراسی و حاکمیت مردمی است.