آهنگ رام:‌ اگر سهراب بود

خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یک خانه ویران
یا رب بستان داد فقیران ز امیران
 عارف قزوینی

وقتی به سابقه نزدیک به چهل سال جنایت محض آخوندها فکر میکنم احساس عجیبی به من دست میدهد که غیرقابل توصیف است. این جنایتها از همان اول انقلاب شروع و تا به حال ادامه دارد.
به درستی میتوان گفت که سران رژیم آخوندی در جنایت مرز نمی شناسند. آنها ذاتاً جنایتکارند و تا می توانستند تا به امروز انسانهای بی گناه را کشتند، آزادیخواهان، روشنفکران و مبارزان راه آزادی را زندانی، شکنجه و اعدام کردند، مخالفان خود را به ظالمانه ترین شکل ممکن به قتل رساندند. مردم را آواره کردند، به صدور تروریسم و جنگ افروزی در کشورهای دیگر و منطقه پرداختند، نهایت سعی خود را کردند تا بمب اتم بسازند، اموال مردم را به سرقت بردند، کوچکترین انتقادی را و حتی دفاع از اساسی ترین حقوق خود و دیگران توسط مردم عزیزمان را سرکوب و حقوق بشر را به شدت پایمال کردند، فساد، فحشاء، اعتیاد و بی سوادی را رواج دادند و تا جایی که از دستشان بر می آمد مردم را فقیر و بیچاره کردند.
بی گناهی گر به زندان مرد با حال تباه
ظالم مظلوم کش هم تا ابد جاوید نیست
وای بر شهری که در آن مزد مردان درست
از حکومت غیر حبس و کشتن و تبعید نیست
فرخی یزدی
 آمار خودکشی ها در ایران وحشتناک است، روز به روز به تعداد اعدامها افزوده می شود، دژخیمان رژیم به زندانیانی که در اعتصاب غذا هستند فشار می آورند، شرایط زندانها غیر انسانی است، هیچگاه وضعیت معلمان و کارگران به سختی امروز نبوده، مسأله کار و تهیه مسکن آنقدر دشوار شده که هر روز به تعداد کارتن خوابها اضافه میشود و آمار کودکان خیابانی دل هر انسانی را به درد می آورد.
آخوندها و سران رژیم این جنایتها را «آگاهانه» انجام میدهند و سعی بر آن دارند که همه اینها را با نام اسلام توجیه کنند.
از اینکه آنها علاقه عجیبی دارند که همه چیز را بر عکس تفسیر کنند و معانی را وارونه جلوه دهند و با زور و جنایت سعی بر تلقین و وادار کردن دیگران به قبول و پذیرفتن تفسیرشان از همه مسایل بکنند شکی نیست ولی آنزمان که در خلوت خود نشسته اند میدانند که قاتل و دزد و جنایتکارند. مردم هم که زیر بار حرف آنها نمیروند و دقیقاً علت این همه جنایت هم همین است،
آنها کوچکترین انتقادی را مجازات میکنند و
 تحمل حتی یک حرف درست علیه خودشان را ندارند و علت آن هم وحشت از گسترش اعتراضات مردمی و مرگ رژیمشان است.
 از من خطا ندیدی
لیکن جلو دویدی
دانی که من زمانی
با منطق و معانی
وصف تو سازم آغاز
مشت تو را کنم باز
بر گیرمت گریبان
چون مرگ ناگهانی
میرزاده عشقی

میگویند همه چیز از نازکی پاره میشود ولی ظلم از کلفتی! اگر چه آخوندها نهایت سعی خود را میکنند که ظاهرشان را حفظ کنند
 ولی دیگر نمی توانند جلو نارضایتی بیش از حد مردم را بگیرند.
با چه رویی سخن از شادی ما میگویید
 دستتان خونی و از عدل خدا می گویید؟
میرزاده عشقی
به تازگی در همه جا جریان سعید طوسی دوباره مطرح شده است. پرونده او به دستور خامنه ای «بلوکه» شده. البته سعید طوسی از دوستان صمیمی آخوندهاست. آنها در جریان پرونده رفیقشان مشکلی پیدا نکردند و اگر غیر از این بود تا حالا بعد از پنج سال او را مجازات کرده بودند. قانون آخوندها هم که درباره جرمی که او مرتکب شده دارای نواقص زیادی است و هیچکس تا به حال به این فکر نیفتاده یا نخواسته تا به جزئیات قانون بپردازد تا حداقل آنرا کامل کند. تازه اگر قانون در این مورد هم ناقص نبود سران رژیم و دوستانشان می توانند به راحتی جنایاتی را مرتکب شوند که خلاف قوانین خودشان است.
 ــــــــ آخوندها ولی در این سالها در قانون جزای رژیم خودشان همه قوانینی را که در ارتباط با مجازات زنان است کامل کرده اند تا بتوانند زنان را هر چه بیشتر و سخت تر با وجود اعمال (جرم) برابر با مردان ولی بسیار سخت تر از آنها مجازات کنند. و این خود یکی از معیارهای اندازه گیری آزادی در جامعه است.
 به این معنی که هر چقدر در جامعه مجازاتها برای زنان سخت تر باشد آن جامعه از آزادی کمتری برخوردار است.

از برای زن به میدان فراخ زندگی
سرنوشت و قسمتی جز تنگ میدانی نبود
پروین اعتصامی ــــــــ
 
 حیرت آور بود زمانی که صحبتهای محسنی اژه ای را خواندم که در باره پرونده سعید طوسی میگفت:
ـ این در سایتهای ضد انقلاب مطرح شده.....
ـ بعضی از اتهامات اثبات آن کار مشکلی است.... اگر قاضی علم پیدا کند میتواند رسیدگی کند.... ممکن است شاکی حق داشته باشد ولی اثبات نمیشود......
ـ این مسائل خلاف عفت عمومی باید دادگاه غیرعلنی داشته باشد..... حکمت آن است که خیلی وقتها به ضرر شاکی است، بیش از آنکه به ضرر متشاکی باشد. نه تنها به خانواده مجرم لطمه میزند به خانواده شاکی هم میزند.
سایت انتخاب حق شماست
۲ ابان ۱۳۹۵

اگر ایرج میرزا شاعر نامی وطنمان سخنان محسنی اژه ای را میشنید با مخالفت شدیدی که با آخوندها داشت و با زبان خاص و تیز خودش میگفت:
 در ایران تا بود ملا و مفتی
 به روز بدتر از این هم بیفتی
 
در اینجا فقط یک شاکی وجود ندارد. تعداد آنها زیاد است. این همه شاهد زنده! با این حال وقتی پرونده بلوکه شده! پس اصلاً دیگر مسئله «اثبات» هم نیست. تازه سران رژیم از چه زمانی نیاز به اثبات برای محاکمه کردن دارند؟ دست آنها در صدور حکم همیشه باز بوده و هست و آنها هر لحظه هر حکمی را که می خواهند صادر میکنند.
تعیین جرم و بزرگی و کوچکی آن از دید آخوندها تنها بستگی به این دارد که «چه شخصی» آن جرم را انجام داده است.
اگر از خودشان است نه کار جرم است (حال هر جنایتی که باشد) و نه مجازات دارد ولی اگر شخص دیگری که از خودشان نیست یا مخالف آنهاست کاری را انجام دهد که جرم هم نباشد میتواند بالاترین مجازاتها را داشته باشد.
این عدالت از نوع آخوندی است.
آنها در سال ۶۷ هزاران بار در دادگاههای پنج دقیقه ای بهترین فرزندان ایران را، مبارزین راه آزادی، مجاهدین و جوانان ما را به اعدام محکوم کرده اند.
در بسیاری از موارد اصلآ دادگاهی تشکیل نشده و اعدامها خود سرانه انجام گرفته.
قسم به عزت و قدر و مقام آزادی
که روح بخش جهان است نام آزادی
به پیش اهل جهان محترم بود آنکس
که داشت از دل و جان احترام آزادی
فرخی یزدی
 این اعدامها گویای همه چیز در باره دستگاه قضاییی سراسر جنایت رژیم آخوندها بوده و هست که در بیشتر موارد اگر چه دست سرانش باز ولی دستور از بالا به آنها میرسد..... و امروز نیز تغییری نکرده است سران قاتل این جنایات بالاترین پستهای قضایی و سیاسی را هنوز در رژیم آخوندی دارا هستند!!

چندی پیش در یکی از شبکه های اجتماعی شعر زیبایی از سهراب سپهری نوشته شده بود. خانم محترمی در زیر شعر کامنت گذاشته بود: " از خود میپرسم که اگر سهراب با آن روحیه لطیفش امروز زنده بود و این همه جنایت را میدید در باره آنها چه میسرود ؟ ". ......
من به فکر فرو رفتم... نمیدانم سهراب در باره «جنایات» چه میسرود...... ولی این کامنت بجا باعث شد که من به یاد دوره مشروطیت بیفتم به یاد شا عران، نویسندگان، خبرنگاران، هنرمندان و روشنفکران آنزمان..... آنها آزادیخواهانی بودند که آخوندها را خوب میشناختند و در باره آنها اشعار زیادی سروده اند. شعرایی مانند: عارف قزوینی، میرزاده عشقی، ایرج میرزا، فرخی یزدی، . ......... و همینطور به یاد پروین اعتصامی افتادم. ... و خواننده بزرگ وطنمان عزیزمان در همان دوره مشروطیت، قمرالملوک وزیری که با صدای زیبایش می خواند:
مملکت خراب است
ملتش به خواب است
ای زنان ایران
 وقت انقلاب است

و امروز این مقاومت با شکوه است که راه این روشنفکران و سایر مبارزان راه آزادی از زمان مشروطیت را ادامه میدهد. مقاومت بی نظیری که در تاریخ مقاومتهای جهان بی مانند است. تنها در اینجاست که زنها در جلو صف حرکت میکنند.
حقوق خویش ز مردان اگر زنان گیرند
در این میان من و صد دشت زن سپاه من است
عارف قزوینی
مقاومتی که با رژیم آخوندی مبارزه میکند و انگیزه آن به گفته رهبران گرانقدرش «عشق به آزادی» است.
دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین
میتوان تو را گفتن پیشوای آزادی
فرخی یزدی
و با همت این مقاومت، مبارزین راه آزادی، مجاهدین، رهبران بسیار ارزشمندش ومردم دلاورمان مشعل مبارزه روشن نگاه داشته میشود تا پیروزی نهایی که آزادی و دموکراسی برای مردم در بندمان است میسر شود.
 و ای کاش سهراب امروز اینجا بود و این «مقاومت با شکوه» را میدید تا با صدای بلند این بیت بسیار زیبا یش را برای همه ما بخواند:
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید به رفتار شما میتابد