منشور وارسته: تأملی بر استراتژی « حفظ بقاء » در تله اتمی (4)

نتیجه - فرجام قبول "برجام":

در بخشهای گذشته توضیح داده شد که استبداد دینی در ایران، بدنبال شکست استراتژی تولید سلاح هسته ای، به ناچار در یک عقب گرد تاریخی، تسلیم جامعه جهانی گردید،  وبه برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) تن داده و مجبورشد جام زهر را سرکشد. علاوه برآن بحث شد که به دلیل این عقب نشینی و به منظور سرپوش گذاشتن بر بن بست سیاسی، با تاکتیک فرار به جلو،  تلاش نموده تا کشورهای 1+5 و بخصوص آمریکا را متقاعد سازد تا در معادلات منطقه خاورمیانه سهمی نصیب اش بشود. از طرفی بحث شد که رژیم الیگارشی دینی، به دلیل موانع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که انعکاسی است از ماهیت نظام، قادر به ایفای نقش مثبتی در راستای ثبات و صلح منطقه نیست و نهایتاً تاکتیک اتخاذ شده توسط نخبگان رژیم به شکست منتهی می شود.
در این راستا نظام ولایت فقیه تمام کارتهای داخلی و منطقه ای اش را بازی کرد تا بر چالش های عظیمی که فرا راه اوست غلبه کند. امّا با عنایت به نشانه هایی و علائم روشن از کم ظرفیتی نظام  و همچنین انبوه تضادهای داخلی در طیف نخبگان، اکنون افلاس و بن بست سیاسی و اقتصادی، تمام ارکان آن را دربر گرفته است. با شکست استراتژی دست یابی به سلاح هسته ای، و سرکشیدن جام زهر، موقعیت ولی فقیه، در دوران پسا توافق، شکننده و روبه افول است. مهمترین بینه آن نیز تلاش باند رقیب به رهبری رفسنجانی جهت پیروزی در خبرگان رژیم و تضعیف جایگاه خامنه ای است. روزنامه حکومتی آرمان وابسته به رفسنجانی نوشت: «رفسنجانی عزم بسیار جدی برای شرکت در انتخابات خبرگان دارد و این مسأله یک گام اساسی در بررسی رفتارهای او در چند ماه آینده تلقی می شود. رفسنجانی اصرار دارد که علمای مشهد در انتخابات حضور جدی داشته باشند تا همراه با جریان معتدل و میانه رو به مجلس خبرگان راه یابند تا با ورود اعتدالیون به انتخابات، مجلس دست (رقیب) نیفتد». (جنگ گرگ ها در راس نظام، همبستگی ملی، تاریخ ایجاد در 03 شهریور 1394). در یک موضع گیری رسمی دیگر، رفسنجانی در سخنرانی در مشهد حمایت خامنه ای از دولت احمدی نژاد را به شدت مورد حمله قرار داد و گفت: «کسانی که احمدی نژاد را تا حد تقدس بالا میبردند باید پاسخ بدهند که چگونه به خود اجازه دادند تا چنین انحرافی ایجاد شود. متأسفانه حرفهای نسنجیده ای در آن ایام به خاطر حمایتهای سیاسی از یک جریان از تریبونهای رسمی کشور پخش میشد.» ("جنگ گرگ ها در راس نظام"، همبستگی ملی، 3 شهریور 1394). در این اثنا علی شمخانی نماینده خامنه ای و دبیرشورای عالی امنیت ملی رژیم، در همایشی در مرکز "تحقیقات راهبردی دفاعی"، ضمن هشدار به باند رفسنجانی، با اشاره به مبانی اقتدار در نظام ولایت فقیه، رمز شکل گیری، بقا و تعالی مستمر نظام تئوکراسی را شکوفایی هویت انقلابی، اسلامی و ایرانی در چارچوب نظام مبتنی بر ولایت فقیه عنوان کرد و افزود « تلاش دشمن برای ایجاد استحاله و نفوذ در باورهای فرهنگی و سیاسی جامعه اقدامی در مسیر متزلزل کردن پایه های اقتدار کشور است. (اطلاعات بین المللی6 شهریور 1394).
متعاقباً خامنه ای مجبور به موضع گیری شده و 18 شهریور 1394، ضمن ابراز نگرانی از مواضع باند رقیب؛ در تمایل به نزدیک شدن با آمریکا، خاطر نشان می کند: «ما فقط در قضیه هسته ای آنهم به دلایل مشخص و اعلام شده اجازه مذاکره دادیم اما در زمینه های دیگر با آمریکا مذاکره ای نمی کنیم.»  خامنه ای اضافه کرد: «آمریکا شیطان بزرگ است، بعضی اصرار دارند این شیطان بزرگ را به شکل فرشته وانمود کنند، ملت ایران این شیطان را بیرون کرد؛ نباید بگذاریم از در بیرونش کردیم از پنجره برگردد و نفوذ پیدا کند. کدام عقل و وجدان اجازه می دهد ما جنایتکاری مانند آمریکا را بزک کنیم و دوست و مورد اعتماد جلوه دهیم؟......رئیس همه شیطان های عالم، ابلیس است، اما ابلیس کارش فقط اغوا و فریب است در حالیکه آمریکا هم اغوا می کند، هم کشتار هم تحریم و هم فریب و ریاکاری.» (اطلاعات بین الملل 19 شهریور 1394)
به مصداق " هرکه آن کند که نباید، آن بیند که نشاید"، اکنون فساد کلان در جامعه تحت اسارت آخوندی همچون سرطانی در تمام ارکان کشور رخنه کرده است و به عبارتی نهادینه شده است. لذا برای مقابله با فساد بایستی تمام فاسدین در رأس نظام از خامنه ای گرفته تا برادران لاریجانی تا رفسنجانی و شرکاء تا فرماندهان سپاه و بسیج، تا روسای قوه قضاییه و مقننه را دستگیر و محاکمه نمود. در شرایطی که بحران اقتصادی ناشی از سه دهه فساد و بی لیاقتی کارگذاران رژیم در کشور به معضل لاینحلی تبدیل شده است، در شرایطی که سیاستهای فاشیسم دینی مملکت را به نابودی سوق داده است، در شرایطی که نقض حقوق شهروندان بیداد می کند و ظرف یکسال اخیر بیش از 2000 انسان به دار آویخته شده اند، و موضوع خشکسالی سراسری درایران بزودی به یک فاجعه ویرانگر وغیر قابل کنترل تبدیل خواهد شد، و در حالی که اعتیاد و فقر در ایران ابعاد عظیمی یافته است، دیگر هیچ  ترفندی قادر نیست رژیمی که ثروت ملی ایران را صرف منافع حکومتی کرده است، را با توجیه تحریم ها از مصائبی که توسط این نظام بر ملت ایران تحمیل شده است بی گناه جلوه دهد. در یک اقتصاد رانتی از رقابت و شفافیت فعالیت‌های اقتصادی خبری نیست و امتیازها و سرمایه‌گذاری‌ها در اختیار وابستگان و حامیان حکومت و حلقه‌های قدرت قرار دارد. در ایران به دلیل ویژگی ساختار قدرت، نقش نهادهای نظامی و نیز آقازاده‌ها درتمام شئون اقتصاد کشور مشاهده می شود. در کنار سپاه و بسیج، یک سری نهادهای اقتصادی مانند بنیادها نیز وجود دارند که گردش مالی آن‌ها بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار برآورد شده و زیر نظر کانون اصلی قدرت، ‌یعنی ولی فقیه اداره می‌شوند. فعالیت اقتصادی این نهادها هیچگاه شفاف نبوده و از کنترل دولت نیز خارج است. گفته می‌شود غول‌های اقتصادی مانند بنیاد مستضعفان نه تنها از پرداخت مالیات به دولت معاف هستند بلکه پول آب و برق مصرفی خود را نیز به دولت نمی‌پردازند.  
جالب است که بسیاری از تحلیل‌گران در ایران بر این نظرند که تقریبا همه مسائل و مشکلات کشور، از جمله فساد و ناکارآمدی اقتصادی، راه‌ حل سیاسی دارند. تا زمانی که مشکلات سیاسی ایران که معلول نظام ارتجاعی به شدت بسته و ایدئولوژیک «ولایت فقه» است، تعین تکلیف نگردد، معضل فساد هم علاج‌ناپدیر باقی خواهد ماند. پس بر ملت ایران است که هوشیار باشند که این امامزاده کور می کند ولی شفا نمی دهد. امکان تحولی بنیادین در درون رژیم درجهت حل مشکلات مردم ایران سرابی است که نخبگان دستگاه خلیفه اسلام آنرا در افکار عمومی مردم جار می زند.
با عنایت به مباحثی  که شرج آن در سه بخش گذشته مرور گردید،  می توان به نتایجی رسید که اهم آن به شرح ذیل است:
1- تا آنجایی که به استراتژی "حفظ بقاء" نظام بر می گردد، این استراتژی در میدان عمل شکست خورده و در "تله اتمی" گیر افتاده است. می گویند در زمان قدیم ، شخصی خطایی مرتکب شد ، حاکم دستور داد برای مجازات خطایی که مرتکب شده بود ، یکی از این سه راه را انتخاب کند: یا صد ضربه چوب بخورد، یا یک من پیاز بخورد، یا اینکه صد تومان پول بدهد. مرد گفت: "پیاز را می خورم." یک من پیاز برای او آوردند. مقداری از آن را خورد، دید دیگر قادر به خوردن بقیه اش نیست. گفت: "پیاز نمی خورم، چوب بزنید." به دستور حاکم او را برهنه کردند. چند ضربه چوب که زدند بی طاقت شد و گفت: "نزنید ، پول می دهم." او را نزدند و صد تومان را داد. بیچاره هم پیاز را خورد و هم چوب را، آخر سر صد تومان جریمه را هم داد.
خامنه ای نیز هم پیاز را خورد و هم چوب را. استراتژی تهیه سلاح هسته ای را که تضمین بقاء نظامش بور را رها کرد، متحمل خسارات جبران ناپذیر مالی نیز شد (یک قلم 700 میلیارد دلار خرج سودای شوم رژیم در پروژه سلاح اتمی شد) و در آخر نیز جام زهر هسته ای را سرکشید.
آقای رجوی، مسئول شورای ملی مقاومت، بدرستی تن دادن خامنه ای به «زهر اتمی» را «شکست استراتژی تضمین بقای رژیم با بمب اتمی» و یک «نقطه عطـف در سرنوشت دیکتاتوری مذهبی» و نتیجه «کارزار٢٤ ساله مقاومت ایران» دانست و آن را با شعار «خامنه ای، با اتمی، بی اتمـی، سرنگون سرنگون....»، به مردم ایران تبریک گفت و افزود: «زهر خوردن رژیم در حیطة اتمی نیز، مانند زهر آتـش بـس در جنـگ ضدمیهنی، رایگان بدست نیامده و عنصر تعیین کننده ایرانی آن همین مقاومت و مجاهـدین بـوده انـد؛ بـا بـیش از صـد رشـته افشاگری اتمی؛ با قیمت کلان از ٣٠ خرداد ١٣٧٠ تا ٣٠ خرداد ١٣٩٤ ضمن ٢٤ سـال تـا جامعـه بـین المللـی بیـدار شـود، تـا وجدانهای انسانی برانگیخته شوند، و تا ساختار تحریمهای فلج کننده رژیم و لیست گـذاری آنهـا، آجـر بـه آجـر، آنهـم از پـایین ساخته و به ارباب قدرت و ثروت در دنیای معاصر، گام به گام، تحمیل شود...»
2- البته عقب نشینی رژیم از مواضع قبلی خود، باعث جری تر شدن وی در نقض حقوق بشر در ایران خواهد شد. به منظور سرکوب خشم توده های ناراضی، تشدید موج اعدامها را بایستی انتظار داشت. خاصه آنکه رژیم به پشتوانه دلارهای نفتی و کارتلهای سرمایه داری این احساس را دارد که دستش در سرکوب مردم بازتر خواهد شد. این است ارمغان اوباما برای ملت ایران.
3- سیاست حمایت رژیم از دیکتاتور جنایتکار، بشار اسد به دلیل اجماع جهانی در سرنگونی او و محاکمه بخاطر کشتار و آواره کردن مردم بی دفاع سوریه، با میلیاردها دلار هزینه محکوم به شکست است و نه اسد و نه استبداد دینی را گریز از آن است.
4- چنانچه بخواهد به بهانه جنگ با داعش هم از توبره بخورد و هم از آخور، قطعاً با شکست مواجه خواهد شد. امید بستن به سیاست اوباما در منطقه، و چشم دوختن به غرب  با تاکتیک "دشمن دشمن من دوست من است"، با حمایت روسیه راه به جایی نمی برد چرا که مهمترین مانع  پیوند رژم با تروریسم در منطقه و دولتهای عربی متحد آمریکا در منطقه اند که به هیچ وجه تمایلی به مشارکت با رژیم در جنگ علیه داعش نداشته و لذا مانع امتیاز دادن آمریکا به رژیم خواهند شد. مضافاً آنکه کنگره آمریکا، در مقابل مشارکت با رژیم به شدت مخالف است.
5- بنا به اصول و ارزشهایی  که نظام ولایت فقیه به آن پایبند است، رژیم ظرفیت دست کشیدن از حمایت از حزب الله لبنان و دیگر جریانات تروریستی در منطقه  را ندارد. خامنه ای بارها به صراحت گفته که حمایت ازصدور بنیادگرایی جزو اصول نظام و خط قرمز رژیم است.  خامنه ا ی در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران در تائید اصول حاکم بر نظام، اظهار می دارد: «غرب می خواهد ما اصول خود را در سیاست خارجی دخالت ندهیم اما فکر و عقیده و ایدئولوژی در همه زمینه ها راهنمایی تعیین کننده است.» (اطلاعات بین المللی 26 شهریور 1394)، در واقع  تا وقتی خامنه ای و یا هر فرد دیگری در مسند ولایت فقیه باشد، این دکترین ادامه خواهد داشت. حسن روحانی رئیس جمهور (باند خوش خیالان) 31مرداد (22اوت) در وزارت دفاع رژیم، "تحت عنوان فروش سلاح"، به مزدوران رژیم در منطقه اطمینان داد که ارسال سلاح به آنها ادامه خواهد یافت. روحانی گفت: «اگر هم جایی لازم بدونیم سلاح بفروشیم، خواهیم فروخت بدون هیچ ملاحظه یی، هیچ قطعنامه یی، سلاح مون رو خواهیم فروخت.» این اظهارات به خوبی نشان می دهد که حمایت از تروریسم و بنیادگرایی در رژیم فرا جناحی است. یک هفته پیش از این ولایتی مشاور خامنه ای به ابواب جمعی  رژیم که در تهران گرد آمده بودند اطمینان داد رژیم «توان بیشتری برای همراهی و پشتیبانی از دوستان خود در منطقه» خواهد داشت (خبرگزاری حکومتی ایسنا- 24 مرداد1394)
6- هر نوع توافق رژیم با کشور های حوزه خلیج فارس، به خصوص عربستان سعودی، مستلزم خلع ید از حضوررژیم در عراق، سوریه و یمن می باشد. دیپلماسی "خنده به لب" ظریف اگر در خصوص جان کری وزیر خارجه دولت اوباما کارساز بود ولی در قبال کشورهای عربی منطقه توفیقی ندارد. اوباما به دلیل اولویت دادن به سیاست خارجی در راستای خلع سلاح هسته ای رژیم، هر مماشاتی را پذیرفت. در حالیکه عربستان با اتحاد با دولتهای عربی و شرکت در جنگ با عوامل رژیم در یمن، پیام متفاوتی به خلیفه ارتجاع فرستاد.
7- در عراق رژیم با از دست دادن مهره اصلی خود "مالکی" شکست استراتژیکی را متحمل شده است که پیامدهای آن در تظاهرات میلیونی مردم عراق مشاهده می شود.
8- االیگارشی دینی، بنا به ماهیتی که دارد، نهایتاً دوباره تلاش خواهد کرد که مخفیانه به پروژه تهیه سلاح هسته ای روی آورد. لذا بایستی منتظر بود تا در صورت افشاء تقلب دوباره، بحرانی به مراتب عظیم تر دامنگیرش بشود.
9- در حوزه توطئه و دسیسه علیه مقاومت مشروع مردم ایران نیز تمام برگهایش یک به یک سوخته و در یک کارزار عظیم بین المللی مغلوب شورای ملی مقامت و نیروی محوری آن سازمان مجاهدین خلق ایران گردید. این شکستهای پی درپی البته رژیم را در توطئه علیه جنبش هارتر کرده و افزایش تحرکات تروریستی را در چشم انداز باید انتظار داشت.
10- تعامل با جهان بخصوص آمریکا مستلزم خروج پاسداران رژیم از سوریه و عراق، خلع ید ازحضورش در یمن، دست کشیدن از شعارنابودی اسرائیل و به رسمیت شناختن آن کشور، عدم حمایت از حزب الله در لبنان و حماس در فلسطین، انحلال نیروی تروریستی قدس، تعطیل توسعه موشکهای بالستیک کشتار جمعی، عدم دخالت در کشورهای همسایه و تعطیل کامل پروژه تهیه سلاح هسته ای است. انجام هریک از پیش فرضهای فوق روند سرنگونی را شتاب می بخشد. پس ساده اندیشی است اگر تصور شود که روحانی این کاره باشد و قصد تعامل با جهان را داشته باشد. مگر اینکه خودکشی نظام را در دستور کار داشته باشد. مضافاً آنکه تاکتیک مشابه  در دوران خاتمی نیزآبی برای رژیم گرم نکرد. تنها ارمغان آن ایام برای ملاها، قرار دادن نام مقاومت در لیست سیاه آمریکا و اروپا بود. البته شرایط آن دوران با وضعیت فعلی رژیم که تسلیم شده و جام زهر را تا به آخر سرکشیده متفاوت است. همینطور وزن و جایگاه مقاومت سازمان یافته نیز بگونه ای متفاوت از گذشته است.
اما تا آنجایی که به مقاومت سازمان یافته بر می گردد، نتایج جام زهر تا همین مرحله 0-3 به نفع مردم و مقاومت برای ثبت در تاریخ ارزیابی می شود. چرا که موفقیت تنها در رسیدن به هدف نیست، بلکه همچنین در مسیری است که در رسیدن به هدف طی می شود. مقاومت سازمان یافته با تمام موانعی که ارتجاع و استعمار تا کنون سرراهش بنا کرده اند، توانسته است مسیر پر افتخار رهایی مردم ایران از ستم آخوندی را طی نماید. لذا در ورای هر محاسبه ای، پیروزی مقاومت در عقب راندن رژیم و و تحمیل خوراندن جام زهر به ولی فقیه این حسن را داشت که:
الف: مقاومت سازمان یافته، با افشاء پروژه مخفی رژیم و وارد شدن در یک کارزار عظیم ملی – سیاسی به مدت 24 سال با الیگارشی دینی و عقب راندن آن در تمام حوزه های استراتژیک، توانست منافع ملی ملت ایران را تامین نماید. عدم دستیابی آخوندها به سلاح هسته ای و بهم ریختن تعادل درونی آن، خسران سنگینی را به دکترین "حفظ بقاء نظام" وارد نمود و کمترین منافع آن همانا کم شدن عمر رژیم و قطع شدن دستهایی که به پشتوانه سلاح اتمی، در پی سیاستهای صدور تروریسم و بنیادگرایی بود، گردید. همینطور رژیم مجبور شد تا در تهیه سلاح های کشتار جمعی و موشکهای بالستیک عقب نشینی کند.
ب: با افشاء سایتهای مخفی رژیم توسط مقاومت، منطقه خاورمیانه از یک تهدید استراتژیک خلاصی یافت که در متن آن خدمتی به صلح و ثبات در جهان و باالمال مردم ایران محسوب می شود. الیگارشی مذهبی دیگر یارای تهدید و شانتاژ همسایگان و کشورهای مسلمان منطقه را ندارد.  
ج: سرکشیدن جام زهر توسط خامنه ای، در تأمین، تکوین و مهیا شدن نقشه مسیر برای سرنگونی نظام آخوندی نقش موثری دارد. چرا که شکست پروژه اتمی، پروسه سرنگونی را تسهیل و تسریع می کند. به این معنی که جنگ باندهای درونی (صف بندی باند دلواپسان در مقابل خوش خیالان) در ایران به بلوغ خود نزدیک می شود. قطببندی جدید در طیف نخبگان در شرایطی فعلی، حاکی از این است که آنها  با چالش عظیم و اجتناب ناپذیری مواجه شده اند. تا آنجا که به چشم انداز فرجام "برجام" از زاویه روابط با آمریکا بر می گردد، همه داده های موجود حاکی از تیره تر شدن روابط  و بلاتکلیفی نظام در "تله اتمی" است. دکتر جهانبخش ایزدی، استاد دانشگاه در صفحه اول روزنامه حکومتی جام جم به درستی می نویسد که: « واقعیت این است وقتی امکان رد برجام در سنای (آمریکا) منتفی شد، رأی نماینده ها در مجلس نمایندگان آمریکا فرمالیته شد و در حال حاضر عملاً رآی مخالفت مجلس نمایندگان نمادین تلقی می شود، چرا که در ساختار سیاسی آمریکا هر دو مجلس باید رأی دهند تا یک موضوع جنبه قانونی پیدا کند که این اتفاق در باره برجام نیفتاد. اما حالا سوال این است که تأثیر اجرایی شدن این سناریو برآینده برجام چیست؟ که در پاسخ باید گفت، این بدترین سناریوی ممکن در بین سناریوهای عنوان شده در رابطه با آینده برجام است. با رأیی که مجلسین سنا و نمایندگان دادند، عملاً تحریم ها لغو نمی شود، بلکه تعلیق می شود و فقط دولتمردان آمریکایی یعنی اوباما و تیمش می توانند هر سه یا شش ماه یک بار، این تحریم ها را تعلیق کنند چرا که مرجع صادر کننده تحریم یعنی کنگره، مخالف لغو تحریم ها بوده و این روند ادامه می یابد تا زمانی که مرجع صادر کننده رأی تحریم، آن را لغو کند. در این صورت اگر یک سال و اندی دیگر، رئیس جمهور همراه با اکثریت امروز کنگره در آمریکا روی کار بیاید، می تواند توافق را نادیده بگیرد و آن گاه تحریم ها به طور اتوماتیک احیا خواهد شد. در واکنش به این وضعیت بلاتکلیفی، باید دید ایران چه واکنشی در قبال برجام می تواند داشته باشد. واقعیت این است که از یک طرف اگر ایران برجام را تائید کند، معنیایش این است که در شرایطی توافق را تائید کرده که هنوز تحریم ها لغو نشده اند و این، عدم توازن در اجرای معاهده را نشان می دهد اما در طرف دیگر اگر ایران برجام را تصویب نکند، چون برجام در آمریکا- هرچند دستکم به مدت یک سال- اجرایی می شود، آن گاه معنای رد برجام این است که ایران با توافق مخالفت کرده و فشارهای سیاسی بر ایران تحمیل شده و کشورمان متهم می شود برجام را رد کرده است. بنابراین با توجه به وضعیت رقم خورده برای برجام در آمریکا، ایران شرایط سختی پیش رو دارد، چون در یک بلاتکلیفی خاصی هستیم و نمی دانیم سال دیگر چه می شود و آیا تحریم ها لغو می شود یا نه. در حال حاضر همه چیز به اراده رئیس جمهور آمریکا- چه اوباما و چه رئیس جمهور پس از او- بستگی دارد. روشن است که در چنین شرایطی سرمایه گذاران براحتی سرمایه خود را به دلیل بیم از آینده به ایران نمی آورند و حتی کشورهای متحد آمریکا در ارتقای سطح رابطه با کشورمان چندان آسایش خیال ندارند.» (اطلاعات بین المللی، 23 شهریور 1394). با استناد به واقعیت کارزار سیاسی قانون گذاران آمریکا با دولت های ایران و آمریکا، با جدیت می توان تبیین نمود که با گیرافتادن ولایت فقیه در"تله اتمی"، تا چه ابعادی تنگناهای رژیم گسترش یافته و در حکومت در چه بن بستی گرفتار شده است.   
 بر این سیاق، نخبگان نظام در وضعیتی سرنوشت ساز قرار گرفته اند که با دو انتخاب مواجه اند: پیروی از خامنه ای و ادامه سیاستهای انقباظی  سرکوب و اختناق و صدور تروریزم  یا پیروی از رفسنجانی – روحانی که مدعی سیاست تعامل باغرب با نیت دفع بحران از فروپاشی، می باشند. با توجه به پیامدهای ناشی از کوتاه آمدن خامنه ای و اعلام نرمش قهرمانانه و خوردن جام زهر، مسیر نخبگان نظام به هر سمتی که باشد، گویای واقعیتی است که فاز جدیدی از نزاع های درونی باندها را بایستی انتظار داشت. از سویی موج نارضایتی توده های خشمگین از نظام هر روز ابعاد تازه ای به خود می گیرد. طی روزهای اول و دوم شهریورماه، اقشار مختلف مردم در شهرهای مختلف کشور دستکم به 48 حرکت اعتراضی دست زده و علیه سرکوب، عدم پرداخت حقوق، اخاذی مالیاتی، بالابردن شهریه دانشجویی، کمبود وحشتناک نیازهای اولیه همچون آب، و همچنین سرقت اموالشان توسط ارگانهای غارتگر وابسته به سران رژیم آخوندی و در همبستگی با دستگیر شدگان، اعتراض و تظاهرات کرده اند. گستردگی این اعتراضات به خوبی نشان میدهد که بحران عظیم اقتصادی، حاصل فساد و غارت سران رژیم ضد مردمی حاکم بر ایران است و وعده های پوشالی آخوند روحانی در مورد رونق اقتصادی نیز فریبی بیش نیست. در یک کلام روند فروپاشی وارد فاز جدیدی شده که مبین مراحل تکامل فروپاشی می باشد. آنچنان که در بیانیه سی و چهارمین سالگرد شورای ملی مقاومت آمده است: «در بحران کنونی که موقعیت عینـی انقلابـی و در واقع بحران سرنگونی رژیم را بارز کرده، مؤلفه های داخلی، منطقه ای و جهانی به طور بی سابقه یی درهم تنیده شده انـد. بـه طور قطع می توان گفت ولایت خامنه ای فاقد ظرفیت و توان برای برون رفت از این بحران اسـت. هـیچ راهکـاری از سـوی ولـی فقیه و دولت روحانی، حتی نوشیدن جام زهر اتمی و در نتیجة آن سازش احتمـالی بیشـتر بـا غـرب، نمـی توانـد حکومـت را از گردابی که در آن افتاده است نجات دهد.»
امّا در نقطه مقابل دینامیسم حاکم بر روابط نیروهای مقاومت سازمان یافته، و مواضع درست و اصولی آن طی این ایام، در تمام حوزه های سیاسی، نظامی و استراتژیک در منطقه ژئوپلتیک خاورمیانه باعث اعتلاء جنبش های مردمی و الگویی در مبارزه علیه جاهلیت آخوندی و ارتجاع شده است. در نقطه مقابل شاهد شکست و عقب نشینی پدر خوانده تروریسم در تمام حوزه های استراتژیک در منطقه هستیم. به باور نگارنده، سرنوشت تاریخی یک جامعه، در بزنگاه های تاریخی تعیین خواهد شد. بر همین سیاق، روزی که اهداف جاه طلبانه هسته ای رژیم و مقاصد شوم آن توسط مقاومت ترقی خواهانه در سطح جهان افشا گردید، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات آزادی خواهانه مردم ایران تلقی می گردد. استبداد دینی، از همان فردای فاش شدن اسرارتقلبش در مخفی کاری اتمی  تا تسلیم جامعه جهانی شدن و سرکشیدن جام زهر، یک روز را با آسودگی خاطر طی نکرد. دست به هر مانوری زد تا مانع پیشروی مقاومت شود.  از هیچ توطئه و دسیسه ای علیه جنبش آزادیخواهی مردم ایران در تحقق مطالباتشان، کوتاهی نکرد. با اتکاء به منابع انرژی در ایران، به اغوا و فریب دولتهای غربی برای نابودی جنبش کوشید. در این مسیر، شهدای گرانقدری را نیز به مقاومت تحمیل نمود. متحمل هزینه های هنگفتی گردید اما نتوانست مانع دینامیزم و پویایی و حرکت در مسیر براندازی رژیم توسط این جنبش شود.  کنون با بردباری و صبر انقلابی، شاهد درو کردن محصولی که توسط مقاومت مردم ایران کاشته شد هستیم. آرمان گرایی نتیجه پندار بافی یا ابداع این و آن فرد یا جریان بخصوص نیست. وقتی روابط سیاسی و اقتصادی در جامعه بصورت منافع گروهی خاص (حاکمیت آخوندی) جلوه گر می شوند، دیگر تردیدی باقی نمی ماند که تئوری های سیاسی، فلسفی و ایدئولوژیک در چارچوب منافع مادی و اقتصادی همان گروه باشند. به عبارتی در هر جامعه طبقاتی دو آرمان کاملاً متضاد وجود دارد. یکی به طبقه فرادست (حاکم) و دیگری به طبقه فرودست (توده تحت اسارت) خدمت می کند. همیشه ودر همه جا آرمان فرمانروا (ولی فقیه)، آرمان طبقه  ای است که سکان هدایت سیاسی و اقتصادی را در دست دارد. این فرمانروا (ولایت خامنه ای)، به لحاظ معنوی نیز اقتدار مطلقه است. این قشر بدلیل تصاحب وسایل تولید و قدرت سیاسی، جهان بینی خود را بر جامعه تحمیل می کنند. از این روی تمام وسایل آرمانی چون مطبوعات، هنر، رادیو و تلویزیون در انحصار آن قرار می گیرد. اندیشه ها و تئوری های واپس گرای اجتماعی این جماعت، بیانگر منافع نیروهای ارتجاعی و طبقات میرنده اجتماع هستند. آنها خصوصیتی منفی دارند. هدف تئوری های آنها بازداشتن چرخ تاریخ و جلوگیری از پیشرفت ملت است. این جماعت با روح تخریب آرمان تلاش دارند آرمان خواهی را مردود دانسته و کوشش می کنند نظریه ها و تئوری های خود را مفاهیمی "بشردوستانه" "خاص عموم مردم" "فراز طبقاتی" معرفی کنند. این نوع ادعاها چیزی جز حیله گری نیست.(شعور اجتماعی، ترجمه محمد تقی برومند). در مقابل اندیشه های پیشرو در زندگی اجتماعی- نقش مثبت و دوران سازی ایفا می کنند. مقاومت ایران تبلور اندیشه های ترقی خواهانه و استبداد زدایی است که بی وقفه در مصاف با ارتجاع حاکم، پرچم آزادی خواهی را بر افراشته است.
شورای ملی مقاومت،  بیش از سه دهه است که درگیر نبرد با ایلغار آخوندی است. نیرویی آرمانگرا که تا بن استخوان به آرمان آزادیخواهی، عدالت اجتماعی و استبداد زدایی معتقد است. مقاومتی که صدای سرکوب شدگان و فرودستان در ایران تحت اشغال آخوندها می باشد. در یک جمعبندی کلی، با ضرس قاطع می بایست گفت که، کلید حل تمام ناهمگونی ها و ظلم و ستمی که بر این ملت روا می شود، چیزی نیست جز سرنگونی این نظام جاهلیت و بر قراری جمهوری مبتنی بر سکولاریسم و مردم سالاری که از قضا صورت مسئله مردم ایران  نیزمی باشد. در شرایط حساس کنونی، سرنوشت مردم ایران در یک بزنگاه تاریخی که نقطه عطفی است درمبارزاتشان در احقاق مطالباتشان از رژیم با ظرفی متفاوت از قبل فراهم شده است. خامنه ای و شرکاء با افتادن در تله جام زهری که بذر آن توسط مقاومت مشروع مردم ایران پاشیده شد، مسیر فروپاشی کل نظام را بی دنده وترمز طی خواهند کرد. این است سرنوشت تمام دیکتاتورها که فرجامی جز نابودی برایشان متصور نیست.