نکیسابامداد: پایان مذاکرات، شروع مطالبات

در این روزهای سرد و کوتاه پاییزی، با شتاب بیشتری به پایان مهلت مذاکرات هسته ایی در 24 نوامبر نزدیک می شویم. گوشهایی که خوب می شنوند، صدای نفسهای بی رمق و نبض ضعیف رژیم که به شماره افتاده است را درک می کنند. صاحب نظران بر بن بست رژیم اتفاق نظر دارند، اینکه رژیم برای خروج از این بن بست، چه مسیری راطی کند بزودی روشن خواهد شد. ولی چه عقب نشینی کرده و جام زهر را تا جرعه آخر سر بکشد و یا میز مذاکرات را بهم بزند، هر دو مسیری است که به دوشکل مختلف جامعه ایران را که در حالت انفجاری قرار دارد، به نقطه اشتعال خواهد رساند. به همین دلیل تا این نقطه رژیم قادر به اتخاذ تصمیم نیست. به عقب انداختن مجدد مذاکرات هم بیانگر ضعف بیش از پیش رژیم است. معنی آن این خواهد بود که در دور بعدی مذاکرات، باید بیشتر دست درجیب نموده و بپردازد.

در این وضعیت رژیم چه بخواهد و یا نخواهد به دلیل استمرار تحریمها، چشم انداز بروز طغیان های اجتماعی و ارتش گرسنگان وجود دارد. رژیم میداند که پایان مذاکرات، نتیجه هرچه که باشد مردم پیگیر مطالباتشان خواهند بود و لذا پایان مذاکرات برای رژیم بمعنای شروع مطالبات مردمی است.
حتی در شرایط فعلی هم مردم دنبال فرصتی هستند تا خشم و نارضایتی خودشان را نسبت به سیاستهای رژیم نشان بدهند. یک نمونه از این اعتراضها را درچند روز گذشته مشاهده کردیم.
مردم در تشیع جنازه خواننده جوان پاپ هم غفلت نکرده و علیرغم اینکه رژیم پیشاپیش آنرا از خانواده هزار فامیل خودش اعلام می کند و از زبان پدر نوحه خوانش اذعان می شود که ما از خود نظام هستیم، ولی جوانان میهن بی اعتنا به این یاوه ها به شکلی که خودشان دوست داشتند بیرون آمدند و معیارهای ارزشی رژیم ملایان را با خواندن آواز و ترانه و پس زدند بیشتر روسری ها و بدعت گذاری در مراسم عزاداری با خواندن ترانه و سرود و کف زدنها، نه بزرگی به همه افکار متحجرانه ملایان گفتند و نشان دادند هیچ نهی و منکری از جنس الیاف پوسیده و رنگ باخته ملایان نمی تواند جلوی موج خواسته های آزادیخواهانه جوانان پایدار مانده و سدسازی کند. تا آنجا که رژیم غافلگیر شده عنان از اختیار می درد و به شمع های روشن لگد می زند و سعی در پراکنده کردن مردم دارد.
آخوندها که مدتهاست خوب می دانند چه در انتظارشان است، سخت در تلاشند تا با انجام  اعدامهای بی شمار، یا براه انداختن مستمسک امر به معروف و نهی از منکر و اسید پاشیدن به صورت دختران جوان، زهر چشم گرفته و از شکل گیری هرگونه اعتراضات مردمی بقول خودشان "ساختار شکن" جلوگیری کنند. این هم لابد از وعده های دولت تدبیر و امید بود که در آن روزها برای جلوس کردن بر کرسی قدرت گفته بود "اساس سیاست داخلی دولت تدبیر و امید بر مبنای تامین امنیت و ایجاد آرامش برای همه مردم ایران در همه ابعاد زندگی شان خواهد بود". اما آنچه کارنامه اعمال آخوند روحانی نشان می دهد روند رو به رشد اعدامها و سرکوبها و خفقان بیشتر از پیش است. تا آنجا که برای شصت و یکمین بار محکوم به نقض حقوق بشر می شود و بقول خانم مریم رجوی "صدور این قطعنامه تردیدی باقی نمی گذارد که پرونده وحشتناک حقوق بشر رژیم آخوندی باید برای اتخاذ تدابیر الزام آور و تنبیهی به شورای امنیت ارجاع داده شود".
اما جواب آخوند شیاد از تامین امنیت و آرامش، اعدامها و موج دستگیریها و اسیدپاشیهایی است که با گذشت حدود دو ماه نه تنها هیچ پاسخی به مردم در اینباره داده نشد، بلکه در جواب مردم به موج اعتراضات اسیدپاشی به همان روش همیشگی خود، دست به اعدام ریحانه دختر شرف و مقاوم ایران زد، تا به اینگونه در عزم و اراده زنان معترض خلل وارد کند.
آری به دار آویختن دختر جوانی چون ریحانه که پشتوانه بزرگی از حمایتها و تلاشهای درونی و خارجی و جامعه هنری و انبوه امضاها و کمپین ها ... را با خود داشت، نشان از نیاز شدید ملایان به ریختن خون این دختر جسور و با استعداد و مقاوم و بی گناه است که سمبل ایستادگی و شرافت خواهی بود. دختری که در واقع بخاطر کشتن یک نیروی اطلاعاتی و متجاوز رژیم، نه مورد قصاص که مورد انتقام حکومتی قرار گرفت. بقول آقای رجوی باید به ریحانه آفرین گفت و قهرمانش نامید. و ملایان بار دیگر چهره وحشت زده خود را پشت نقاب اعدامها و خونها می پوشانند و در کنار همه جنایتها مجبورند چند جوان را که از بد تقدیر شومشان، خود قربانیان فساد و غارت آخوندهای دزد و غارتگر هستند، در شهر با نهایت رفتارهای غیر انسانی بگردانند. با تو سری زدن و توهین و تحقیر تا آنجا که مجبورشان می کنند علوفه بجوند و صدای حیوانات را در بیاورند. اما نکته قابل تامل در اینگونه از صحنه ها، پوشانده شدن کامل سر و صورت نیروهای سرکوبگر رژیم است که همچون داعشیان هنگام جرم و جنایتشان، سرو صورتشان را با پوشش سیاه می پوشانند. در حالیکه در همه کشورهایی که دارای حداقل قوانین بشری هستند، این صورت متهمان و مجرمان است که در مواردی بخاطر حفظ حقوق انسانیشان تا حدی پوشیده می شود، و البته هرگز مجرمان به هیچ دلیلی در خیابانها گردانده نمی شوند و هیچ انسانی جلوی چشمان وحشت زده زن و کودک و مردم شهر در ملا عام شلاق نمی خورد و اعدام نمی شود! اما اینجا حکومت ملایان است، اینجا نگاه به انسان و زنان و کودکان نگاهی برخاسته از افکار چون داعشیان است، و کدام ایرانی است تا از آنان در خشم نباشد و کینه  به دل نداشته و به روز انتقامشان نیاندیشد؟
مردمی که راه مبارزه را یافته اند. مردمی که به وسعت کل سرزمین ایران درد و رنج و خشم دارند، مردمی که دیگر سکوت نمی خواهند، حتی به قیمت دستگیری و زندانی کردن و فشار مضاعف به زندانیان و برپایی صحنه های اعدام و سرکوب و وحشت و...وحتی گسیل داشتن خیل عظیمی از وحوش دهان دریده بسیجی به سطح شهرها، با داشتن مجوز قانونی به عنوان امر به معروف و نهی از منکر، هیچیک باعث نخواهد شد تا این مردم از حق طلبی غافل شوند. آنگاه که صاعقه زده شود هیچ چیز نمی تواند جلوی برق و خروش مردمی را بگیرد. چرا که تجربه تاریخی مبارزات مردم ایران نشان داده که ایرانیان هرگز از حق طلبی کوتاه نیامده اند و رویای آزادی را هرگز از یاد نبرده اند و برای تحقق آن باز هم آماده اند که بجنگند و نقش آفرینی کنند.
بیستم نوامبر 2014