مهرداد هرسینی: به بهانه کوبانی

درگیری های خونین میان نیروهای کرد و گروه بنیاد گرای داعش در کوبانی اکنون نگاه بسیاری را در جهان معطوف خود کرده است. بحرانی که که بطور قطع ریشه در مقوله ای بنام بنیاد گرایی و رشد و نمو آن در منطقه خاورمیانه را دارد. کشور ما نیز سالیان سال است که با بحران ناشی از بنیادگرایی مذهبی  دست و پنجه نرم می کند. یقیننا عطف به تمامی داده ها ، ارتجاع  مذهبی، خشونت و بربریت ناشی ازآن اکنون به  بزرگترین چالش منطقه ای و جهانی تبدیل شده است، بطوریکه برآیند تبعات این مقوله خونین در عراق و سوریه به رشد و نمو گروهی بنام داعش خود را به نمایش گذاشته است.

کوبانی شهری کردنشین با جمعیتی قریب 52 هزار نفر در استان حلب و در شمال سوریه واقع شده‌است، شهری که از سوی  دولت خون ریز بشار اسد «عین‌العرب» نامیده می‌شود. کوبانی شهری به فاصله تنها 2 کیلومتری با مرز ترکیه اکنون به دلیل جنگی خونین به کانون توجهات جهانی تبدیل شده است. شهری که تا پیش تهاجم نیروهای مرتجع داعش اساسا خود را از جنگ آزادی بخش در سوریه به کنار کشیده بود و نوعی ”تفاهم نامه  نامرئی“ با دولت بشار اسد خونین امضاء کرده بود. حتی گزارش هایی نیز از ابعاد همکاری بخشی از نیروهای درگیر در این منطقه در گذشته با نیروهای سرکوبگر اسد علیه رزمندگان ارتش آزادی انتشار یافته بود. با این گذشته  تاریک، اما بسیاری از نیروهای ارتش آزادی سوریه به یاری مردم شهر کوبانی شتافته اند و در جنگ علیه نیروهای بنیادگرای داعش فعالانه شرکت نموده اند.  
بهرحال فتح و کنترل این شهر، از اهداف مهم استراتژیک گروه بنیادگرای داعش محسوب می‌شود. زیرا در صورت تصرف کوبانی نقشه جغرافیایی خلافت داعش بدین سان تکمیل خواهد شد. با این اوصاف است که جنگ در این شهر به جنگی تمام عیار خیابانی، کوچه به کوچه و خانه به خانه و سنگر به سنگر تبدیل شده است.

سخن از جنگی است که اکنون به مرزهای ترکیه نیز کشیده است. ترکیه تا به امروز نشان داده که خواهان نقش بسیار تعریف شده ای در تحولات منطقه ای می باشد و عجالتا خود را صرفا به کمک های بشردوستانه ، پذیرش پناهندگان و آورارگان سوری و کمک های مالی و خدماتی محدود کرده است. این نقش خود تعریف شده نیز چندین دلیل دارد. نخست  ورود ترکیه با ارتش بسیار مجهز و قوی  به درگیری ها در کوبانی  به مثابه  ورود پیمان نظامی ناتو تعریف می گردد. زیرا براساس قرارداد ناتو، هر کشور عضو به مثابه تمامی اعضاء این پیمان عمل می نماید. این امر هرگونه تصمیم گیری برای ترکیه را بسیار دشوار نموده است. با این توضیحات اولیه حال  سوال اصلی این است که آیا پیمان ناتو اساسا خواهان ورود به منازعات سوریه می باشد؟
دومین مشکل برای ترکیه واقعیتی است که از بطن تاریخ نوین این کشور برخاسته است. سخن از سیاستی است که اساسا خواهان برهم زدن تعادل قوا به نفع نیروهای کرد در آن طرف مرزهای خود با سوریه نمی باشد. زیرا ترکیه سالهای متمادی است که خود را در یک جنگ با نیروهای کرد این کشور یعنی پ ک ک تعریف می کند. این درحالی است که نیروهای پ ک ک اکنون شانه به شانه با نیروهای کرد در کوبانی از جمله با نیروهای مدافع خلق یعنی ی پ گ سوریه همکاری نظامی علیه داعش دارد. لذا براساس این منطق، هر کمکی که از سوی ترکیه برای پیروزی نیروهای کرد در کوبانی صورت بگیرد، یقیننا کفه ترازو را به نفع آنها برهم خواهد زد و در آینده برای ترکیه مشکل سازخواهد شد.
آخرین نکته نیزهراس ترکیه از نفوذ و رشد بنیادگرایی در کشورش می باشد. هر گونه مداخله نظامی این کشور علیه نیروی بنیادگرای داعش و یا  اعلان جنگ علیه آن، اعلان جنگی نیز به نیروهای بنیادگرای ترکیه می باشد و با خود  این تهدید را بجد فعال خواهد کرد تا  نیروهای افراطی که به انتظار  فرصت هستند، مسائل آنطرف مرز را به داخل ترکیه بکشانند. لذا از مجموعه دلایل فوق می توان تا به امروز نتیجه گیری نمود  که ترکیه نه میخواهد و نه می تواند وارد درگیری ها بر سر کوبانی شود. آنچه که این کشور به عنوان سیاست رسمی خود بارها اعلام کرده است، صرفا مبارزه برای سرنگونی علیه بشار اسد می باشد.

بحران کنونی در سوریه بطور قطع برآیند سیاست های مخرب ولی فقیه در تهران و مالکی دست نشانده در عراق می باشد که جنگی ناخواسته را علیه مردم دو کشور عراق و سوریه و نیز بخش های کرد نشین در این کشور ها تحمیل کرده است. با نگاهی به تحولات یک سال گذشته، می توان با قاطعیت گفت که جریان مرتجعی مانند داعش یقیننا بدون همکاری مالکی و خامنه ای امکان رشد و بقاء پیدا نمیکرد. شیخ علی حاتم، امیر قبیله معروف دلیم عراق  در یک کنفرانس مطبوعاتی بتاریخ 15 اکتبر 1393 ضمن اشاره به همکاری استراتژیک گفت: « جرایمی مانند فراری دادن 1000 فرمانده تروریست ها از زندان ابوغریب و غیره که در تحقیقات ثابت شد نوری المالکی مسئول آن است و 4 روز بعد از آزاد سازی الانبار از شبه نظامیان مالکی آنها را توسط دم و دنبالچه هایش وارد الانبار کرد تا به انقلا لباس نروریزم بپوشاند، موفق با این کار شدند. لذا به همه می گوییم که اینها مشکل هستند و نه بخشی از راه حل و مسئول وارد شدن داعش و شبه نظامیان و کوچ دادن ها و بمباران آنها، اربابشان المالکی می باشد». تلویزیون التغییر 15 اکتبر  1393   


اما در فرای تمامی این واقعیت ها وبا شکل گیری ائتلاف بزرگ جهانی علیه نیروهای مرتجع داعش باید گفت که پایه گذار این بدعت خونین، یعنی فلسفه پیدایش داعش همان حکومت بیرحم و خشن آخوندی با مطامع بلند صدور انقلاب به کشورهای اسلامی است که اکنون در تهران حکومت می کند. حکومتی که  با دیدگاه قرون وسطایی و در تلاش برای برپایی ”ولایت مطلقه فقیه“ با حذف تمامی ارزش های نوین بشری است. لذا رژیم اخوندی کاملا حق دارد تا ازبزرگترین ائتلاف جهانی علیه پدیده ی بنیادگرایی داعش با عناوینی مانند ”نقشه های عوام فریبانه“ نام ببرد. زیرا خود ”پدرخوانده“ این بدعت خونین است.  

در این راستا بدون هیچگونه اغراقی باید اذعان کرد که سرنخ تمامی این جریانات و یا  شبه نظامیان مشابه آن از یمن تا بحرین، عراق ، سوریه، لبنان و فلسطین در دست حکومت آخوندی در تهران است. برای نمونه در عراق باید از نیروهای بنیادگرایی مانند 9 بدر، عصائب الحق و کتائب حزب‌الله و داعش، در یمن جریان ارتجاعی حوثی ها و درلبنان از حزب الشیطان نام برد که به لحاظ مالی، لجستیک، عقیدتی و آموزشی از سوی ولایت فقیه در ایران مورد حمایت قرار می گیرند. مسئولیت سازماندهی این جریانات بعهده نیروی تروریستی قدس به فرماندهی قاسم سلیمانی است.

آزادی این گروه بزرگ تنها گوشه ای از همکاری دو دیکتاتور را به نمایش می گذارد و مهر تائیدی براین واقعیت است که داعش میراث و تولید رژیم آخوندی است. در این راستا ولی فقیه زهرخورده و در بن بست گیر افتاده  برای برهم زدن تعادل قوا در سوریه و برای مقابله با ارتش آزادی، اپوزیسیون مشروع در این کشور و حفظ بشار اسد خون ریز، از  نیروهای داعش بطور گسترده ای استفاده کرد
با شکل گیری ائتلاف جهانی و حذف رژیم آخوندی از تحولات منطقه ای، خامنه ای در این دور از تحولات به جد باخت و صحنه را چه بخواهد و یا نخواهد باید واگذار نماید. اجماع جهانی براین است تا ریشه این دندان چرکین را از منطقه بکند. به یقین این پروسه تبعات سهمگینی  نیز برای رژیم اخوندی  بهمراه خواهد داشت. تا اینجای قضیه می توان گفت که اولا در عراق تحول بزرگی صورت گرفته است  و مالکی دست نشانده دیگر بر مسند قدرت نیست. این فرد خون ریز و نوکر و دست نشانده خامنه ای با مقاومت مردم در 6 استان این کشور مجبور گردید  تا با خفت صحنه را ترک کند و دین  ترتیب، تمامی سرمایه گذاری های 8 ساله خامنه ای در عراق به باد رفت.
در سوریه نیز اکنون نفس گاه بشار اسد بسته شده است ، ارتش آزادی مورد حمایت های گسترده بین المللی قرارگرفته و از همه مهم تر نیروهای بنیادگرای وابسته به تهران مانند داعش محکوم به شکست هستند. با فروریختن دیوارهای دمشق ، یقیننا بزرگترین ضربه به عمق استراتژیک رژیم یا همان استان 35 وارد و خاکریز استراتژیک ولایت فقیه وارد خواهد شد. بسیاری از ناظران مسائل سیاسی منطقه براین اعتقادند که تحولات کنونی در منطقه بحرانی خاورمیانه، یقیننا بر روند مذاکرات اتمی میان کشورهای 5 بعلاوه 1 با رژیم آخوندی نیز تاثیر خواهند گذاشت، لذا می بینیم که ولی فقیه زهر خورده و بخش بزرگی از حاکمیت وی بجد بدنبال رسیدن به راه حلی تا قبل از تحولات نهایی در سوریه می باشند. زیرا به یقین  پس از تعیین و تکلیف بشار اسد و قطعی شدن وضعیت در آن کشور، دیگری کسی برای عجز و لابه های خامنه ای تره  هم خرد نخواهد کرد.
28 مهر 1393