هادی مظفری (م. سروش): «افعی و توله هایش»

ظهور فاجعه در ردای دین:

در خبرها آمده بود که عتیقه نظام یعنی آخوند جنّتی در برنامه ای تلویزیونی گفته است: «زمانی که ما در دادگاه انقلاب فعالیّت می کردیم، بعضی را شک می کردیم که باید اعدام کنیم یا نه. امام می فرمودند در خصوص کسی که جرم او مسلم است، نباید معطلش کرد».
ناگفته پیداست که کلمه «جرم» در نظام آخوندی هیچ ربطی به تعریفی که در قوانین کشورهای متمدن از «جرم» آمده است نداشته و ندارد. در یک کلام به راحتی می شود جای کلمه «جرم» را در ذکر خیر جنتی از خمینی ملعون با کلمه «آزادیخواهی» و یا «حق طلبی» عوض کرد. حالا ببینید آش چقدر شور بوده است که جنتی جنایتکار بنا به گفته خودش بعضی وقتها در اعدام افراد شک می کرده اما خمینی حتما با توپ و تشر به او و همدستانش حالی می کرده که «نباید معطلش کرد».
ذکر کرامات اینچنینی منسوب به خمینی از زبان نزدیکترین شرکایش در قتل و تجاوز و کشتار، انسان را بی اختیار به یاد غدّه سرطانی به نام داعش می اندازد. یکی از بارزترین خصوصیّات این بچه هیولا که باعث شده تا اینروزها در صدر اخبار جهان قرار بگیرد، عبارت است از بیرحمی و قساوت بی دنده و ترمزی که از خود بروز می دهد و از این حیث خاطرات دور و نزدیک حکومت ولایت فقیه را در پیش چشمانمان تداعی می کند.
اگر جهان متمدن نمی خواهد منشا و سرچشمه اصلی اینگونه وحشیگریها و ددمنشی ها را به خاطر بیاورد و یا تعمدا به فراموشی می سپارد، باید بداند که یک ملت زخم خورده و رنجور هرگز فراموش نخواهد کرد که سلسله جنبان قتل و غارت و تجاوز و صدور تروریسم تحت لوای دین، مزیّن به نام خمینی و حکومت جنایتکاری است که بیش از سی و پنج سال، متمادی و مستمر، به جان ملت ایران و سایر مردم منطقه افتاده است و در این راه از هیچ خباثت و دنائتی نیز رویگردان نبوده است. فاجعه دقیقا از زمانی آغاز شد که ردای حکومت را بر شانه های دین انداختند و بر تختش نشاندند.
چه کسی می تواند کشتارهای بیرحمانه دهه شصت و مخصوصا نقطه اوج آن در سال شصت و هفت را نادیده بگیرد و منکر شود؟
چه کسی می تواند شکنجه زندانیان سیاسی آنهم از بیرحمانه ترین نوع آنرا زیر سوال ببرد و نفی کند؟
ننگ اعدامهای سریع و بی محابا در بیدادگاههایی که مشتی اراذل و اوباش به جای قاضی عادل بر مسند آنها تکیه زده اند و گرفتن جان انسانهای شریف و آزادیخواه بر اساس فتوای «نباید معطلش کرد» را با هیچ شعبده و ترفندی نمی توان از پیشانی این رژیم آدمخوار پاک کرد و زدود.
آیا تصاویر دهشتناک سنگسار توسط آخوندها، قابل فراموشی اند؟ قطع انگشتان دست و پا و بیرون آوردن چشم از حدقه چطور؟ پاشیدن اسید بر روی زنان و دختر بیگناه که همین چند روز پیش در اصفهان اتفاق افتاده است، نشات گرفته از کدام ایدئولوژی افسارگسیخته و بی دنده و ترمزی است؟
سر و ته یک کرباس:

ای قوم خطا رفته کجائید، کجائید
بوبکری بغداد همینجاست، بیائید

ابلیس زده چنبره بر خانه کعبه
هیهات شما در پی «سعی» اید و «صفا»ئید!

غافل شده از ریشه و مشغول به برگی
انگار که گم کرده سوراخ دعائید

خیلی خیلی پیشتر از آنکه داعش دست اندرکار انفجار مقبره های امامان و پیامبران گردد، این رژیم خمینی بود که درسال 1373 آنهم همزمان با عاشورای حسینی با انفجار بمبی در داخل حرم امام رضا، بیست و شش زائر بیگناه را به کشتن داد و ده ها نفر را زخمی نمود. بعدها و در جریان قتلهای زنجیره ای نقش وزارت اطلاعات و باند سعید امامی در این عمل زشت و شنیع و غیر اسلامی و انسانی رو شد و لکه ننگ دیگری بر پیشانی «امّ القرای داعشیان» حک گردید.
پیکر کشیش هایک هوسپیان مهر را چه کسانی با بیست و شش ضربه، دشنه آجین کردند؟ جسدهای مثله شده و سلاخی شده دو کشیش دیگر را چه کسانی در فریزر گذاشته بودند؟ جرم کشیش طاطاوس میکائیلیان و کشیش مهدی دیباج چه بود که باید اینگونه بیرحمانه به قتل می رسیدند؟ پاسخ کشتار دیروز ایزدیان  را اگر امروز از این گروه یاغی و سرکشی که داعشش می نامند بپرسید، آیا سر سوزنی با پاسخ حاکمان جانی عمامه به سر در ایران در خصوص دیگر باوران، تفاوت خواهد داشت؟
در مسلک و اعتقاد اینها (خمینی، خامنه ای و ابوبکر البغدادی) جایی برای مدارای مذهبی و تحمل عقاید دیگران وجود ندارد. ببینید با درویشهایی که به آرامش و بی آزاری شهره عام و خاصند، چه کرده اند.به همین دلیل اینها هر دو سر و ته یک کرباسند.
اگر داعش پس از تسلط بر شهرها دست به غارت و قتل عام  می زند و زنان و دختران بیگناه را صرفا به این دلیل بغایت زشت و غیر انسانی که آنها مسلمان نیستند، به بردگی می برد و اینگونه  بر عمل شنیع تجاوز، رنگ و صبغه اسلامی می زند، خمینی و رژیمش نیز خیلی خیلی پیشتر از اینها و از همان آغاز تسلط بر سرزمین ما، زنان و دختران مبارز میهن را در داخل زندانها و سیاه چالها مورد تجاوز قرار می دادند و به فتوای بیشرمانه ای تمسّک می جستند که: اینها اگر باکره از دنیا بروند، یکسر به بهشت خواهند رفت!.بر این اعتقاد بودند و هستند که اگر کسی در مقابل حکومت اسلام! شورش کند، جان و مال و ناموسش مباح است. می شود اموالش را به غارت برد. مورد تجاوزش قرار داد. خونش را قبل از اعدام کشید. اعضاء و جوارحش را از پیکرش  جدا کرد و به پاسداران و بسیجیان سرکوبگر پیوند زد.
آیا داعش امروز جنایتی را در سرزمینهای تحت تسلط خویش مرتکب شده است که پیش از این در رژیم جهل و جنون حاکم بر ایران، اختراع و رونمایی نشده باشد؟. اصلا بیایید همه جنایات داعش را در یک کفه ترازو بگذارید و آنطرف هم فقط به اندازه مدت زمانی که داعش قدعلم کرده و نه بیشتر، جنایات این حکومت را نیز در کفه دیگر قرار دهید. کدام کفه بر دیگری خواهد چربید؟
فاجعه، محصول بلاشرط اغماض و مماشات:
کشورهایی که امروز به نام ائتلاف کفش و کلاه کرده اند و با استفاده از هواپیماهای پیشرفته خود سعی در متوقف کردن این غده سرطانی دارند، اگر دیروز دست از اغماض برداشته بودند و خونهای به ناحق ریخته شده ملت ایران را با نفت تجارت و معامله نمی کردند، امروز ناچار به پرداخت  چنین هزینه های سرسام آور و گزاف برای متوقف کردن ماشین کشتار داعش نمی شدند.
اگر دیروز سر افعی چنبره زده بر ایران را با حربه تحریمها و فشارهای سیاسی و اصرار و ایستادگی بر سر رعایت حقوق انسانی ملت ایران کوبیده بودند، امروز یک توله افعی به نام داعش سر از تخم در نمی آورد که با نیش سمی خویش، حرمت بشریّت را مسموم نماید و فاجعه در فاجعه بیافریند. از اینرو سخت در اشتباه است اگر کسی تصور کند که داعش و اعمال ضدّ انسانی اش یک پدیده تازه و نوظهور و منحصر به فرد در منطقه بحران زده خاورمیانه به شمار می رود. از توله افعی های دیگر هم نباید غافل شد که صرفا مترصد فرصتند تا در موقعیت مناسب تبدیل به افعی هایی خطرناکتر و سمی تر از داعش گردند. عصائب الحق و کتائب الحق در عراق و حزب الله در لبنان و تازگیها انصارالله در یمن از این قبیلند.
داعش نسخه کپی برداری شده همین آخوندهای جنایتکار است. نسخه ای که به طرز شگفت آور و البته بی شرمانه ای، دقیقا برابر با اصل است و به قول معروف مو هم لای درزش نمی رود. شیعه و سنی بهانه است. اینها هر دو از یک نوع و از یک جنسند. گل هردوی اینها را هم از یک لجنزار سرشته اند.
در این میان آنچه که خنده دار و مضحک به نظر می رسد، اعلام آمادگی آخوندها جهت شرکت در ائتلاف علیه داعش می باشد. یک معرکه تمام عیار آخوندی با شرکت سید علی شعبده باز. بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است. برای اولین بار در تاریخ، نمایش مهیج «بریدن دسته توسط کارد». آخوندها وقتی اقدامات داعش را تقبیح می کنند در واقع مصداق بارز ضرب المثل « دیگ به دیگ می گه روت سیاه » می شوند.
ریشه ها و علل سربرآوردن داعش:
از هر سمت و سویی که به قضیه نگاه کنیم، تنها با یک ریشه یابی خیلی ساده و معمولی می توان به علل اصلی تولد این نوزاد ناقص الخلقه که داعشش می نامند  پی برد.
قبل از هر چیز شاید نیاز به این توضیح نباشد که رژیم حاکم بر ایران اگر دَم از شیعه گری و مسلمانی می زند، نه از سر ایمان و اعتقاد و خلوص نیّت است و نه اصولا ربطی به اسلام دارد. اینرا ملت ایران سالیان سال است که با گوشت و پوست و استخوان خویش لمس و درک کرده است. قاتل مسلمان داریم اما مسلمان قاتل نداریم. مسلمان شکنجه گر وجود خارجی ندارد. مسلمان متجاوز آنهم در قبال اسیر و بی پناهی که از قضا مسلمان هم هست که دیگر وامصیبتا. آخر حکومتی که در مقدسترین حرم موجود در ایران یعنی امام هشتم، بمب منفجر می کند و زائران بیگناه را به کشتن می دهد، سرسوزنی نه از مسلمانی و نه از انسانیت، بهره نبرده است.
یا علی گفتن این حکومت و واحسینا زدنش نه از سر حب علی و نه از سر مهر به حسین است. ادامه حکومت ننگین به هر قیمت، البته وسیله را در سیستم آخوندی توجیه می کند. پس استفاده از مذهب شیعه تبدیل به سلاحی مخرب در دست آخوندها می گردد تا با چاشنی «مماشات غربی» هر جا که خواستند، بمبی بترکانند و جهنمی برپا کنند. حالا که غرب دستها را بر روی چشمان خویش قرار داده و نمی خواهد ببیند، پس می شود عمق استراتژیک را از حوالی بیت العنکبوت مقام معظم جمع کرد و برد در سوریه و عراق و لبنان گذاشت.
 جدیدا عمق استراتژیک آخوندها علاوه بر عمیقتر شدن، در طول و عرض هم کش آمده است. آخوند خوش خوراک سعیدیپس از اشاره تلویحی خامنه ای به «عمق راهبردی»،  بحرین و آمریکای لاتین را هم به لیست «اعماق چندگانه» رژیم اضافه کرده است!. چشم مماشاتگران تازه از خواب بیدار شده روشن.
دامن زدن به اختلاف شیعه و سنی در منطقه، حضور یک سرسپرده بی چون و چرا و همیشه  آماده به  خدمت مانند مالکی  در عراق برای اهداف تفرقه افکنانه  و تجهیز شبه نظامیان مزدور و بی رحم به انواع سلاح و ادوات سرکوب، حمایت از بشار اسدی که در ریختن خون ملت بیگناه سوریه، روی پدر سفاک خویش را سفید کرده است. تسلط بر قسمتهایی از لبنان توسط نیرویی به نام حزب الله و دخالت دادن این نیرو در سوریه علیه مردم به پا خاسته آن کشور، دخالت در بحرین و ایجاد بلوا و شورش، دست اندازی بر یمن و تحریک و تجهیز شیعیان حوثی در آن کشور، ارتباط با شیعیان عربستان سعودی و تشویق آنها به شورش علیه حاکمیت شبه جزیره، تهدیدات مستقیم و غیر مستقیم کشورهای حوزه خلیج فارس، ارسال بی وقفه سلاح به افغانستان و دامن زدن بر قتل و کشتار و خونریزی در آن کشور فقر و فلاکت زده و تولید انواع و اقسام ملا در رنگ و مدلهای مختلف در قم و ارسال و اعزامشان به کشورهای دیگر جهت ایجاد بلوا و آشوب، همه و همه از عواملی هستند که هر یک از آنها می تواند به تنهایی، انگیزه و باعث ایجاد یک نیروی تندرو و ضدّ شیعه در منطقه، جهت مقابله با اهداف آخوندها   گردد.
با این توصیف آیا رژیم بحران ساز آخوندها در منطقه، خود اولین باعث و بانی سر برآوردن داعش و داعشیان نیستند؟ اگر پاسخ به این سوال مثبت است که یقینا همینگونه است آیا این رژیم می تواند درمان کننده درد باشد در حالیکه خود منبع و سرچشمه اصلی درد است؟!
راه مبارزه با بیماری:
اگر داعش را یک بیماری خطرناک و کشنده فرض کنیم، آیا صرف کشتن بیماران مبتلا می تواند به حل قضیه و از بین بردن بیماری کمک کند؟ جواب البته منفی است. با حذف بیمار، بیماری درمان نخواهد شد. برای حل واقعی و ریشه ای مشکل باید ویروس را شناخت و با تهیه داروی مناسب، پیکر اجتماع را در مقابل تهدیدات آن واکسینه نمود.
آدرس ویروس اصلی خوانا و واضح است. این ویروس در تهران و تحت نام حکومت اسلامی به رشد و تکثیر ادامه می دهد. نپرداختن اساسی به این موضوع تلف کردن وقت و پرداختن به شاخ و برگ به جای زدن ریشه می باشد. برای از بین بردن این بیماری مهلک که بشریّت را نشانه رفته است، باید به قلب ویروس زد.
اشتباه نشود. سخن از حمله نظامی نیست. کام جهان و جهانیان از تجربه تلخ حمله های نظامی به کشورهایی مانند  افغانستان، عراق و لیبی هنوز تلخ است. ثبات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی از این کشورها رخت بربسته و بر رنج ملتهایشان بیش از پیش افزوده شده است. گروه های تندرو و مسلح مثل قارچ از زمین سربرآورده اند و هر روز قربانی می گیرند. زیرساختها نابود یا غیرقابل استفاده شده اند. هیچ چشم انداز روشنی برای این کشورها در آینده نزدیک متصور نیست. پس چه باید کرد؟
خانم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت سالها پیش به این سؤال پاسخ داده است. تغییر دموکراتیک در ایران از طریق شاهراه آزادی یعنی راه حل سوم امکانپذیر است. پاسخ به یک رژیم ارتجاعی و آدمکش که ایدئولوژی اسلامی را تبدیل به حربه ای برای پیشبرد اهداف ضدّ انسانی اش در منطقه و جهان نموده، نه با مماشات و چشم پوشی راه به جایی خواهد برد و نه با یک حمله همه جانبه نظامی. پاسخ در ملت ایران و تنها مقاومت جدی و سازماندهی شده آنها خلاصه شده است.
اسلام افراطی و تندروی آخوندهای داعشی و داعشی های آخوندی آنتی تزی دارد به نام یک اسلام معتدل و مداراگر که مهمترین شاخصه های آن  کثرت گرایی دینی و مجزا بودنش از سیاست می باشد. اسلامی که به آزادی بیان و کلیه آزادیهای فردی و اجتماعی  به شدت مومن و معتقد است. چنین اسلامی می تواند به عنوان راه حل سوم بر افسارگسیختگی های افراطیون دهنه بزند و با ارائه عملکرد خویش در سطح جهانی، آنها را به عقب رانده، تصویر واقعی از اسلام دموکرات در پیش چشمان جهانیان قرار دهد و بشریّت را برای همیشه از شرّ این ویروس کشنده، خلاصی بخشد.
همانگونه که خانم رجوی بارها تاکید کرده است، در این راه ملت و مقاومت ایران نه به پول قدرتها نیازی دارند و نه به سلاح آنها. فقط کافی است که آنها سدّ راه نشده و ایجاد مانع نکنند. یعنی «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان».
به امید روزی که نه فقط منطقه خاورمیانه بلکه در سراسر این جهان پهناور مردم از شرّ ایدئولوژی های منحرف و افراطی خلاصی یافته و آرامش به جهان متلاطم کنونی باز گردد.
19اکتبر 2014 میلادی (27 مهر 1393)