رحمان کریمی: روانشناختی خیانت مبتنی بر زیر ساخت فردی و تأثیرات اجتماعی و تاریخی ( 5 )

اهورا مزداما را از دروغ و خشکسالی
در امان بدار    
                   « زرتشت »
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
                                       « حافظ »
و مخلص با اجازه حافظ می گوید:
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من بجای او در فغانم و غوغا

در آسیب شناسی سیاسی، همواره روی دو عامل بسیار عمده و اساسی تکیه شده و از جهات و مواضع مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است اما به یک عامل اساسی دیگر بطور تاریخی و بالینی یا پرداخته نشده و یا کم بدان بذل توجه شده است. این عامل سوم، همانا چگونگی جامعه و مردم است که نقش تعیین کننده تا بدان حد می توانند ایفا کنند که دو عامل منفی دیگر را خنثا نمایند و نه آنکه در فاصله تأثیرگذاری های منفی آنان در نوسان باشند و یا پاسیو یا کم تحرک. شناخت عامل سوم، بسیار سخت و مستلزم بررسی های همه جانبه اکنونی و تاریخی ست که مختصات روانفردی و روان اجتماعی آن را بدست می دهد و بیانگر این حقیقت می شود که کار رهبری آزادی ستان ضد استبداد تا چه اندازه دشوار یا آسان می باشد. در صورت دشواری به چه عوامل و ابزار تغییر و بازسازی نیاز هست. انقلاب درونسازمانی مجاهدین خلق به اعتقاد این مخلص حاصل عنایت بدین امر ضروری در روند ناهموار و پر از مانع و رادع مبارزاتی بوده و هست. نیم بند و ناکام ماندن جنبش های آزادیخواهانه از همین رهگذر، آسیب و صدمه و شکست دیدند. با توجه بدین نکته مهم اما آشکار و گویا که آن جنبش ها، دوران خمینیسم را تجربه نکرده و گرفتار چند صدم از مصایب آن هم نبودند. شرایطی که در مجموع آنان با آن مواجه بودند، خائن پرور بود اما نه تا این حد غیرمعمول. فرصت طلبان بودند اما نه بدین گستردگی و لجام گسیختگی. ما هم اکنون دوره یی را سپری می کنیم که آسیب روان فردی و اجتماعی آن بی سابقه است. گویی چشم ها به پس کله نقل مکان فرموده اند!. محکمه های بحران زده اخلاق سیاسی و اجتماعی ، صرف نظر از نقش پلید رژیم حاکم؛ روی دیوان بلخ را سفید کرده است. زمانی می گفتند فلانی برای دستمالی قیصریه یی را به آتش می کشد. ما امروز به عیان می بینیم که برای لقمه یی حرام، حرمت حقیقت و میهنی را به آتش کولی گری های واژگان کاذب می کشند و خم به ابرو نمی آورند. امروز می بینیم که خائنان خود را از خادمان و مردمان پنهان نمی کنند که هیچ ، گردن افراشته و خندان و شاداب در کار جا انداختن نام خویشتن اند در هر محفلی که شد. حضور سنگین و سرکوبگر رژیم فاشیستی ملا پاسدار حاکم و تزریق و سرریز کردن هر روزه فرهنگ و اخلاق و عادات کثیف و سخت کاسبکارانه و وحدت شکن اجتماعی ملایان و پاسداران و بسیجیان و هر چه لات و لوت و پاچه ورمالیده به جامعه سرگردان در گرفتاری های لاینحل روزانه خود، چنان آسیب روانی و اخلاقی به ایران وارد کرده است که کار مجاهدان و مبارزان جان برکف راستین را بسیار پیچیده و دشوار نموده است. خیمه گاه شوم و زشتی پروری که بر جامعه ایران سایه افکنده، بافت آن از تار و پود مار و کژدم و روباه و گرگ و خوک و گراز و ایضا کفتار و جغد تنیده شده است. شگفتا از صبر یک ملت ، شگفتا!. گمان نرود که این سایه شوم فقط منحصر به داخل کشور است. متأسفانه به برکت استعمارگران و ایادی آنان در خارج هم قابل رؤیت است و فضا را چنان تیره و تار می کند که تشخیص دوست از دشمن دشوار می شود. عوارض حاکمیت شوم، دامنگیر وطن پرستان خارج کشور هم به اشکال موذیانه مختلف گرفته است. اقامت طولانی در خارج کشوری که ساکنان آن، تبعیدیان و مهاجران ایرانی را یا به حساب نمی آورند و یا دست دوم تلقی می کنند، موجب عقده و حساسیت های فردی شده است هر چند بنام جمع و جماعت به صورت یک پوش یا نقاب. این تنها هنر جانفشانه مجاهد خلق و هوادار است که می تواند آفریننده « ویلپنت » شود. مجاهدین خلق سال ها پیش از صافی گذشتند تا پاک و خالص و دینامیک بتوانند رسالت تاریخی خود را در قبال ملتشان با هر سختی، به انجام برسانند. آسیب هایی که حاکمیت شوم و محیل ملایان به شخصیت و روان جامعه حتا قشر روشنفکر وارد کرده اند از حد یک مثنوی هم فراتر می رود. تجربه های عینی، برخوردها و مطالعات و تأمل های عینی مرا متوجه این وضع اسف انگیز کرده است که روان آسیبی تا اندرون بخشی از آزادیخواهان یا مدعیان آزادیخواهی بی عذاب وجدان، جا خوش کرده است. به عنوان مثال، بسی انحرافات و عملکردهای تقلب آمیز که برای اعتبار دادن بنام خود رخ می دهد، بیمارستان روانی متحرکی از ما در داخل و خارج ساخته است. من کسانی را می شناسم که با وجدان و خیال راحت در جنجال هیچکس به هیچکس، سوار بر « گوگل » به شهرهای کوچک و دور میهن می روند برای انتقال آثار بی نام ( از ترس رژیم ) یا با نام مستعار، به خارج کشور و ضبط آن بنام مبارک خویش. عدم تناسب در فرم ها یکی از نشانه های بارز این امر است. نشانه های دیگر که تخصصی ست مورد بحث ما نیست. وقتی معرکه چنین شلوغ و بی حسابرسی شود، طبیعی ست که پاکبازان باید در صف اول اتهام بنشینند و خائنان و مزدوران نقش قاضی و دادستان را بازی کنند . مبارزه جدی و جانانه علیه استبداد به صد بهانه جرم محسوب و محکوم می شود. بار دیگر تکرار می کنم که اگر انقلاب درونسازمانی نبود، امروزه خیال رژیم چنان راحت و آسوده می بود که نیازی به مزدوران و خائنان نداشت و طبعا در داخل و خارج کشور، خیلی ها از نان حرام خوردن می افتادند. خیانت اشکال بسیار مختلف و گاه ظریف و فریبنده دارد. و گاه حتا به چشم خیلی ها نمی آید.  
ادامه دارد .....