م. سروش: «زنی در قامت خورشید»

تقریبا یازده سال از آن لشکرکشی وحشیّانه به اقامتگاه خانم رجوی در اورسورواز و خانه های پناهندگان سیاسی و هواداران مقاومت ایران می گذرد. حمله و هجومی گستاخانه و بغایت ددمنشانه در اولین ساعت صبح روز بیست و هفتم خرداد سال هزار و سیصد و هشتاد و دو. در این حمله که با حمایت هلیکوپترها از آسمان و قایقهای مسلح از طریق رودخانه مجاور محل سکونت خانم رجوی انجام گرفته بود، هزار و سیصد و هشتاد مامور پلیس شرکت داشتند و یکصد و هفتاد و یک نفر از مجاهدین و اعضای مقاومت به جرم ایستادگی و مبارزه در مقابل رژیم فاشیستی ارتجاعی در ایران، دستگیر شدند.

اینها همه در اروپای متمدن و در قلب کشور آزاد و پیشرفته ای به نام فرانسه اتفاق می افتد. مریم رجوی بعنوان سمبل مقاومت ایران در زمره بازداشت شدگان است و در ادعانامه صادره علیه او جرمش این است که: «تعادل ژئوپلتیک بین المللی را در هم می ریزد و نظم عمومی را مختل می کند»!!!.
راستی تعادل ژئوپولتیکی که قاضی فرانسوی از آن نام می برد به چه معنایی است؟! مریم رجوی در راس یک مقاومت مشروع و ملی، تنها تعادلی را که در صدد بر هم زدن آن است، تعادل یک رژیم وحشی و آدمکش در ایران است و لاغیر. اینرا، هم دوست می داند و هم دشمن حتی تائید می کند. البته نباید از قلم انداخت که بر هم خوردن تعادل هیولای ارتجاع در ایران، باعث برهم خوردن تعادل بسیاری از معاملات و زد و بندها و بده بستانهای پشت پرده نیز خواهد شد. دقیقا به همین علت است که دولت وقت فرانسه با به جان خریدن ننگ این حرکت وحشیانه می خواست تعادل بده بستانهای آنچنانی اش را با رژیم آخوندها حفظ نماید. اما هیهات که اینها نمی دانستند و با وجودیکه قبلا هم در جریان تبعید مجاهدین به« گابن» تجربه کرده بودند باز هم نمی توانستند درک کنند که معامله بر سر مقاومتی که قسم خورده تا شرّ دیکتاتوری و خفقان را از سر مردم ایران به هر بهایی کم و کوتاه کند، لقمه ای نیست که به این سادگیها از گلوی هر کس و ناکسی پائین برود.
فرجام این تبهکاری زشت و نابخردانه را همگان می دانند. عاقبت آن رئیس جمهور و وزیر امور خارجه اش را نیز که پس از پایان دوران صدارتشان در کاخ الیزه به اتهام فساد مالی و سوء استفاده از قدرت به دادگاه فراخوانده شدند، همگان می دانند و این امری بی سابقه در تاریخ فرانسه به حساب می آید.
آری. یازده سال از کودتای دو دولت ارتجاعی و اروپایی بر علیه قلب تپنده مقاومت ایران سپری شده است. مریم رجوی امروز در پارلمان اروپا و دیگر پارلمانهای کشورهای مختلف اروپایی  از جمله همین فرانسه حاضر می شود و شجاعانه به دفاع از حق و حقوق به غارت رفته ملت ایران می پردازد. از او در حد و شان یک رئیس کشور استقبال به عمل می آید. بارها دیده ایم و شاهد بوده ایم که پارلمانترها و شخصیّتهای برجسته جهانی چگونه از او سخن می گویند و به چه سان زبان به تحسین و تکریم می گشایند. او افتخار ایران و ایرانی است. یک زن شجاع، مدیر و مدبّر که تمام زندگی اش را وقف آزادی و رهایی ایران و ایرانی نموده است. بیهوده نیست که ارتجاع زن ستیز حاکم بر میهنمان هر روز به نوعی بر او می تازد و علاوه بر استفاده از تمامی امکانات داخل مملکت، مزدورانش در خارج را نیز به جوسازی و پخش و نشر اکاذیب علیه او و مقاومتش بسیج نمودهاست.البته همگان می دانند که همیشه با توجه به عکس العملهای دشمن می توان بیش از هر تعبیر و تفسیری، به اثرات و میزان ضربه ای که دریافت نموده است پی برد و بی شک او بخصوص در این چند سال اخیر مهلک ترین ضربه ها را بر پیکر رو به اضمحلال رژیم آخوندها وارد آورده است.
 همین دیدار با احمد جربا رئیس ائتلاف ملی و اپوزیسیون سوریه خود بهترین نمونه از سوزش آخوندهاست. تجربه نشان داده که هرگاه آخوندها یک ضربه کاری از مقاومت دریافت کرده اند، جیغهای بنفششان هیستریک وار تمامی صفحات روزی نامه های فرمایشی و رادیو و کانالهای مختلف تلویزیونی راتبدیل به نمایشی از سوزش و استیصال نموده است. معنایش هم این است که تیر دقیقا به هدف، یعنی به قلب ارتجاع خون آشام اصابت کرده است. پرتاب کننده این تیر زهرآگین هم همانند دفعات گذشته کسی نیست جز کاوه آینده ایران.
در قامت خورشیدی بدون غروب
زنی طلوع کرده است
با استقامتی فراتر از صخره های سر به فلک کشیده
و شکوه و هیبتی زیباتر از آبی آسمان
 هیولای زشتی و تباهی و تاریکی
بیهوده پنجه بر آفتاب می کشد
به عبث سدّ راه می شود
دیرگاهیست که او
از گذرگاه صعب العبور تاریخ
گذر کرده است
زنی در قامت خورشیدی بدون غروب
که در سحرگاهی آکنده از نسیم معطر آزادی
نویدگر طلوعی دوباره برای زنان ستمدیده میهنم
خواهد بود
به آب و آفتاب و باران
به سپیده و ستاره و سحر و روشنایی
و به آفریننده زیبایی در بیکران هستی سوگند
که چنین خواهد شد.

اصلا بیخود و اتفاقی نیست که پشمینه پوشان زشت خوی حاکم بر میهن، با شنیدن نام او عنان از کف می دهند و برای بیرون کردنش از صحنه، به هر ترفندی متوسّل می شوند. با اینهمه اما او بخاطر صفات انسانی و مبارزاتی اش، بخاطر ایستادگی در مقابل حکومت نرینه های عمّامه به سر، به خاطر فداکاری و صداقتش، مورد احترام تمام کسانی است که به حق حاکمیّـت مردم ایران بر سرنوشت خویش، احترام می گذارند.
اگر رژیم یک درصد نیز این احتمال را می داد که توطئه حمله به اورسورواز، تبدیل به حماسه ای درخشاندر تقویم این مقاومت خواهد شد و قدر و قدرت آنرا را پیش چشم جهانیان به رخ همگان خواهد کشید، آیا باز هم حاضر بود در مقابل پرداخت چنین بهای گزافی، چند روزی رهبران و هواداران این مقاومت را روانه زندانهای فرانسه کند و بعد هم دست از پا درازتر برگردد و از مواضع پیشین نیز با خفّت و ذلّت ناچار به عقب نشینی شود؟ اگر پاسخ منفی است که بی شک همینطور است، بنابراین باید به این ضرب المثل ایمان آورد که: «عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد».
امسال نیز میعادگاه عاشقان راه رهایی ایران، همانند چند سال گذشته با نام ویلپنت پاریس گره خورده است. برای حضور به هم رساندن در این گردهمایی با شکوه و پیوستن به نور و آفتاب و روشنایی، اصلا نیازی نیست که هوادار مجاهدین باشیم یا اینکه شورای ملی مقاومت را حتیقبول داشته باشیم. کافیست که عاشق و شیفته آزادی ایران و مردمش باشیم. همین کفایت می کند چرا که ویلپنت پاسخی است به تمامی نامردمی ها و نامردی ها، اعتراضی است به اعدامهای بی حد و حساب، پاسخ جانانه ای است به سرکوب و خفقان بویژه در خصوص زنان رنجدیده میهنمان، خروشی است بر علیه بی عدالتی های مکرر در مکرر و خرد شدن استخوانهای ترد و شکننده کودکان کار در خیابانهای وحشت و جنایت و در یک کلام ویلپنت یک «نه» قاطع در ابعاد جهانی است به تمامی حاکمیّت حکومتی که بیش از سه دهه تمامی سعی اش را در نفی انسان و انسانیّـت به کار گرفته است. یک پاسخدندان شکن به تمامیّـت حاکمیّـت ننگین، فاسد و نکبت بار رژیم آخوندی در سرزمین اشغال شده مان ایران.
به امید دیدار بیقراران آزادی میهن در با شکوهترین گردهمایی سیاسی مقاومت در برابر استبداد آخوندی در سرزمین کهن و باستانی مان، ایران.
27 ماه مه 2014 میلادی (6 خرداد 1393)