م. سروش: «از اشرف تا اوین»

حمله دژخیمان ولایت فقیه به بند 350 زندان اوین و ضرب و شتم اسیران بی پناه، یکبار دیگر ثابت کرد که ددمنشیها و درنده خویی های رژیم تبهکاران، حد و مرز نمی شناسد. این جنایت ضدّ بشری دقیقا آن روی دیگر سکه حمله و کشتار بیرحمانه انسانهای بی سلاح در اشرف است. پیام جنایتهایی از این قبیل توسط رژیم درمانده آخوندها، روشن و واضح است. ترس و وحشت از سرنگونی.

نظامی که در اوج اقتدار و ثبات به سر ببرد، اصولا نیازی به ارتکاب این قبیل جنایات ندارد و بدینوسیله خودش را انگشت نمای عام و خاص در سراسر جهان نمی کند.
حمله به مبارزان و مجاهدان راه آزادی در  بندها و سلولهای دهشتناک، البته پدیده جدیدی نیست. دهه شصت، دهه جولان اراذل و اوباش تحت امر خمینی جلاد در زندانها و سیاه چالها بود. خمینی ملعون در پناه جنگ ضدّ مردمی، بساط سرکوب را هر چه گسترده تر کرده بود و در اکثر اوقات صدای مظلومانی که تنها جرمشان آزادی طلبی و آزادیخواهی بود، حتی به سلول کناری شان نیز نمی رسید، چه رسد به اینکه  در سطح جهانی پخش و منعکس گردد. آنچه ما از آن دوران می دانیم شاید یک از هزاران نیز نباشد.
امروز اما ورق برگشته است. مقاومت زندانیان در مقابل وحشیگریهای این رژیم پا به گور، به سرعت در سطح جهانی انعکاس می یابد و واکنشهای انسانی را همچون سیلی محکمی بر بناگوش ولی فقیه ارتجاع و عمله و اکره اش می نشاند. دیگر زمان زدن و بستن و تجاوز و شکنجه و شلاق، بدون پذیرش تبعات آن، آنهم در سطح جهانی و در حالیکه رژیم نیاز به فریب بیش از پیش افکار عمومی در سطح بین المللی دارد، به سر آمده است.
راستی چرا رژیم با اینکه عواقب اینگونه اعمال را می داند باز مرتکب چنین جنایات هولناکی می شود؟!. آیا آنها نمی دانستند که حمله به اشرف و قتل عام انسانهای بی پناه با دست بسته و حتی روی تختهای کلینیک، چه موج عظیمی از انزجار و اعتراض در سطح جهانی را روانه حاکمیّـت پلیدشان خواهد کرد؟. آیا آنها نمی دانند که در عصر ارتباطات و آگاهی ملتها دیگر نمی شود زد و کشت و شکنجه کرد و بدون پرداخت تاوان، به زندگی نکبت بار ادامه داد؟!
پاسخ ساده است. آری. آنان بر عواقب اعمال ننگ آور خویش، سخت آگاهند. امّا از آنجائیکه در موضع ضعف و زبونی مطلق قرار گرفته اند، خطر را به خوبی حس کرده اند. می دانند که هر جرقه ای می تواند منجر به بروز آتشفشانی عظیم و غیرقابل مهار گردد. اینرا از قیامهای مردم در کشورهای عربی آموخته اند و پیشتر از آن نیز در خیزش دلاورانه مردم ایران در سال هشتاد و هشت، با پوست و گوشت و استخوان درک و فهم کرده اند.
 به زبان ساده این هیولای جزام زده، از ریسمان سفید و سیاه می ترسد. هر حرکتی را در راستای انفجار غیرقابل مهار خشم توده ها، ارزیابی می کند و به بیرحمانه ترین شکل ممکن در صدد سرکوب آن برمی آید. وخامت حال و احوالش تا آنجا پیش رفته که از اسیرانی که در بند و غل و زنجیر دارد نیز دچار بیم و هراس گردیده و اینگونه بی شرمانه و بیرحمانه  بر آنها می تازد.
ضعف و زبونی این هیولای رو به اضمحلال، البته یک پیام دیگر نیز دارد و آن اقتدار و صلابت ملّتی است که فرزندانش حتی با دست خالی و در سیاه چالها، در مقابلش ایستادگی می کنند. نشانه ای واضح و روشن از اینکه  خون پاک و بیگناه شهیدان سرفراز اشرف و فداکاری های بی نظیر دلاوران آزادی ستان در زندان لیبرتی هرگز و هرگز به هدر نرفته و پایمال نخواهند شد. امواج مقاومتها و پایداری ها اینک نه تنها در سراسر ایران تحت ستم، که تا اعماق زندانها و دخمه های تنگ و تاریک نیز نفوذ کرده است.  
 امروز قهرمانان در زنجیر، اوین را به سنگر مقاومت در مقابل ارتجاع سرکوبگر تبدیل کرده اند و فردا بی شک خلق قهرمان ایران به پشتیبانی طلایه داران راه آزادی و شرف، زندانی بزرگ به نام ایران را برای همیشه از شرّ زندانبانان و شکنجه گران پلید، آزاد و رها خواهند ساخت.
درود بر تمامی زندانیان سیاسی حکومت جبّاران با هر فکر و عقیده و مرام و مسلک.
23 آوریل 2014 (چهارم اردیبهشت 1393)