زری اصفهانی: زشت ترین جانوران، تمساح است و زشت ترین اشک ها هم اشک تمساح

یاد داشتهای زری اصفهانی - زشت ترین جانوران، تمساح است و زشت ترین اشک ها هم اشک تمساح

مجاهدین خلق اعتصاب غذا کرده اند. درزندان لیبرتی درعراق و در برخی دیگر از شهرهای جهان. 52 نفر آنها را بدون اینکه درگیری نظامی داشته باشند و یا مسلح باشند درحمله ای بسیار وحشیانه بشکلی فجیع و دردناک کشته اند و هفت نفر آنها را هم به گروگان گرفته اند. از این هفت نفر، شش نفر زن هستند.
آنها که درکنار آن شهدا و اسراء سالها بوده اند و در یک سنگر زیسته اند و با آنها زندگی کرده اند، مسلما درد ورنج بیشتری را حس میکنند و از دست دادن آن یاران و همرزمان برای آنها بیش از هرکس دیگری سخت و تلخ و دردناک است.
تمام وسایل دفاعی آنها را گرفته اند. امکانات معیشتی شان را در حداقل قرار داده اند. بنگال هایشان مرتب بدلیل ریزش باران و جاری شدن سیل در گل و لای فرو میرود. امکان تردد ندارند. امکان بیمارستان ندارند. امکان غذا و آب سالم و دارو و درمان ندارند. آنها را کشته اند و دزیده اند. و دریک زندان غوطه ور درآب و گل و لجن رها کرده اند. حالا چه باید بکنند؟
یک عده خفاش هم از تاریکی فضا و مهی که همه جارا فراگرفته و خوب وبد و درست وغلط را درهاله ای فرو برده، استفاده کرده و مدام با وزوز های مزاحمشان باعث آزار آنها میشوند.
تمساح ها هم که گله گله و اشک ریزان از راه میرسند، میگویند تمساح وقتی سبز است یعنی تازه از آب درآمده است چندان خطری ندارد چون سرد است و بی حال  ولی تمساح خاکستری خطرناک است و نباید به ان نزدیک شد. این تمساح ها که گوله گوله اشک میریزند و آنهم برای مجاهدینی که شب وروز خواب نابودیشان را می بینند از قضا خیلی زیاد  خاکستری شده اند خاکستری نزدیک به سیاه.
یک ریز داد و فریاد و فغان و آه و ناله سرداده اند که چرا مجاهدین اعتصاب غذا کرده اند و چرا رهبران آنها اجازه اینکاررا که تنها وسیله  دفاعی و راه مقاومت آنهاست به آنها داده اند؟ وچرا دستور نمیدهند که همین الان چون تمساح های خاکستری زیادی اشک ریخته اند و از همین چند قطره اشک دغلکارانه نیز خسته شده اند ، دست از اعتصاب غذا بردارند و از لیبرتی هم به هر صورتی حتی اگر پرنده هم میشوند، بال زنان بیرون بیایند و بروند یک کشور غربی و مثل همین  جماعت تبدیل به تمساح و خفاش و قورباغه و حشره شوند.
همه حرف آنها و خلاصه اشک هایشان همین است. مثل ما بشوید. تا ما خیالمان راحت شود که مبارزه ای دیگر وجود ندارد و ماهم وجدانمان آسوده شود و در جای امن و امانی که داریم خوش و خرم زندگی کنیم. دنیارا آب ببرد خواب از سرما نپرد.
حالا از همین خانم های خوش صحبت و آقایان خوش صحبت تر بپرسید که درزندان های ایران الان چند نفر دراعتصاب غذا بسرمی برند، شرط می بندم که ندانند. اگر بپرسید که درهمین چند هفته اخیر چند نفر در ایران اعدام شده اند، اصلا نمیدانند. چند نفر زندانی داریم، چند نفر گم شده اند، آنها کاری به بقیه ایرانی ها و مشکلاتشان ندارند. مشکل اساسی تمام کهکشان راه شیری فقط مجاهدین است و بس. مجاهدین عطسه کنند، اینها صد تا داستان و شعر و مقاله و خطابیه برای عطسه مجاهدین ساخته و آماده کرده اند که توی بوق کنند، و تقصیر عطسه ها را هم به گردن رهبران شان بیندازند و از آنها بازخواست کنند و برایشان دادگاه بگذارند و بازجویی شان کنند و تحویل کمیته شان بدهند. درصفحه فیس بوک یکی از این تمساح های خاکستری مایل به سیاه دیدم که نوشته بود همه هواداران مجاهدین را که اعتصابیون را تشویق میکنند و خبرهای اعتصاب را پخش میکنند را درآینده که انقلاب شد و جمهوری اسلامی سرنگون شد دستگیر کرده و تحویل میدهیم !! باور کنید شوخی نمی کنم. یکی از دوستان میگفت حالا چرا صبرکرده است برای آینده و پس از انقلاب و همین الان آنها را تحویل نمی دهد؟
دیگر قضیه خیلی گویا بالا گرفته است، نه تنها اعتصاب کنندگان را باید تحویل دادگاه های صالحه داد که چرا اعتصاب کرده اند و نه تنها رهبرانشان را باید به تیغ گیوتین سپرد که چرا فرمان نمیدهند اعتصاب شکسته شود بلکه هواداران و دوستان و هرکسی که به این اعتصابیون محبتی دارد و رفاقتی داشته است و خبری از آنها پخش میکند و تلاش میکند که صدای آنها به گوش کسی برسد را هم باید ترتیبشان را داد و یک جوری با دگنک، فحش و فضیحت و اتهام و تحقیر آنها را هم خفه کرد که خبری از آنها نگیرند و منتشر نکنند. می گویند چرا اینهمه هوادار که نسبت به آنها دلسوزی می کنند و سعی می کنند مرتب ارگان های بین المللی را درجریان آنهمه شقاوت و بیرحمی که برآنها اعمال شده است خبردارکنند و یک سره درتلاش و تکاپو درهرشهری که هستند می باشند ،دسته جمعی به اعتصاب غذا دست نمی زنند و اگر اینکاررا نکرده اند پس هیج حقی هم برای ابراز نظر درمورد اعتصاب غذا ندارند. ای خانم ها و ای اقایان که حقیقتا خیلی مستدل و درست و برحق حرف میزنید! و دیگر سگ ملا نصرالدین هم از نوشته های شما که گویا روز به روز هیجانی تر و عصبی تر و جنگ آورترمیشود و همه منتظرند که بزودی اعلام مبارزه مسلحانه با مجاهدین و اعتصاب کنندگان و هواداران و هرکسی که حرفی به حمایت از آنها میزند، کنید، به خنده می افتد و سرتکان میدهد. بدانید و آگاه باشید که مجاهدین هم عاقل اند، هم بالغ اند و هم میدانند که چه دارند میکنند و اساسا دایه دلسوز تر از مادر نیاز ندارند .اگر به دموکراسی به اندازه موی دم یک خرگوش و یا پشکل کوجک یک بز باوردارید ، حق دموکراتیک هرانسانی است که برای ایده های خودش تلاش کند و مبارزه کند و مقاومت کند .مجاهدینی که اعتصاب کرده اند هنوز صد ها نفر دور وبر خودشان چه درزندان لیبرتی و چه درشهرهای مختلف جهان دارند که همه آنها عقل و خردشان بیشتر از شما نباشد کمتر نیست. از این دموکراسی که اینهمه برایش داد وفغان وگریه و زاری میکنند و از نبود آن دررنج و مرارت هستید یک ذره اش را هم برای آنها قائل باشید. بگذارید خودشان تصمیم بگیرند که چه میخواهند بکنند، و بگذارید که هرکس دلش خواست اعتصاب کند و هرکس نخواست نکند. اگر هم خیلی دل رحم شده اید و از دلرحمی بسیار زیاد وعجیب و غریب است که اینکارها را می کنید، یک خبری هم از زندان های ایران بگیرید. و کمی هم برای آن بیچاره هایی که به اندازه مجاهدین نه سخنگو دارند  یا بلندگو و نه دلسوز و رفیق و وکیل مدافع، دل بسوزانید. درحال حاضر و درهمین لحظه ده ها زندانی سیاسی درایران دراعتصاب غذا بسر می برند که شما دل رحم ترین موجودات خدا اسم یکی از آنها را هم نمیدانید.
این یک خبر از دویچه وله است که اگر کنجکاو بودید و در جنگ با مجاهدین لحظه ای به اصطلاح برک ( استراحت کوتاه ) داشتید نگاه کنید،
که خودتان هم میدانید کاری اساسا با آنها ندارید و مشکل شما فقط مجاهدین هستند. و بس و این داد و فغان ها و روضه های ابوالفضل و حضرت زینبی که می گیرید از سر ترحم و نیکی و خوش قلبی نیست که برعکس از سرکینه و دشمنی و زشتی و فلاکت است. ایا زمانی که اکبر محمدی درزندان دراعتصاب غذا بود و همه شما هم خبرداشتید، چه کردید؟ رفتید به یاریش شتافتید و اعتصاب غذا کردید؟ اکبرمحمدی دراثر اعتصاب غذا درزندان اوین شهید شد. ایا وقتی ولی الله فیض مهدوی، جوان بیست و چند ساله اعتصاب غذا کرده بود شماها هم همراهش به اعتصاب غذا دست زدید؟ و یا هدی صابر و یا بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی که تنها راه مقاومتی که برایشان مانده بود اعتصاب غذا بود و جانشان را برسر آن شکل مبارزه و مقاومت گذاشتند. خودشان انتخاب کردند. با اختیار و آگاهی و درایت و بینشی که داشتند. حق دموکراتیکشان بود. مبارزه حق است. دراعلامیه جهانی حقوق بشر هم درمورد آن نوشته شده است. حق طبیعی و مادرزاد هرانسانی این است که وقتی حقوقش پایمال شد به مبارزه برخیزد. مقاومت کند. سرش را زیر نیندازد و بره وار تسلیم شود و سرکوب را به عنوان حق سرکوب کننده باور کند. مجاهدین دارند مبارزه میکنند. حق انهاست و کسی هم نمیتواند این حق را از آنها بگیرد. بقیه هم مختارند. خواستند اعتصاب غذا میکنند. نخواستند نمی کنند. مگر آزادی همین نیست؟ پس ای تمساح ها خاکستری و سبز و اکتیو و پاسیو، دم ها و اشک هایتان را جمع کنید وبه خانه هایتان بروید. بخورید و بنوشید و بزنید و برقصید. برای دیگران کاسه داغ تراز آش نشوید. در دوستی و دلسوزی تان دیگر کسی شک ندارد! آنچه که شما میخواهید ویرانی خانه است از پای بست. به دنبال همان باشید. راه مستقیم تریست و استراتژی کامل تری. وقتتان را صرف بقیه امور نکنید.
اگر هم خواستید کسی را به جرم اعتصاب غذا کردن و یا نکردن و شعار دادن ویا ندادن دستگیر کرده و تحویل دهید هنوز دیر نشده است. راه ها هم یکی یکی دارند باز میشوند. ظریف و کاترین اشتون هم روبوسی کردند و جان کری هم برایشان رقص عربی اجرا کرد. نگران چه هستید. چرا اینقدر بسر و سینه خود میزنید؟ بزودی همه راه ها بسوی قم باز میشود. و شما هم خوش و خندان به آرزوی دیرینه تان که پایان جنگ و مبارزه و دربدری و غربت و تبعید است خواهید رسید. خیر پیش
3آذر92