هادی روشن روان: اشرف کانون استراتژیک نبرد تعطیل شد یا تکثیر؟

در 10 شهریور 1392 در سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367، قتل عام کم نظیری در اشرف با همان وحشیگری، با همان ماهیت و با همان کاراکتر قتل عام 67 اتفاق افتاد. 52 مجاهد خلق به شهادت رسیدند و 7 مجاهد خلق به گروگان گرفته شدند. و 42 مجاهد اشرفی در بهت و ناباوری قاتلین و آمرین این قتل عام زنده ماندند.

این قتل عام با هدف انهدام کامل اشرفیان طراحی شده بود که تعداد مشخصی را دستگیر و بقیه را به قتل برسانند و با سرعت امکان هر تحرکی را از اشرفیان بگیرند، بطوریکه وقتی عقب نشینی میکنند، هیچ سند و مدرک و ردی نماند و مجاهدی هم دیگر نباشد که  از آنجا عکس و فیلم و گزارشی بدهد، تا بعد دولت عراق بعنوان تنها منبع، ماجرای! این جنایت را در چارچوب سناریوی تهیه شده ارائه دهد. اما 42 اشرفی با فیلم هائی که از این جنایت در حین حمله و بعداز آن تهیه و ارسال کردند، میز را چپه و جانیان را افشا کردند.
در ساعت 4 بعداز ظهر 10 شهریور سپاه پاسداران با هلهله اطلاعیه داد و ضمن شادمانی اعلام کرد که 70 نفر کشته شدند و 10 نفر هم مفقود هستند. تصور میکردند که در اشرف 80 نفر بوده و کسی زنده نمانده است. وقتی متوجه شدند که 42 مجاهد در اشرف حضور دارند، سپاه قدس و وزارت اطلاعات به مالکی خرده گرفتند و گفتند آمار درست نداده بودید و ما فکر میکردیم 80 نفر هستند.! بدنبال این شکست، در درون ستاد اجرای این جنایت در نیروی قدس سپاه و وزارت اطلاعات، مطرح شد که در هر تحقیقاتی که توسط سازمان ملل یا هر ارگان مستقلی انجام شود، این 42 نفر شاهدان زنده محسوب میشوند، لذا بایستی که این 42 نفر را هم از سر راه برداشت.
بدنبال اطلاع از نیات شوم جانیان بود که با وساطت خانم مریم رجوی، 42 اشرفی قبول کردند که اشرف را در ساعت 22 روز چهارشنبه 20 شهریور ترک کنند. ( البته مزدوران در مسیر آنها هم بمب منفجر کردند، اما موفق نشدند.)
بعداز قتل عام و بویژه پس از ترک اشرف، آمران، عاملان و حامیان این جنایت بزرگ یکی پس از دیگری به صحنه آمدند و هلهله پیروزی سر دادند. سرلشگر پاسدار قاسم سلیمانی (فرمانده بالای این جنایت بزرگ) بعنوان میهمان ویژه در خبرگان سخنرانی کرد و این جنایت را بالاتر از عملیات «مرصاد»  نامید. سرتیپ پاسدار محمدرضا نقدی فرمانده نیروی بسیج نیز فرماندهان این ارگان سرکوبگر را جمع کرد و قتل عام 10 شهریور را با «مرصاد» مقایسه کرد، که رژیم را بار دیگر نجات داد.!
جواد ظریف وزیرخارجه رژیم برای ابلاغ تشکر ولی فقیه و آخوند روحانی از مالکی شخصا به عراق سفر کرد. نمایندگان مجلس هم یکی پس از دیگری به صحنه آمدند و از تخلیه اشرف، ابراز شادمانی کردند. آخوند محمود علوی وزیر اطلاعات آشیخ فریدون بلافاصله به تلویزیون رژیم آمد و از روی متنی که میخواند اعلام کرد که تعطیل اشرف، فروپاشی مجاهدین است و چندبار آنرا تکرار کرد
سئوال اصلی این است که آیا واقعا خارج از هر عاطفه انقلابی نسبت به اشرف و اشرفیها، با تعطیل اشرف، دشمن به فروپاشی مجاهدین دست یافته یا میابد؟ یا برعکس با این قتل عام  اشرف جاودانه شد؟ یا به قول مسعود رجوی 1 و 2 و 3 .... 100 و 1000 اشرف ساخته خواهد شد؟
“اشرف کانون استراتژیکی نبرد، نقدینه بزرگ ملت ایران در مبارزه آزادیبخش با ولایت فقیه“ چه شد؟ با 52 شهید و 7 گروگان، تعطیل شد و چنانکه آخوند محمود علوی و فرماندهان سپاه قدس و سپاه و ... گفتند و میگویند، مقدمه فروپاشی مجاهدین شده است؟ یا اشرف با 52 شهید و 7 گروگان، یک مرحله از نبرد استراتژیکی خود را به اوج رساند خون 52 اشرفی در پیکره تمامی اشرفیان و اشرف نشانها جاری شد و 1 ،2، 3 .... 100 و 1000 اشرف در راه است و در مرحله سرنگونی هر اشرفی هرجا که باشد یک کانون استراتژی نبرد سرنگونی برپا میکند.

نگاهی کوتاه به جنگ 11 ساله رژیم و مجاهدین
از بدو تأسیس ارتش آزادیبخش در سال 1365، رژیم آخوندی همواره اشرف را یک تهدید جدی برای خودش بحساب آورده و برای ضربه زدن و انهدام آن در یک کلام میتوان گفت که از هیچ اقدامی فروگذار نکرده است، بمباران در 13 فروردین 1371 تا پرتاب 1000 موشک در 30 فروردین 1380 ... و بطور خاص یک جنگ تمام عیار دیپلماتیک، سیاسی، روانی و نظامی و تروریستی در 11 سال اخیر.
در اوائل مهر 1380 جک استراو وزیر خارجه وقت انگلیس به تهران آمد و در ملاقات با خرازی وزیر وقت خارجه و آخوند حسن روحانی دبیر وقت شورای عالی امنیت رژیم، تحولات منطقه بعداز 11 سپتامبر 2001 را تشریح کرد و برای آنها روشن نمود که چه اتفاقاتی در منظقه خواهد افتاد، از جمله جنگ علیه افغانستان و عراق، و خواستار همکاری همه جانبه رژیم با کشورهای اروپایی شد و با یادآوری اینکه انگلیس قبل از تهاجم 1000 موشک به قرارگاههای مجاهدین در 31 فروردین 1380، آنها را در لیست قرار داده (تا شرایط سیاسی برای این حمله فراهم شود) مطرح کرد که تهاجم نظامی رژیم به مجاهدین در شرایط بین المللی بعداز11 سپتامبر امکان پذیر نیست و حل مسئله مجاهدین را، رژیم در گسترش همکاری با غرب در شرایط جدید منطقه باید دنبال کند.
خطوط مطرح شده توسط جک استراو در جلسه سران رژیم مطرح شد و برای بررسی به  ارگانهای اطلاعاتی امنیتی داده شد.
شورای عالی امنیت رژیم، مرکز تحقیقات استراتژیک تشخیص مصلحت نظام و دفتر ویژه رهبری و معاونت اطلاعات سپاه تحقیقاتی در مورد پیامدهای 11 سپتامبر برای رژیم و حفظ نظام در شرایط جدید انجام دادند. این تحقیقات در شورای عالی امنیت رژیم و بدنبال آن در جلسه سران رژیم ارزیابی شد و بطور مشخص در رابطه با مجاهدین به نتایج زیر رسیدند:
1.    با توجه به توصیه وزیر خارجه انگلیس و کشورهای دوست از جمله روسیه، اقدام نظامی در منطقه علیه مجاهدین در این شرایط درست نیست و فعلا باید آنرا کنار گذاشت.
2.    با همکاری با ائتلاف و بویژه همراه با اروپا و استفاده از شکاف آن با آمریکا، تهدید نظام توسط مجاهدین خلق را خنثی نمائیم. و در مذاکره با دول غرب شرط هرگونه همکاری، ضربه به مجاهدین قرار داده شود
3.    وزارت اطلاعات با همکاری وزارت خارجه مأموریت دارد که تلاش کند کشورهای اتحادیه اروپا همانند انگلیس، مجاهدین را در لیست تروریستی قرار دهند ....
تلاش وزارت اطلاعات و وزارت خارجه با اتحادیه اروپا منجر به این شد که در 13 اردیبهشت 1381 مجاهدین را در لیست سازمانهای تروریستی اتحادیه اروپا قرار دادند. با جدی شدن حمله نیروهای ائتلاف به عراق، جک استراو در مهرماه 1381 به تهران  آمد و بعداز اطلاع به رژیم که ائتلاف به عراق حمله خواهد کرد بطور مشخص خواسته های ائتلاف از رژیم را مطرح کرد که  بطور خلاصه از رژیم خواست که:  رژیم در جریان حمله به عراق لگدی به ائتلاف نزند، در زمان حمله مرزهایش با عراق را ببندد و یک دالان هوائی در اختیار ائتلاف قرار دهد....
رژیم آخوندی بجز کانال هوائی با خواسته های ائتلاف موافقت کرد و در مقابل دو خواسته مشخص زیر را مطرح کرد:
1.    بمباران قرارگاههای مجاهدین در عراق و اینکه اجازه ندهند که مجاهدین بعداز حمله در عراق بمانند.
2.    ائتلاف بپذیرد که شیعه (عناصر وابسته به رژیم یعنی مجلس اعلا و 9 بدر) جانشین صدام شود.
جک استراو به هر دو خواسته  قول مساعد داد.
در طرح انهدام مجاهدین، پیش بینی شده بود که با بمباران قرارگاههای مجاهدین توسط نیروهای ائتلاف، مجاهدین مقابله میکنند و لذا در ادامه بمباران نیروهای ائتلاف تا تلاشی کامل مجاهدین پیش میروند و لذا همزمان با توافق با ائتلاف برای انهدام قرارگاههای مجاهدین، وزارت اطلاعات ارگانی بعنوان انجمن نجات را شکل داد، تا در شرایط حمله به عراق به زعم خود، مجاهدین باقیمانده  را به ندامت و تسلیم بکشاند.
این طرح و نقشه های رژیم ضد بشری از نظر مجاهدین یک مسئله پوشیده و پنهانی نبود، رهبر مقاومت مسعود رجوی در پیام 22 بهمن 1381 گفت : ... “حالا بگذارید رژیم و همگنانش هر چه می‌خواهند به «این‌همانی» نیروی رزمندهٌ این مقاومت با عراق وغیرعراق بپردازند.‌ هرچه می‌خواهند ترس و بن‌بست و درماندگی و بد‌فرجامی خود را بر روی این مقاومت فرافکنی کنند.‌ هر چه می‌خواهند از جنگی که می‌گویند در عراق در خواهد گرفت، بترسانند. ... مهمل ببافند و همان فالگیریهای روزگار آتش‌بس و روزگار جنگ کویت را به‌صورتی دیگر و در قالبی دیگر تکرار کنند.‌ ما باز هم به‌رژیم می‌گوییم: شتر در خواب بیند پنبه دانه!
این حرف از سر خوشبینی و ساده لوحی نیست. ‌ساده اندیشی برای مقاومتی با یکصد‌و‌بیست هزار شهید، که بیش از 20سال را بی‌وقفه در آتش و خون سپری کرده است، موضوعیت ندارد.‌ البته همهٌ خطرات، مثل همیشه، ممکن و متصور است.‌ اما ریسک و خطر یک چیز است و تاریخچه و مسیر و قانونمندیهای مبارزهٌ آزادیبخش با رژیم آخوندی  چیز دیگری است.
آخر، جنگ ما  از روز نخست تا به‌آخر، با رژیم ضدانسانی ولایت‌فقیه به‌عنوان غاصب حق حاکمیت مردم ایران بوده و هست و خواهد بود و لاغیر. هدف از آمدن به عراق و استقرار در مجاورت خاک میهن نیز همین بوده و هست و خواهد بود و لاغیر ...“
جنگ ائتلاف علیه حکومت عراق آغاز شد، آنها به تعهداتشان به رژیم آخوندی وفا کردند، با بمباران های مستمر قرارگاههای مجاهدین و بویژه اشرف گاه 90 تا 120 بار در یک شب. و بدنبال آن یورش مزدوران رژیم برای قتل عام مجاهدین.
برادر مجاهد مسعود رجوی در پیامی در 30 فروردین 1382 در رابطه با یورش مزدوران میگوید: «...آخوندهای خونریز و مزدوران آنها در سلسله حملات وحشیانة تروریستی، دهها مجاهد خلق را به شهادت رساندند و بیش از 50تن را مجروح کردند. در نهایت شقاوت سر مجاهد خلق جاوید حسینی را بریدند؛ دستهای مجاهدان خلق فرهاد مستوفی و ایرج کریم (پدر کریم) را از آرنج قطع کردند و سپس، بر پیکر آنها در حوالی قرارگاه انزلی، در شهر جلولا، با لودر خاک ریختند. پیکرهای مجاهدان شهید احمد فلاحتگر، بیژن محیطی، عمر دهانی، محمدعلی مولایی و مهدی خُراشادی را هم در نزدیکی کانی ماسی و سید نارین (در شرق شهر سعدیه عراق) رهاکردند که توسّط همرزمانشان و اهالی شریف محل، در همانجا تدفین شد و سپس، به قرارگاه اشرف منتقل گردید. ...»
بعداز اینکه بمبارانهای ائتلاف و یورش مزدوان رژیم آخوندی و گردآوریهای سلاح های مجاهدین، بجائی نرسید، رژیم آخوندی تمام تلاشش را روی منحل کردن مجاهدین و فروپاشی اشرف قرار داد، و توطئه و ترفتدی نبود که در این سالیان بکار نبست تا به فروپاشی تشکیلات مجاهدین و تسلیم مجاهدین اشرفی برسد. وزارت اطلاعات از 7 دیماه 1382 خانواده را راهی اشرف کرد، تا به زعم خودش مجاهدین را به تسلیم بکشانند و با خود نزد ملایان ببرند، در مدتی که این پروسه را دنبال میکرد، نتایج کاملا عکس گرفت و این خانواده ها بودند که حامیان اشرف شدند و تعدادی هم به ارتش پیوستند، ... بعد تیف را تشکیل داد، صلیب سرخ را بخدمت گرفت، مزدورانش را با 300 بلندگو بمدت طولانی در پشت درب اشرف مستقر کرد، بعد به حمله 6 و 7 مرداد 1388 و 19 فروردین 1390 مبادرت کرد، بعد بدنبال فراهم کردن شرایط بین المللی برای حمله تمام عیار به اشرف مبادرت کرد و جابجائی  آنها را با هدف فروپاشی تشکیلات مجاهدین،  در پیش گرفت و بعد جابجائی به لیبرتی و سه بار موشک باران مجاهدین در لیبرتی و در 10شهریور به قتل عام اشرفیان دست زد. چرا که این رژیم ضد بشری بطور روزمره خطر سرنگونیش بدست مجاهدین را لمس میکند و تا روزی که هست به توطئه هایش علیه مقاومت ادامه خواهد داد.
اشرفیان هم رو در روی رژیم ضد بشری، با مقاومت و ایستادگی اشرف را کانون استراتژی نبرد سرنگونی کردند و حال برآنند که هرجا هر جمعی از اشرفیان باشند آنجا را اشرف کنند یعنی صدها کانون استراتژی نبرد را خلق نمایند.
دکتر منوچهر هزارخانی که قبل از دیماه 1387 که حفاظت اشرف به عراقیان واگذار شود، دیداری از اشرف داشتند، در کتاب "گزارشی از شهر اشرف“ به شرح سرگذشت شهر شرف در دوران پرشکوه پایداری پس از بمبارانهای ویرانگر، پرداخته و مینویسد: «وقتی از دروازه اشرف میگذری و دوستان دیرینت را، پس از سالها، با همان شور و هیجان آشنا و در همان اونیفورم معمولشان میبینی که به استقبالت آمده اند، یقین داری که به همان قرارگاه اشرفی که میشناختی و بارها، به مناسبات مختلف، به آن رفت و آمد داشته ای، قدم گذاشته ای. امّا همین که شروع به گشت زدن در محل میکنی و با فعالیتهای جدید ساکنانش رو به رو میشوی، نخستین سؤالی که در ذهنت شکل میگیرد این است: آیا آدرس را درست آمده ام؟ آیا اینجا همان قرارگاه اشرف است؟ جواب سؤالت آری یا نه نیست، آری و نه با هم است؛ آری آدرس را درست آمده ای؛ نه، این قرارگاه اشرف نیست، اینجا شهر اشرف است. قرارگاه اشرف یکی از پایگاههای متعدّد ارتش آزادیبخش ملی در مبارزة مسلحانه با نظام ولایت فقیه بود و از اینرو مجهّز به انواع جنگ افزارهای سبک و سنگین. شهر اشرف، امّا، یک شهر غیرنظامی و بی سلاح است و با اینهمه قلب مقاومت سازمانیافتة مردم در آن می تپد. ....
نیروهای ائتلاف به ازای قول همکاری (یا دستکم عدم دخالت) آخوندها در عراق، به آنها وعده داده بودند که مشکل بزرگشان در خاک عراق، یعنی ”مساٌلة مجاهدین“ را حل کنند و برای این منظور از همان ابتدا به سراغ ”راه حل نهایی“ ـ یعنی حذف جسمانی آنها ـ رفتند. گستردن فرش بمب بر تمامی قرارگاههای ارتش آزادیبخش، امّا، مشکل آخوندها را حل نکرد، هرچند مایه گذاری گشاده دستانه و بیدریغ بود. پس تلاش کردند به نام ”مبارزه با تروریسم“ آنها را از صحنة سیاسی حذف کنند. کارزار عظیم جنبش مقاومت و حامیان و هوادارانش در سراسر جهان برای تثبیت موقعیت پناهندگی رزمندگان اشرف، امّا، این تلاش را هم با ناکامی روبرو کرد. شکست همة راه حلهای مبتنی بر ایراد فشار از خارج، توطئه گران را به ناچار به این فکر انداخت که اشرف را نه با بیرون کشاندن رزمندگان از آن و پراکندنشان در چهار گوشة دنیا، از درون منحل کنند. و این ”چاره اندیشی“ سرآغاز ماجرای فضاحت باری شد که به ماجرای ”تیف“ شهرت یافت. این بازی کثیف، اگر مختصر دستاوردی برای اصحاب توطئه داشت، همه به دستگاه آخوندها رسید و برای ”نیروهای ائتلاف“ جز آبروباختگی چیزی به جا نماند تا آنجا که سرانجام مجبور شدند دام و دانة فریبشان را جمع و دکّان شیّادیشان را تخته کنند.
 امّا مقاومت جانانة ساکنان شهر اشرف در برابر این توطئه های رذیلانه و پشتیبانی بیدریغ و ”بی مرز“ یارانشان در پهنة جهان، گشاینده راه نوینی در مبارزه با طاعون حکومت دینی شد که قرارگاه اشرف را حالا به شهر اشرف تبدیل کرده است. این، چکیدة خلاصة عصارة یک مبارزة مرگ و زندگی است که جنبش مقاومت ما تاکنون آن را از سرگذرانده است. ... ».
آنچه هدف دشمن بوده و هست، نابودی اندیشه مقاومت و اراده سرنگونی رژیم ولایت فقیه است. در مقابل آنچه که مجاهدین چه با سلاح و چه بی سلاح چه با خاک و چه بی خاک دنبالش هستند، ارادة سترگ جمعی است که در هر شرایطی برای سرنگونی این رژیم ضد بشری در جنگ و نبرد است. با سلاح یا با کنسرت و متینگ، ... بله بله آنها توانسته اند و میتوانند از «شبه اوین هم فتح مبین» برای خلقشان بوجود آورند.
یک روی سکه این است که اشرفیان را به زندان لیبرتی بردند، 52 نفر آنها را قتل عام و 7 نفر را به گروگان بردند و اشرف را تعطیل کردند. و دشمن لُغز فروپاشی میخواند و دم و دمبالچه هایش هم با پوزیسیون دلسوزی برای این اشرفیان بی پناه، اشک تمساح میریزند و مدعی تلاش برای نجات آنها از زندان لیبرتی هستند.
اما در روی دیگر سکه، مجاهدین به نقطه ای رسیده اند که دشمن آنها شب و روز ندارد و بالاترین تهدید موجودیتش را مجاهدین میداند. نمونه هائی از اظهارات سردمداران رژیم بعداز 10 شهریور این روی سکه را نشان میدهد:
-    سرلشگر پاسدار قاسم سلیمانی سرکرده سپاه قدس و سرتیپ پاسدار نقدی سرکرده بسیج و ... قتل عام 52 نفر را کیفا بالاتر از باصطلاح از مرصاد(عملیات جلوگیری از سقوط رژیم توسط فروغ جاویدان) مطرح کردند. پس با زبان بی زبانی میگویند، تهدید اشرفیان برای آنها تهدید فروغ جاویدان یعنی سرنگونی بوده است.
-    سرتیپ پاسدار منصور حقیقت پور تروریست سابق نیروی قدس و نایب رئیس  کمیسیون امنیت مجلس رژیم پرده ها را کنار زد و گفت: “نه‌تنها پادگان اشرف، بلکه امیدوارم کل کره زمین از لوث وجود منافقین پاک شود“. بعبارت دیگر میگوید تا زمانیکه یک مجاهد هم روی کره زمین است. این رژیم ضد بشری به ثبات نمیرسد.
-    کیهان شریعتمداری که عمدتا خط خامنه ای را انعکاس میدهد در 31 شهریور 92 در مقاله ای تحت عنوان «فروپاشی لانه عنکبوت» نوشت:
o    “ایران بارها اعلام کرده که منافقین را خط قرمز خود می داند و هر کشوری که پذیرای این جنایتکاران باشد
o    این گروهک به عنوان یک تهدید و ویروس  حاوی و ناقل میکروب های کشنده است.
o    رئیس جمهور و وزیر امور خارجه کشورمان با سخنرانی‌ها و انجام مصاحبه ها این پیام صریح و قاطع را به دولت‌های جهان و به خصوص کشورهای منطقه ارسال کنند که جمهوری اسلامی ایران هرگز به هیچ کشوری اجازه نمی دهد این گروهک را در خاک خود مستقر کند و در صورت چنین اقدامی باید منتظر عواقب سیاسی و اقتصادی و احیانا امنیتی (بخوانید عملیات تروریستی) آن باشند.
o    رئیس جمهور و وزیر خارجه که در این هفته در نیویورک با مقامات بسیاری از کشورها مذاکره و گفت وگو خواهند کرد موضوع منافقین را در دستور کارهای این دیدارها و مذاکرات قرار دهند. اگر اروپا و آمریکا واقعا به دنبال بهبود روابط با ایران هستند، باید حسن نیت خود را در این زمینه نشان دهند و چه حسن نیتی از این بالاتر که اولا حمایت کامل خود را از این گروهک قطع کنند ....“
اگر رسانه های رژیم در این روزها مانیتور شود، پر از نمونه هایی از فاکت های بالا است. در یک کلام اولا همین 100 نفر در اشرف تهدید بالاتر از فروغ جاویدان برای رژیم ضد بشر خمینی را بوجود آوردند و ثانیا تا زمانیکه یک مجاهد در کره زمین باقی است تهدید وجود دارد و مرز سرخ رژیم با کشورها برخورد آنها با مجاهدین است و بالاترین حسن نیت هر کشوری با رژیم قطع حمایت کامل از آنها است. بنابراین دشمن ضد بشری خیلی خوب احساس میکند که اشرف کانون نبرد بوده است، این درحالی بود که اشرفیان در محاصر کامل بودند و هم اکنون در زندان لیبرتی هستند. وای به روزی که این محاصر و زندان هم نباشد.
شهادت و زندان در مورد مجاهدین همواره بوده است، اگر پرداخت بها آنهم بالاترین بهاء لازم نبود که نیاز به مجاهد و مجاهد خلق نداشت، مخالفان “ولایت فقیه“ کم نبوده و نیستند، ولی برای این مخالفتشان، آیا بهای مشخصی حاضرند بپردازند. یا آنگاه که  دشمن بها را بالا میبرد، آنها هم از صحنه مبارزه حذف میشوند؟ اما مجاهدین که با فدای تمام عیار به صحنه آمده اند، رژیم را آچمز کرده و به سوی سرنگونی میرانند.
اشرف نشان داد که مجاهد بی سلاح بسیار خطرناکتر از مجاهد با سلاح است. زیرا این کانون، مجاهدین را پرورش داد که هر جمعی از آنها با آماده باش تمام عیار شبانه روزی، آماده مقابله با هر توطئه رژیم هستند و حال “اشرف در کهکشان زهره ، و در انقلاب مریم، تکثیر شد. دشمن بزودی در خواهد یافت که مجاهدین “بی مکان خاص“ هم بسیار خطرناک تر از مجاهدین محصور در اشرف خواهند بود. دشمن زبون در خواهد یافت که هر اشرفی بعداز 10 شهریور به  یک فرمانده صحنه نبرد تبدیل شده است، خون 52 شهید در رگهای هر جمع کوچک از اشرفیان با اشرف نشانهایش، جاری شده و به توان 52 رسیده است.
در حالیکه عواطف عمیق انقلابی و انسانی و خاطرات مستمر چندین ساله با تک تک شهدا، این روزها در درون مجاهدین  موج میزند، اما قتل عام اشرف را یک صحنه نبرد سرنگونی می بیندند که به ضربه ای جانکاه به دشمن ضد بشر تبدیل شده است! این حماسه در قلب استراتژی و نبرد سرنگونی بوده است. بله بله حمله به اشرف بسا بالاتر از فروغ جاویدان در کاکل عملیات ارتش آزادیبخش نبرد سرنگونی را به پیش می برد.
کهکشان زهره مجاهدین را به مداری رساند که کانون استراتژی نبرد نه در یک خاک خاص بلکه در جمع مجاهدین است هرجا تشکیلاتی از مجاهدین باشد آنجا یک اشرف و یک کانون نبرد است.
-----------------------

[i]مرصاد نام عملیات مقابله سپاه پاسداران با عملیات فروغ جاویدان است که هرسال جشن میگیرند که رژیم را از سقوط حتمی نجات دادند.!

[ii]  روزنامه الزمان80.07.12 (4 اکتبر 2001) بنا به اطلاعاتی که در محافل ایرانی در پاریس راجع به آن صحبت می‌شود،‌تهران سعی می‌کند تصفیه حضورمجاهدین خلق در پایتختهای اروپایی را در شروط خود برای همکاری با غرب در مقابله با تروریسم بگنجاند.

[iii]  منصور حقیقت پور پیش از این فرمانده سپاه 5000 نیروی قدس سپاه بوده که فرمانده عملیات تروریستی وگروگانگیری شهید قهرمان اکبر قربانی  در سال 1371 در ترکیه بود.