نظام ولایی؛ پدرخوانده‌ بنیادگرایی نوشته دکتر محمد ملکی

دکتر محمد ملکی، اولین رئیس دانشگان تهران بعد از انقلاب ضد سلطنتی این مقاله را به قربانیان جنایتهای بنیادگرایان در سراسر جهان تقدیم کرده، و طی آن، پیامدهای حاکمیت نظام ولایت فقیه در ایران بعنوان پدرخوانده بنیادگرایی و تروریسم در منطقه را مورد بررسی قرار داده است.

دکتر محمد ملکی در این مقاله ضمن بررسی  تاریخچه افراد و گروههایی که بعنوان اسلاف خمینی، زمینه های شکل گیری و به صحنه آمدن امثال خمینی و نظرگاه ارتجاعی او مبنی بر تشکیل حکومت اسلامی را فراهم کردند و با طرح این پرسش که آیا به راستی نظام ولائی پدرخوانده داعش و دیگر بنیان‌گرایان هست یا نیست؟ به بررسی تاریخچه و نظرگاههای گروه ارتجاعی فدائیان اسلام  بعنوان زمینه سازان ظهور خمینی و آخوندهای مرتجع و نظرگاه ارتجاعی و قرون وسطایی ولایت مطلقه فقیه می پردازد و می نویسد:

در ۱۹ بهمن ماه سال ۱۳۴۸ خمینی کتاب "ولایت فقیه" را در نجف منتشر کرد که در آن برنامه‌ی خود را که تفاوت چندانی با برنامه‌ی نواب صفوی نداشت به‌عنوان درس فقه که در حوزه‌های علمیه مورد بحث قرار می‌گرفت انتشار داد. او  در مقدمه‌ی کتاب می‌فرمایند: "من تعجب می‌کنم، این‌ها چگونه فکر می‌کنند؟ از طرفی اگر برای ده گرم هروئین چندین نفر را بکشند، می‌گویند قانون است، ده نفر را مدتی پیش، یک نفر را هم اخیراً برای ده گرم هروئین کشتند و این چیزی است که ما اطلاع پیدا کردیم، وقتی این قوانین خلاف انسانی جعل می‌شود بنام این‌که می‌خواهند جلوی فساد را بگیرند، خشونت ندارد، من نمی‌گویم هروئین بفروشند اما مجازاتش این نیست، باید جلوگیری شود اما مجازاتش باید متناسب با آن باشد، اگر شارب الخمر را هشتاد تازیانه بزنند خشونت دارد، اما اگر کسی را برای ده گرم هروئین اعدام کنند خشونت ندارد." (۱۷)

ببینید فاصله حرف تا عمل چه اندازه است. خمینی وقتی در قدرت نیست این چنین شعار می‌دهد اما به محض رسیدن به قدرت چنان می‌کند. خمینی و خامنه‌ای در این ۳۶ سال بیش از ده‌ها هزار نفر را به جرم‌های مربوط به مواد مخدر اعدام کرده‌اند و اخیراً در یک شب ۳۵ نفر به همین اتهامات به دار آویخته شدند. در قرآن آمده است کسی که حرفش با عملش یکی نیست "منافق" است، نه آن کسی که اعتقادش را می‌گوید و پایش می‌ایستد. اگر به زندگی خمینی و خامنه‌ای و دیگر سردمداران نظام ولایی دقت کنیم متوجه می‌شویم چه تفاوت‌های بزرگی بین حرف و عمل آن‌ها وجود دارد. راستی منافق واقعی کیست؟

دکتر محمد ملکی ، سپس ضمن بررسی بخشهایی از کتاب حکومت اسلامی نوشته خمینی که در آن پایه های نظری حکومت سراپا جنایت و شقاوت مبنتی بر غارتگری و سرکوب تشریح شده، و نقل برخی از این نظرگاههای ارتجاعی در مورد حاکمیت ولی فقیه بر جان و مال و ناموس مردم تحت عنوان حاکمیت فقیه عادل می افزاید:

یک نظر اجمالی به ۳۶ سال حکومت فقهاء بهترین پاسخ این پرسش است. آیا دادگاه‌های چند دقیقه‌ای و دادن حکم اعدام نشانه‌ی عدل است؟ آیا ده‌ها هزار اعدام در دهه‌ی شصت نشانه عدل است؟ آیا جنایت بی‌نظیر اعدام ۳۰ هزار زندانی که دوران محکومیت خود را می‌گذراندند نشانه عدل است؟ آیا دهها و صدها نفر را زیر شکنجه به شهادت رساندن نشانه‌ی عدل است؟ آیا دزدی‌های هزار میلیاردی و بالاتر نشانه عدل است؟ آیا وجود خیل بیکاران، دزدان، معتادان، کارتن‌خوابان، بچه‌های خیابانی، زنان تن‌فروش، کودکان کار و به گفته‌ی قالیباف شهردار تهران که "۲۰۰ هزار خانواده‌ی تهرانی محتاج نان شب هستند و ۵ هزار زن کارتن خواب داریم" (۲۱) نشانه‌ی حکومت "فقیه عادل" است؟

آیا برج‌های سربه فلک کشیده و کاخ‌های آنچنانی و در کنار آن کوخ‌های فاقد همه چیز و به قولی سگ‌دانی‌ها که میلیون‌ها حاشیه‌نشین شهرها در آن می‌لولند دلیلی است بر این‌که "ولی فقیه عادل" کشور را اداره می‌کند

دکتر محمد ملکی سپس با مرور بخشهای دیگری از نوشته های خمینی که طی آن حاکمیت آخوندها را معادل حاکمیت پیامبر و ائمه اطهار قلمداد می کند و با یادآوری اینکه هر جا خمینی دلر کتابش از از اسلام و حکومت اسلامی می گوید منظور خودش و دارودسته اش هستند می افزاید:

هموطنان، عزیزان من

شما در این ۳۶ سال که حکومت در دست "فقهای عادل" بوده است دیدید و شاهد بودید که این جماعت و در رأس آن‌ها دو ولی امر مسلمین چه بر سر مردم و کشور آوردند و نتیجه‌ی ولایت خمینی و خامنه‌ای را با پوست و جان ملاحظه کرده‌اید. راستی چه تفاوتی بین اندیشه‌های نواب و خمینی و خامنه‌ای و ابوبکر بغدادی و دیگر خلفاء بنیادگرایان می‌بینید؟ مگر آن‌ها همگی خود را برای برپایی خلافت اسلامی آماده نمی‌کنند و همه خود را چه شیعه و چه سنی برحق نمی‌دانند و این همه جنایت ضدبشری را به‌نام "اسلام" انجام نمی‌دهند؟

در پایان برای اثبات این نکته که نظام ولایی -تنها نظام خلیفه‌گری که به قدرت و حکومت رسید - پدرخوانده‌ی دیگر نظام‌های بنیادگرا از جمله داعش، بوکوحرام، طالبان، القاعده و... می‌باشد یک نظر اجماعی به کارهای انجام شده به وسیله دو خلیفه‌ی شیعی (خمینی و خامنه‌ای) و ۳۶ سال حکومت اسلامی آنها و مقایسه آن با اعمال شناخته شده‌ترین و خشن‌ترین گروه بنیادگرا (داعش) به رهبری (ابوبکر بغدادی) بیاندازیم تا پدرخوانده‌ها کاملاً مشخص شوند.

نویسنده سپس با مروری بر اعمال جنایتکارانه عمال رژیم آخوندی و عوامل داعش منجمله آتش زدن انسانها، زن ستیزی و سرکوب گسترده زنان، تخریب آثار باستانی و  کشتارهای جنایتکارانه ، درباره زن ستیزی در مکتب بنیادگرایان می نویسد:

هنوز زمان زیادی از روی کار آمدن خلافت اسلامی در ایران نگذشته بود که بنیادگرایان تحت نفوذ خمینی به جان زن‌ها افتادند و شعار یا روسری یا توسری از سوی حکومت اسلامی در هر گوشه‌ی ایران بلند شد و زن‌ستیزی آغاز گردید. کشتار زنان به جرم فعالیت سیاسی از جمله فروش نشریات منتقد آغاز شد. زندان‌ها محل کشتار زنان و مردان شد تا آن‌جاکه اعدام زن‌ها در دهه‌ی شصت به حدی رسید که می‌توان گفت در دنیا کم سابقه یا بی‌سابقه بود. در زندان‌ها با زن‌ها رفتاری کردند که به‌طور قطع بی‌نظیر بود. دیوانه‌ای بنام حاج داود در زندان قزلحصار با دختران در محل‌هایی به نام گور و قیامت و... کاری کرد که همان‌گونه که قبلاً در این سری مقالات نوشتم به قول حاج میثم جانشین حاج داود حدود ۴۰۰ زن در این محل‌ها دیوانه و روانی شدند که هنوز هم پس از گذشت بیش از ۳۰ سال در گوشه و کنار کشورمان آثار این جنایت بی‌نظیر وجود دارد. تجاوز به زن‌ها و اعدام آن‌ها خانواده‌های بسیاری را متلاشی کرد. این بوکوحرام‌های حرامزاده و دیگر بنیادگرایان چه بر سر زنان نیاوردند که هنوز هم ادامه دارد؟ داستان قرچک هنوز از ذهن‌ها پاک نشده. جداسازی، توهین، ممنوعیت از بعضی رشته‌های تحصیلات عالی، ایستادن ماشین‌های به اصطلاح ارشاد! در گوشه و کنار شهر و دستگیری زنان و هزاران نوع ستیز دیگر با زن‌ها. این‌ها آموزه‌های خلافت‌های اسلامی چه از نوع خلیفه ابوبکر بغدادی، چه از نوع خلیفه گری خمینی و خامنه‌ای می‌باشد. خلافت اسلامی ایران قبل از دیگر حکومت‌های خلیفه‌گری با زن‌ها چنان می‌کرد که امروز دیگر بنیادگرایان می‌کنند.
دکتر محمد ملکی در ادامه با این نتیجه گیری که ولی فقیه همان خلیفه است که این روزها در مورد داعش بکار برده می شود و خلافت اسلامی همان حکومت اسلامی مورد نظر خمینی می نویسد:
ببینیم خمینی از روز نخست نشستن به تخت "خلافت اسلامی" از نظر کشتار و دست و پا بریدن و چشم درآوردن و به قول خودش اجراء احکام اسلامی چه نکرد؟ او خود را صاحب تمام قدرت‌ها می‌دانست و می‌پنداشت می‌تواند با یک حکم هر که را می‌خواهد بکشد، در دهه شصت ده‌ها هزار نفر را قتل‌عام کرد که نمونه آن کشتار حدود ۳۰ هزار نفر از کسانی بود که دوران محکومیت خود را می‌گذراندند و کشتارهای پرشمار که در زمان ولی فقیه دوم (خامنه‌ای) در داخل و خارج کشور و در قیام سال ۸۸ صورت گرفت. ملاحظه می‌فرمایید تفاوت چندانی بین خلفای بنیادگرا وجود ندارد اما پدرخوانده بنیادگرایان، نظام ولایی است که فردی را بنام ولی مطلق فقیه بر جان و مال و ناموس مردم مسلط کرده است.
دکتر محمد ملکی در پایان این مقاله نتیجه گیری می کند:

وقتی مطالعه می‌کنیم داعش و دیگر گروه‌های بنیادگرا چگونه به‌وجود آمدند به چند نکته توجهمان جلب می‌شود.
پراکندن تخم نفاق و بدبینی بین مسلمانان از جمله شیعه و سنی، که متأسفانه بعد از برقراری نظام ولایی در ایران به شدت ترویج شد.
در آخر باید تاکید کنم که ریشه‌های بنیادگرایی را در سراسر جهان اسلام باید خشکاند و این کار شدنی است و می‌توان و باید این‌کار را انجام داد.