سینا دشتی:‌ حکومت ترس و ترس حکومت

در چند روز اخیر اتفاقاتی افتاده است که از زوایای بسیاری قابل‌توجه و تحلیل است.

از حمله به مراسم یادبود ریحانه جباری و بازداشت، هرچند کوتاه‌مدت خانم شعله پاکروان، دستگیری فعالین حقوق بشر و صدور احکام ظالمانه برای انسان‌های شریفی، مانند خانم محمدی که در بیدادگاهای رژیم به حبس‌های طولانی محکوم‌شده، یورش به منزل دگراندیشان و حبس و بازداشت گلرخ ابراهیمی همسر آرش صادقی که الآن اعلام کرده که به اعتصاب غذای نامحدود دست میزند، تهاجم به اجتماع هواداران آقای طاهری، تهاجم به تجمع معلمین و کارگران معترض به شرایط حاد اقتصادی، احضار آقای جعفر عظیم زاده و از همه مهمتر روند رو به ازدیاد اعدام‌های علنی بیانگر تلاش حکومت ولایت‌فقیه برای پس راندن صفوف مردم به پشت دیوارهای ترس و سکوت در آستانه‌ی یکی از مهم‌ترین تحولات درون رژیم یعنی انتخابات بهار آینده، می‌باشد. شاید در روز پنج‌شنبه آینده هم ما شاهد هجوم حکومت به مراسم یادبود ستار بهشتی باشیم.

واقعیت این است که در فردای برجام و درگیر بودن در سوریه، نشانه‌های جدی وجود دارد که گوئی ضعف استراتژیک و بنیانی حکومتی است که الآن در شرایطی گرفتار امده ست که از بعد از سال ١٣٨٨ سابقه نداشته است.

افشاء فساد گسترده و حقوق‌های نجومی جناحین مختلف رژیم همزمان با گسترش بی‌سابقه‌ی فقر و فاقه در بین أقشار محروم، فلج اقتصادی، خشک درآمدن سراب معجزه‌ی اقتصادی در فردای برجام، مقولاتی هستند که ما خبر آنها را شنیده‌ایم. در این بستر به‌طور یقین می‌توان به وقوع صدها و هزاران مورد از بی‌عدالتی و ظلم حکومت و ایادی‌شان به مردم مطمئن بود که در سراسر کشور روزمره جاری است، ولی ما از آن به‌طور کامل خبر نداریم.
واقعیت یک جامعه را می‌توان به طرق مختلف مورد بررسی قرار داد. یک نگاه سطحی خبری است، آن چیزی که اتفاق افتاده، واقعیت دارد و گفتمان حکومت تنها منبع رسمی و قابل اعتناست، این دیدگاه اکثر خبرگزاری‌های بخش فارسی‌های مختلف است که در توجیه سیاست حمایت از کلیت رژیم، مشغول برداشت "سهم از سفره‌ی انقلاب " هستند!
یک دیدگاه، دیدگاه صرفاً آکادمیک و دانشگاهی هست که با تعبیر منطقی از داده‌های اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی به تحلیل کردن و تصویر کردن واقعیت موجود می‌پردازد اما نمی‌تواند به یک جمعبندی راهبردی که به ارائه یک راه حل واقعی و بنیادی، دست بزند. تحلیل‌های مختلف این افراد معمولاً ارزشمند هستند و فارغ از جهت‌گیری‌های مختلف، برای درک واقعیت بسیار حیاتی است، مثلاً در مورد بحران خشکسالی و گذار ایران به یک مرحله‌ی برگشت‌ناپذیر "پست نرمال اقلیمی" مقاله‌های جدیدی انتشاریافته که در اینجا نمی‌تواند به آن‌ها پرداخت، اما مختصر می‌شود گفت که این تحلیل وجود دارد که خشکسالی طولانی‌مدت باعث از بین رفتن بخش کشاورزی که عمده‌ی نیروهای رژیم را تأمین کرده و می‌کند، شده و "قابلیت اثرگذاری در ساحت سیاسی" را پیدا می‌کند. یعنی "که در منتهای یک تغییر اقلیمی یک آستانه نهائی وجود دارد که به تغییر نظام منجر می‌شود."

در دیدگاه انقلابی و دیگر خواه، اما تحلیل سیاسی به راهبردهای تغییر حکومت ولایت‌فقیه از مسیر دموکراتیک و مردمی و نه با تکیه به عوامل خارجی، نظر دوخته و در این مسیر به پتانسیل مردم و خواست آن‌ها برای. تغییر از پایین و عدم توانایی حکومت از بالا برای کنترل مردم، توجه می‌کند.
در این نوع بینش، واکنش‌های کل حکومت در بعد از قیام‌های سال ٨٨، اساساً در تلاش برای جلوگیری از قیام‌های مردمی تعبیر می‌شود، تضادهای جدی و قوی خامنه‌ای به‌عنوان سردمدار یک جناح حکومت و باند رفسنجانی- روحانی، در نقطه‌ی کنترل شرایط و فرار از یک قیام، باهم پیوند می‌خورد درحالی‌که در موارد بسیار مهمی این جناحیم به خون یکدیگر تشنه‌اند و با نشان دادن چنگ و ناخن و دندان در تصرف کرسی‌های مختلف و مدیریت‌های متناوب باهم جنگ جدی دارند... با توجه داشتن به این نکته، درک واقعی تلاش‌های عصبی و مالیخولیائی حکومت ولایت‌فقیه در گسترش دامنه‌ی اختناق، ممکن می‌شود. تشدید این اعمال سرکوب، گسترش تروریسم بین‌المللی، شرکت بدون دنده و ترمز در کشتار مردم و آزادیخواهان سوریه، شعله‌ور کردن و روغن پاشیدن به بحران‌های منطقه‌ای در یمن و لبنان و عراق و سوریه و تقبل هزینه‌های سرسام‌آور این دخالت‌ها علیرغم کمبود نقدینگی و پذیرش عواقب سیاسی آن‌ها، علیرغم که خود حضرات می‌دانند که دوران بشار اسد به سر آمده است، همه شاهد این مدعاست که حکومت در ترس از قیام مردم و از دست دادن توان حاکمیت است. سم ترس حکومت از مردم که در دوران پسا برجام در کل رژیم ساری شده است، بسیار قوی‌تر و مهلک‌تر از زهری است که حکومت در تلاش برای تزریق روزمره‌ی آن به اجتماع ایران است.
اما نباید تصور داشت که مکانیم فلج شدن حکومت ولایت‌فقیه، پروسه‌ی جدا از فعالیت‌های مقاومت خواهد بود، این مقاومت است که با ضربه‌های سیاسی و افشاء سوداهای اتمی رژیم زمینه‌ی قرار گرفتن این حکومت در این جهنم و بحران بودونبود را فراهم کرد،
این همین مقاومت است که با کارزار دادخواهی قربانیان تابستان ٦٧، رژیم را به قبر تاریخی خود نزدیک کرده است و همین مقاومت است که امید و خواست سرنگونی رژیم را در بین مردم نمایندگی کرده است و بهای گرانقدر آن را در بیش از سی‌وپنج سال پرداخته است و اکنون با ارائه یک الترناتیو دموکراتیک و مردمی به جامعه جهانی، امکان شناخت یک جنبش دموکراتیک را در دسترس قرار داده است.