متن سخنرانی استاد جلال گنجه ای در تظاهرات پاریس

متن سخنرانی استاد جلال گنجه ای
مسئول کمیسیون مذاهب و آزادی ادیان در شورای ملی مقاومت ایران
در تظاهرات 6 سپتامبر 2014، در پاریس
 به مناسبت سالروز پنجاهم بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران

امروز این شانس که با شما عزیزان در اینجا سخن بگویم، همزمان با جشن پنجاهمین سال تأسیس سازمان پر افتخار مجاهدین خلق به من دست داد. روزی فوق العاده آموزنده و انگیزاننده، نه تنها برای ما، بلکه برای همگان. به مناسبت این روز بیشتر، بجاست اول یادآور شوم که هرکدام ما در اینجا قبل از اینکه تعداد خودمان را سرشماری بکنیم، باید در نظر داشته باشیم که طبق منطق ”یک، دو، سه، صد هزار اشرف می‌سازیم”، جمع ما فراتر از این مکان در پاریس، کهکشانی پر ستاره است نه تنها در پایتختهای مختلف اروپا، آمریکا ،کانادا، استرالیا و این قبیل کشورهای معروف به کشورهای آزاد، بلکه در اشرف 2، همان زندان لیبرتی و در اشرفهای سراسر کشور، از اشرف 350 در اوین تا تمامی پایگاههایی که اسم بسیاری از آنها را در خبرها و در خلال آکسیونهایشان و اخیرا در نمایش قدرت همیاری شنیده و لذت برده ایم، نامهایی که در گوشه کنار میهن در زنجیرمان،  زنجیرها را گسستند و می گسلند، هم با کلمات غراء و مواضع انقلابی و هم با خونهای تازه که در جان قیام و آزادیخواهی میهن جاری کرده و می کنند و قابل توجه آنکه اغلب این واحدها، نامشان را از شهدای پرافتخار اشرف در حماسه های مختلف اشرف و بخصوص حماسه فروغ زهره که یکسال از آن میگذرد، گرفته اند. چیزی که به نوبه خود نشان می دهد که میدان اثرگذاری اشرف و اشرفیان و اشرف نشانان تا کجاست.
بدین ترتیب است که جادارد، ما و جمع ما در پنجاهمین سال تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران، به خلق قهرمانمان یادآور بشویم که همچنان پر شمار، پر انگیزه در غالب سازمان یافته مستحکم مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران، برقرار هستیم و ادامه میدهیم و مجددا حقوق خلق قهرمان را از غاصبان خونخوار از دزدان انقلاب پرشکوه 57 و از حاکمان غاصب کنونی میهن مان باز پس خواهیم گرفت.
اینک اجازه می خواهم تا به مناسبت امروز، مطالب خود را با یک یادآوری کوتاه دنبال بکنم.
هم سنهای من به یاد دارند که از میانه خروش انقلاب پر شکوه 57 چه حاکمیتی سربرآورد و در میهن ما حاکم شد، اگر یادتان باشد در اوایل سال 60 بود، موقعی که برای اولین بار قوانین ضد انسانی سنگسار و مجازاتهای خونبار که رژیم از باصطلاح فقه و از دین ارتجاعی خودش برگرفته بود، اینها را تبدیل به قانون رسمی و مصوب مجلس خودش کرده بود. آن هنگام، چند صدا علیه این قانون در ایران برخاست که این قانون ضدانسانی را محکوم کرد. اما در مقابل، خمینی شخصا از همه خواست که انکار و استنکارتان را پس بگیرید و الا تکفیرتان خواهم کرد. میکنم. لابد به یاد دارید که آنهایی که جا زدند و پس گرفتند و از تکفیر ترسیدند، چه کسانی بودند و بحث کنونی ما این نیست که آنها را نام ببریم. چیزی که به آن کار داریم این است که به یادداریم که در آن معرکه، مجاهدین نه تنها بر آن اعتراض ایستادگی کردند، چند ماهی نگذشت که از 30 خرداد به بعد ایستادگی شان را در برابر کلیت این رژیم به قیمت خونهای نازنین بسیاری قهرمانان و تحمل شکنجه توسط قهرمانان در زنجیر که -الان بعضی‌هایشانرا جلوی چشمم می‌بینم که الحمدلله به سلامت برای خلق قهرمان ایران باقی ماندند-اعلام کرده و در مقابل تمامیت رژیم ایستادیم و با شعار ”شاه سلطان خمینی مرگت فرا رسیده” که در مهرماه همانسال گستردگی بیشتری یافت، خواستار نابودی تمام عیار این رژیم شدند و شدیم، یعنی سرنگونی این رژیم با همه جناح بندیهایش با همه قطبهایش با همه رمزهایش و با همه قوانین ضد اسلامی و ضد انسانی‌اش. خوب من ازکد تکفیر یادآوری کردم که خمینی گفت تکفیرتان میکنم و چنانکه لابد می دانید، مجاهدین را تکفیر کرد و به سپاه ابلاغ کرد، همان تکفیری که بعدها جهت قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367، مکتوب و علنی کرده و متن مکتوبش انتشار یافته و امروزه در اینترنت هم قابل دسترسی است.
اما امروزه مشاهده می کنیم که خود این رژیم، یعنی وارثان خمینی، از خامنه ای گرفته تا دیگران، برای اینکه خودشان را در مقابل اربابان بین المللی و افکار جهانی بزک بکنند، این خونخواران تازه از راه رسیده و بسی کم خطرتر از خودشان را که امروزه در عراق و سوریه پیدا شده‌اند بعنوان گروههای تکفیری مارک میزنند و آز آنها اظهار برائت میکند.
از این خونخوارها البته این ما هستیم که بجا و بحق اظهار برائت کرده‌ایم و میکنیم و مهمترین اظهار برائت هم از زبان رئیس جمهور برگزیده ما صادر شد و در بیانیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت باطلاع همگان رسید. که لابد همه‌تان خوانده‌اید.
اما برگردیم به موضوع و خود را و به خصوص برخی از جهانیان که فریب خورده و یا ممکن است فریب بخورندرا در مقابل این پرسش قرار بدهیم که آیا،  این ریاکاریها اصلا به ریخت رژیم تبهکار و خونخوار خمینی و خامنه‌ای تناسب دارد؟. همان که در ضرب المثل می گوییم: ”سه پایه به دیگ می گوید رویت سیاه”.
در حقیقت من میخواهم با این یادآوری پلی زده باشم و به وجه دیگری، وجه بسیار درخشان مقاومت ایران و توجه شما را جلب بکنم که این در میهن خودمان ایران بود، که از سی و چند سال قبل که در میهن ما و با تکیه بر یک انقلاب پر شکوه در 57، متإسفانه یک رژیم تکفیری به حاکمیت رسید که علاوه بر تکفیر، بازهم از همان موقع و با شعار ”صدور انقلاب” تعرض به کشورهای همجوار را در دستور قرار داد و از جمله در جنگ نامشروع 8 ساله، با به تنور فرستادن هزاران هزار نوباوه و جوان بیگناه ایرانی که در خون خودشان از میان رفتند، ملتی را در تمامی پهنه ایران و تمامی شهرها و روستاهایش به داغ جوانانشان نشانید. یعنی همان شعاری که امروزه دارد بدست داعش اجرا می شود و فعلا سرزمینهای دو کشور سوریه و عراق را به وسعت کشور بلژیک، تبدیل به همان مجزه ای  کرده است که طبق فقه خمین و فتواهایش در تحریر الوسیله، آرزوی خمینی بود. امری که در وصینامة معروفش به عموم مسلمانان دستور می دهد.
عزیزان من، توجه دارید که چه می خواهم به عرضتان رسانیده باشم: من میخواهم بگویم، بگذارید ساده بگویم که اگر ما نبودیم، اگر مجاهدین خلق ایران نبودند اگر مقاومت ایران نبود، سی و چند سال قبل داعش از ایران برخاسته بود، نه داعش بدنام امروزی که سابقه‌اش 11 سپتامبر است و یا آدمکشیهای وحشی در اففانستان و غارهای معروف تورابورا در این کشور، بلکه یک داعش برخوردار از اعتبار انقلاب 57، انقلابی که روشنکفران دنیا از جمله روشنفکران پر ادعای همینجا، یعنی فرانسه را سحر کرد و در مدح خمینی آنچنان می نوشتند که امثال من، ما که از نزدیک با او بزرگ شده بودیم و زندگی کرده بودیم میگفتیم آخر این مبالغه های بی پایه برای چیست، چطور یک مشت فرنگی صاحب ادعای روشنفکری و سواد و آگاهی، چنین ترهاتی را به زبان و از قلم جاری می کنند. اجازه می خواهد، از آنجا که فضای صحبت کردن بیشتر و طولانی در مکان این مراسم فراهم نیست زود به نتیجه گیری برسم. می خواهم بگویم و در حقیقت از خودتان بخواهم جواب بدهید که آیا حس میکنید که ما همین جمع مقاومت ایران، چه خدمت بزرگی به تاریخ معاصر به تمامی بشریت و نه فقط به جهان مسلمان و نه فقط به کشورهای جهان سومی و کشورهای منطقه و خاورمیانه کرده‌ایم و همچنان داریم ادامه می دهیم؟.
اما پرسش مهمتر من این است که آیا حدس می زنیم و درک می کنیم که آنچه که این جامعه این مردم این مرحله از تاریخ بشریت از ما، از تجارب انقلاب ایران، از مجاهدین خلق ایران، از مقاومت ایران، انتظار دارند چقدر برحق است؟.
آری، باید بدانیم و دایما برای خود یادآور شویم که این عنوان ”آلترنانیو بنیادگرایی” که در توصیف خودمان میگوییم اصلا مبالغه نیست. ما این را عمل کرده و استمرار داده و ثبت تاریخ ایران و مقاومت ایران کرده ایم.  اینکه ما از یک اسلام سراسر متضاد  - همان که در عبارت برادر بزرگوارمان، برادر مسعود رجوی شنیده‌ایم یک ذره در آن مبالغه نیست. آری، ما این حقیقت و این ظرفیت و توانمندی را با عملمان با خونهایمان با کبوترهای خونین بالمان، از آستانة 30خرداد با ایستادن در برابر تکفیر خمینی، تا  پنجم مهر و تا پدیدة پرغرور رهبری زنان مجاهد، ثابت کردیم و همواره باید ثابت کنیم. آری، ما با تمامی وسع این مقاومت، هرگز به داعشیزیم امان نداده و امان نمیددهیم، خواه داعشیان فارسی زبان رژیم خمینی و خامنه ای، که بدبختانه از خاک و خاکسترهای مرده در ایران برخاسته اند و خواه با داعش جهانی به هر زبان خاورمیانه ای، آفریقایی و...
آری، هوشیار باشیم که این افتخار بزرگ، همانا افتخاری است که ما مراحل اولیه‌ و پایه اش را در ایران طی کرده ایم و حق داریم سر به آسمان بسابیم. ولی مراحل تاریخی‌تر وماندگارترش را هنوز در دستور داریم و به آن وفادار هستیم.
به این ترتیب آیا باید تعجب کرد که وقتی که حتی به اشرفیهای بیمار و گرفتاریهای بیماری سخت برمیخوریم و می بنییم شاداب مغرور  پرنشاط روحیه‌ای سرزنده از ایمان به یقین با چشمهای پرفروغ به تو تگاه میکنند و به سئوالاتت جواب میدهند آیا هیچ جای تعجبی هست؟ اجازه بدهید قبل از اینکه یکبار دیگر به شما تبریک بگویم، از شما بخواهم همه مون هر موقعیتی داریم و فقط بدلیل اینکه به این پرجمها تعلق داریم و به این مقاومت تعلق داریم و به مجاهدین تعلق داریم و آن راه را داریم ادامه میدهیم، بخودمان بگوییم که سزاوار بالاترین افتخارها سربلندیها و عزت نفسها هستیم، و اصلا نباید تعجب کنیم که جهان ارتجاع و جهان استعمار کمر به قتل ما بسته است. آری، هیچ جای تعجب ندارد اینکه هرکسی دنبال به به و چه چه و امن و امان و راحت است، صفوف ما را ترک کند، چرا که به درد این کاروان نمیخورد. ما همانطوری که بنیانگذارانمان در جریان دادگاههایشان و بنیانگذاران سازمان مجاهدین تصمیم گرفتند که به قیمت سر به دار سپردنشان در دفاع از حقوق خلق کمترین کوتاهی را بخرج ندهند و بخاطر دفاعتیاتشان محکوم به اعدام شدند، این راه را که اینجوری جان گرفته و همیشه همینطوری طی شده است، به همین سنت ادامه داده و به همین بهای سنگین است که می توانیم ادامه بدهیم.
حالا اگر غرق در غرور، سرشار از رضایت و در حقیقت سرشار از شکر به درگاه الهی هستیم که برای ما نصیب کرد که به چنین مقاومتی و به چنین تاریخی تعلق داشته باشیم، اجازه می خواهد که در آخر عرایضم یکبار دیگر این روز پر شکوه را و البته به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران، به یکایک شما تهنیت بگویم.