رضا اولیا:بحرانهای مرگبار آخوندها و پادویی یک مأمور به وظیفه

رژیم ضد انسانی ولایت فقیه، در شرایطی خود را برای نمایش انتخابات آماده میکند که در محاصره بحرانهای مرگبارقرار گرفته و دچارشقه و شکاف درونی و تزلزل بیسابقه ای شده  و مقامات و کارگزاران آن هر روز نسبت به این وضعیت هشدار میدهند.

جنگ جناحهای درونی رژیم به اوج رسیده و خامنه ای که ستون خیمه نظام است چنان ضعیف شده که قدرت مقابله با این وضعیت را ندارد. از یکسو رئیس جمهور گماشته‌اش احمدی نژاد بر او خروج کرده و با وجود حساسیت و مخالفت خامنه ای، مشایی را کاندید جانشینی خود کرد، وازسوی دیگر رفسنجانی در یک رویارویی آشکار با ولی فقیه، کاندیدای شرکت در انتخابات شده است. و حال آن که ولی فقیه درصدد انتصاب یک گماشته سربراه تر از احمدی نژاد است. به قول خودش میخواهد یک رییس جمهوری که نقاط مثبت احمدی نژاد را داشته باشد ولی نقاط منفی او را نداشته باشد. را از صندوقها بیرون بیاورد. و این در شرایطی است که تراکم مشکلات و معضلات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در دیگر بحرانهای داخلی و بین المللی رژیم ضرب شده و پتانسیل انفجاری را در جامعه به شدت افزایش داده است. به خصوص که پایداری وجانفشانی مجاهدین در اشرف و لیبرتی الگوی انگیزاننده ای برای حرکت و پایداری جوانان آگاه و مبارزایرانی است.
آخوندهای جنایتکار درتلاش برای حفظ حکومت ننگین خود دراین شرایط به هر اقدام سرکوبگرانه علیه مردم و هرتوطئه و جنایتی علیه پیشتازان مجاهد و انقلابی آنها دست میزنند. همچنانکه هر روز بر تبلیغات کذب و کارزار شیطان سازی خود علیه پرچمداران مقاومت به عنوان دشمن اصلی و تهدید اصلی خود می افزایند. و به این منظور از همه امکانات و مأموران و لابیهای خود و هر واداده ای که به هر صورت قابل استفاده و امداد رسان در این کارزار باشد، بهره میگیرند.
چنین است که ننگین نامه اخیر ایرج مصداقی علیه مجاهدین و مقاومت، در کمترین فاصله از انتشار آن، ماهیت وجایگاه واقعیاش را درمتن کارزار شیطانی سازی رژیم، برملا می کند؛ به نحوی که حتی اگر اطلاعیه روشنگرانه دبیرخانه شورا و نامه چهارسال قبل آقای رضائی هم منتشر نمی شد، انبوه واکنشهای رژیم و اطلاعات اخوندی در قبال آن، هرکدام به تنهایی گویا و روشنگر می بود.   
درست به همین دلیل، هر کس که با رژیم اخوندی به طور واقعی مرزبندی دارد و  به مرز سرخ همکاری و همسویی و همنوایی با این رژیم، به خصوص برضد دشمن اصلی‌آن، پای بند است، در رابطه با ننگین نامه مزبور، نمی تواند خودرا آلوده نموده و مرزبندیش با رژیم را مخدوش کند.
دراینکه آبشخور اصلی اتهامات و کینه توزیهای متراکم در نامه مصداقی، وزارت اطلاعات آخوندها و درخدمت زمینه سازی و توجیه توطئه ها و جنایات این رژیم و دست نشاندگانش برضد مجاهدین اشرف و لیبرتی است، تردید ندارم. و به عنوان یک کمونیست، با تجربه سیاسی 55ساله، باید اضافه کنم که هیچ موضعگیری و کنش وواکنش و تهمت و افترایی در دنیای سیاسی بی علت و بدون سمت وسو، یعنی بی هدف و معلق بین زمین و آسمان نیست. به خصوص  در متن مبارزه یی خونین و آشتی ناپذیر بین وحشی ترین دیکتاتوری حاکم با اپوزیسیون و دشمن اصلیش، آنهم با اراجیفی ازقبیل آنچه در نامه مصداقی سرجمع شده؛ که در 230 صفحه، مجاهدین و مسؤل شورا را یکسویه با همان اتهامات و دعاوی دیکتاتوری آخوندی، زیرضرب گرفته باشد.  
من طبق تجربه، با تحلیل خصلتی دراین موارد مخالفم. زیرا در بحبوحه بحرانهای بیسابقه‌ای که آخوندها را احاطه کرده و همزمان با تشدید سرکوب و گسترش اعدام در ملأ عام در آستانه « انتخاباتی» که به نقطه گرهی بحرانهای رژیم تبدیل شده، کسی صرفا به خاطر حقد وکینه شخصی یا جاه طلبی افسار گسیخته، دعاوی و لجن پراکنیهای هزار بارتکرارشده  این رژیم را علیه اپوزیسیون اصلیاش سرجمع و رله نمی کند. زیاد هم نباید وقت صرف کرد تا متوجه شد که گشتاپوی آخوندها از طریق رسانه های حکومتی و منجمله دهها سایت ویژه شیطان سازی علیه مجاهدین و مقاومت، چه کف ودفی برای نامه مصداقی میزند و چگونه آن را حلوا حلوا می کند. در درماندگی آخوندها همین بس که بعد از گذشت دو هفته، همچنان پیگیرانه، به‌ توضیح و تعریف و تمجید و باز تکثیر و لینک کردن آن ادامه میدهند و تازه به اینها هم بسنده نکرده، و  به ترجمه انگلیسی آن در سایتهای وزارتی نیز مبادرت نموده اند.
 اینهمه یقه درانی رژیم برای چیست؟ جز این است که مجموعه اتهامات و ادعاهای مصداقی علیه مقاومت، تولید کننده و مشتری اصلیش خود رژیم است؛ به خصوص در وضعیت بحرانی و مرحله سرنگونی، که نیاز رژیم به این قبیل همکاریها و خدمات رسانیها برضد مقاومت شدت گرفته است؟
 در سراسر ننگین نامه مصداقی، و در تک تک اتهاماتش، همان کینه حیوانی موج میزند که در شخص ولی فقیه ومإموران جنایتکار وزارت اطلاعات علیه مجاهدین و مقاومت، به ویژه  مسؤل شورا در فوران است؛کینه ای که فقط زمانی فروکش میکند که رزمندگان مقاومت تن به تسلیم داده وبگویند مزخرفات همیشگی دستگاه ولایت علیه این مقاومت که حالا توسط مصداقی رله میشود، درست بوده وما اساسا نباید با این رژیم مبارزه  میکردیم.
مصداقی به جای احساس شرم، وقیحانه از تسلیم و خیانت خود در زندان برای جان به در بردن، دفاع نموده و آنرا توجیه میکند. آنهم با فرافکنی ونسبت دادن خیانت و تسلیم و ندامت خود به شهیدان مجاهد و قهرمانی که، با پذیرش اعدام، به خمینی و جلادانش نه گفتند.
وقیحانه تر اینکه همین مصداقی نادم تواب و تسلیم شده به جلادان، با رذالت تمام، بر موج خون و حماسه همان شهیدان و قتل عام شدگان، سوار شده و خود را صدا و پیام آور آن قهرمانان سربدار و سرفراز و پیام رسان راهروهای مرگ اوین هم قلمداد میکند! زهی بیشرمی !  
اما اتهامات و اراجیفی که در ننگین نامه مصداقی علیه آقای رجوی جمع آوری شده، فقط به ذکر این حقیقت بسنده می کنم: برای هرکسی که از ترس و وحشت کشنده، دشمنی دیوانه‌وار و کارزار شیطان سازی آخوندها در این رابطه، اندک اطلاعی داشته باشد، بلادرنگ ماهیت و آبشخور این اتهامات آشکار میشود. برای کسانی هم که، در هر کجای جهان، هیچ اطلاعی در این زمینه نداشته باشند، کافی است که با مراجعه‌ای گذرا به هریک از هزاران منبع و کتاب و نشریه و وب سایت و مقاله و فیلم و نمایشگاه و سریال تلویزیونی حکومتی آخوندها (که از طریق اینترنت به سادگی قابل دسترسی است)، به سرعت دریابد که آلبوم اتهامات و دعاوی مصداقی، چیزی جز نسخه دست هزارم اتهامات سی‌ وچند ساله جمهوری جهل و جنایت آخوندی علیه دشمن اصلی و تنها آلترناتیو این رژیم نیست.  
من سالیان درازی است که برای تحقق  آزادی ملت شریف ایران در شورای ملیمقاومت علیه این رژیم مبارزه میکنم. همه میدانند که دیدگاههای فلسفی و اعتقادات من با مجاهدین و با مسؤل شورا متفاوت است. در عین حال برای همه آنها بسیار احترام قائلم. درست به این دلیل که آنها را دموکراتیک ترین نیروی مبارزی میشناسم که تاریخ ایران به خود دیده است. من که از اوایل تأسیس شورا در جلسات آن در پاریس وبعدها در عراق با حضور آقای رجوی شرکت داشته وبه عنوان عضو در بحث و تصمیمگیری های آن نقش و مسؤلیت خود را ایفا کرده ام، بر اساس تجارب و مشاهدات خود در این رابطه می توانم گواهی بدهم که کافی است که هر انسان مبارز وآزاده ای در یکی از این جلسات با ایشان باشد تا دمکراتیسم واقعی را در متن یک مبارزه بغرنج و پر رنج و خون در برابر فاشیسم مذهبی آخوندها، تجربه کند؛ دموکراتیسمی که جان مایه انسجام و دوام و بقای دیرپا ترین ائتلاف سیاسی تاریخ ایران و نوید بخش استقرار آزادی و دموکراسی در ایران فردا است.